خیری نیکنام مادر شهیدان «یداله و نصراله طاهری» پس از تحمل سال‌ها رنج فراق فرزندانش به فرزندان شهیدش پیوست.
گفت‌وگوی «جوان» با همسر سرلشکر شهید محمدهادی حاج رحیمی از شهدای حمله رژیم صهیونیستی به سفارت دمشق 
مادر حاجی بعد از شهادت او خیلی گریه و بی‌تابی می‌کرد تا جایی که تاب نیاورد، بیمار شد و به کما رفت. او اصلاً نمی‌توانست شهادت و نبود حاجی را قبول کند. حاجی را افتخار خود می‌دانست و همیشه به وجود او بسیار می‌بالید. او و مادرش به هم وابستگی زیادی داشتند. هنوز به سالگرد شهادت رحیمی نرسیده بودیم که مادر ایشان که مدتی در کما بود به رحمت خدا رفت و دلتنگی‌های مادرانه به پایان رسید
برشی از کتاب زندگی در کمین پیرامون عملیات کربلای ۸
زمانی که یگان ما به عقب برگشت، دشمن آنجا را از صبح تا شب بمباران شیمیایی کرد تا از این طریق بتواند سازمان رزمی ما را برهم بزند. در این بمباران شیمیایی، نیرو‌های زیادی را از دست دادیم، اما بچه‌های ما مردانه و با شجاعتی وصف‌ناپذیر مقاومت کردند
گفت‌و‌گوی «جوان» با امیرمجتبی جعفری از رزمندگان و محققان حوزه دفاع‌مقدس درباره عملیات والفجر یک
در طرح عملیات والفجریک اینطور عنوان شده بود که از جبال فوقانی به پایین تا پاسگاه فکه کمی از حالت رملی منطقه کاسته می‌شود. همینطور این محدوده ارتفاعات کمتری دارد و روی هم رفته عبور و مرور نیرو‌ها در این قسمت از فکه راحت‌تر صورت می‌گیرد. در این طرح پیش‌بینی شده بود که امکان تحقق بخشی از اهداف والفجر مقدماتی هم وجود دارد
گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید محمد ملایی (ملاسرایی) از شهدای دفاع مقدس 
همسرم تعریف می‌کرد: همه جا با محمد بودم و یک روز دیدم محمد بعد از مرخصی آموزشی که به منزل آمده بود، حالش خیلی بد است. به او گفتم بیا برویم دکتر، ولی از دکتر رفتن طفره می‌رفت. چون آن روز محمد روزه بود، برای اینکه روزه‌اش باطل نشود حاضر بود درد را تحمل کند، ولی دکتر نرود
فرازی از زندگی جهادی سردار شهید اکبر زجاجی برگرفته از کتاب «اطلس لشکر ۲۷»
اکبر زجاجی روز ۴ خرداد ۱۳۳۸ در شهر کاشان متولد شد. او دوره ابتدایی را در دبستان شهید جهانی و سوزنچی این شهر گذراند. در سال ۱۳۵۰ نیز در دبیرستان، مشغول تحصیل شد. سپس به هنرستان نساجی کاشان رفت و بعد از هنرستان، وارد انستیتو فناوری اصفهان شد. ورود او به انستیتو اصفهان با اولین جرقه‌های حرکت‌های انقلابی هم‌زمان شد. 
گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید علی حسین عسکری  که در کربلای ۴ مفقودالاثر و در کربلای ۵ تشییع شد
 شهید علی حسین عسکری متولد سال ۱۳۳۳ در روستای دقوق آباد (نوق) از توابع شهرستان رفسنجان استان کرمان بود. او فرزند پنجم خانواده بود. من و برادرم هم مدرسه‌ای بودیم. در آن زمان محرومیت زیاد بود و مدرسه‌ها دیر تشکیل شدند. او شاگرد اول مدرسه و در هر درسی اولین نفر بود. استعدادش در هر رشته‌ای از همه برادر‌ها بالاتر بود. 
خاطره‌ای جالب از دوران دفاع مقدس در گفت‌وگوی «جوان» با یک رزمنده
روز بعد به دارخوین برگشتیم. یک روز تمام غیبت داشتیم. در دژبانی پادگان جلوی ما را گرفتند و گفتند شما باید دیروز عصر برمی‌گشتید نه امروز. بعد پاس‌بخش آمد و علت غیبت‌مان را پرسید. بچه‌ها هر کدام حرفی زدند و همین هم باعث شد کارمان خراب‌تر شود. من گفتم طوری نشده که به جای دیروز عصر امروز عصر آمدیم!
گفت‌وگوی «جوان» با جانباز سیدمحسن خوشدل از رزمندگان واحد ضد زره حاضر در عملیات اسفندماهی خیبر و بدر
در عملیات والفجر ۴ به یکی از بچه‌ها گفتم بیا یکی از ماشین‌های دشمن را با موشک مالیوتکا بزن. با دوربین نگاهی کرد و گفت نمی‌زنم. پرسیدم چرا؟ گفت انگار آمبولانس است. نمی‌خواست به مجروحان دشمن آسیب برساند، اما وقتی خودم خوب نگاه کردم دیدم اشتباه گرفته است و آن اتومبیل آمبولانس نیست، بلکه جیپ دشمن است که از دور اینطور دیده می‌شود
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران برنامه‌های گرامیداشت روز شهید را تشریح کرد.
۱