کد خبر: 1239293
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۴۰۳ - ۰۴:۴۰
غول‌های فناوری زندگی‌مان را دزدیدند
در انیمیشن عروسکی چارلی کافمن به نام «آنومالیسا»، همه آدم‌ها یک‌جورند و یک‌جور حرف می‌زنند. گویی صحنه‌ای از «جان مالکوویچ بودن» (فیلم قدیمی‌تری از خودِ کافمن) جهان را فرا گرفته است، صحنه‌ای که مالکوویچ از پشت میزی در رستوران به اطرافش نگاهی می‌اندازد و درمی‌یابد که همه - پیشخدمت‌ها، مشتری‌ها و حتی شاید سگی که از آنجا عبور می‌کند- چهره و صدای خودِ او را دارند
تلخیص: حسین گل‌محمدی

جوان آنلاین: دنیای امروز دنیای قصه‌گویی است. برای اینفلوئنسر شدن که به شاه‌کلید موفقیت در هر زمینه‌ای تبدیل شده است، باید بتوانید قصه تعریف کنید. بعید است هیچ دوره دیگری از تاریخ باشد که «روایت» تا این اندازه در آن اهمیت پیدا کرده باشد، اما اگر چنین است، چرا همه قصه‌هایی که می‌شنویم این‌قدر تکراری است و چرا همه قصه‌گوهایمان این‌قدر شبیه همدیگرند؟ بیونگ چول هان، فیلسوف کره‌ای آلمانی در کتاب جدید خود، «بحران روایت» می‌کوشد توضیح دهد که چطور شبکه‌های اجتماعی، روایت‌ها و قصه‌ها را در راستای اهداف خود تغییر داده‌اند. استوارت جفریز نویسنده و روزنامه‌نگار درباره کتاب بیونگ چول هان مطلبی نوشته که در وب‌سایت گاردین منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان علوم انسانی نیز با ترجمه نسیم حسینی مطلب جفریز را منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده جستار‌هایی از این مطلب است. 
 
در انیمیشن عروسکی چارلی کافمن به نام «آنومالیسا»، همه آدم‌ها یک‌جورند و یک‌جور حرف می‌زنند. گویی صحنه‌ای از «جان مالکوویچ بودن» (فیلم قدیمی‌تری از خودِ کافمن) جهان را فرا گرفته است، صحنه‌ای که مالکوویچ از پشت میزی در رستوران به اطرافش نگاهی می‌اندازد و درمی‌یابد که همه - پیشخدمت‌ها، مشتری‌ها و حتی شاید سگی که از آنجا عبور می‌کند- چهره و صدای خودِ او را دارند. هیچ‌کس در امان نیست: در جایی از فیلم آنومالیسا، دهان راوی، که یک سخنران انگیزشی به نام مایکل استون است، از صورتش به میان دست‌هایش می‌افتد و همین‌طور برای خودش وراجی می‌کند. موعظه‌های تعالی‌دهنده این مربی چنان از هوشمندی مصنوعی‌ای برخوردارند، چنان پیش‌بینی‌پذیر و عملاً فراانسانی‌اند که به گرمای هیچ جسم یا روحی که زنده نگه‌شان دارد محتاج نیستند. اما بدتر از این هم هست. مربیان مهارت‌های زندگی و باقی متخصصان فاشیست مدام به تک‌تک عروسک‌ها توصیه می‌کنند که فردیت خود را ابراز کنند، اما وقتی همه‌شان عین هم هستند و به کد‌های روایی یکسانی دسترسی دارند، چطور می‌توانند چنین کنند؟ هستی بشر امروز چنین آمیزه‌ای از تراژدی و کمدی است. 
 به‌باور بیونگ چول هان، فیلسوف کره‌ای‌آلمانی، جهنم عروسکی کافمن قصه پریان نیست، بلکه حقایق نسل ما را بازتاب می‌دهد، نسلی اشباع‌شده از اطلاعات، خیره به گوشی‌های همراه و مجهز به چت‌جی‌پی‌تی. به‌زعم هان، انسان خردمند پسرفت کرده و به «انسان تلفنی» بدل شده است. اصطلاح جالبی است، اما معنی‌اش چیست؟ هان از سال ۲۰۱۵ به این‌سو در بیش از ۲۰ کتاب اظهار کرده که اکنون همه ما «برادر بزرگ» * هستیم. تلفن هوشمند همان مکتب کاتولیک است که فقط فناوری بهتری دارد، تسبیحی به‌روزشده است و ابرازی جیبی هم برای اعتراف و هم برای نظارت. هان در سال ۲۰۱۷ در کتاب خود «روان‌سیاست»، نوشته است «وقتی قدرتْ کار نظارت را بر دوش فردفرد مردم می‌گذارد مؤثرتر عمل می‌کند». ایلان ماسک و مارک زاکربرگ هیچ نیازی به خبرچین‌ها، شکنجه‌گاه‌ها و پروپاگاندای شبانه‌روزی‌ای ندارند که «برادر بزرگ» * را در رأس قدرت نگه می‌داشت. رفقای فناوری فقط یک چیز نیاز دارند: همدستی شما در سرکوب خودتان. 
 «هان» در کتاب تازه‌اش به شرح اثرات زیانبار این سقوط بر قصه‌گویی پرداخته است. پیش‌تر، قصه‌گویی ما را دور آتش گرد هم می‌آورد، به گذشته پیوندمان می‌داد و کمک می‌کرد آینده امیدبخشی را تجسم کنیم. حالا نمایشگر دیجیتالی جای آن آتش را گرفته و ما را به آدم‌های تک‌افتاده‌ای بدل کرده است که نسخه‌ای ساختگی از خودمان را پیش روی همتایان نادیده خود می‌گذاریم و ظاهر، زندگی و عقایدمان را با هنجار‌های غالبْ هماهنگ می‌کنیم. هان می‌نویسد: «این صورت هوشمند سلطه مدام از ما می‌خواهد عقاید، نیاز‌ها و اولویت‌هایمان را ابراز کنیم، زندگی‌مان را بازگو کنیم، پست بگذاریم، به اشتراک بگذاریم و پیام دیگران را لایک کنیم.»
به‌گفته هان، ما قصه‌گو بوده‌ایم، ولی حالا شده‌ایم قصه‌فروش، عبارتی که هان آن‌قدر به آن علاقه دارد که در این کتاب بار‌ها تکرارش می‌کند. 
ما خود را مطیعانه تا حد مجموعه‌داده‌های پول‌سازی پایین آورده‌ایم که بشود کنترلشان کرد و از آن‌ها منتفع شد، امری که ایلان ماسک را به یکی از ثروتمندترین مردان دنیا بدل کرده و از ما محتواسازانی ساخته که مدل‌های کسب‌وکار هولناک او و معاصرانش را گسترش می‌دهیم. با استفاده از داده‌های دستبند‌های هوشمند در مورد ضربان قلبمان، قصه‌هایی کسالت‌بار و من‌درآوردی درباره مسیر رسیدن به سلامتی و تناسب بدن تعریف می‌کنیم؛ ماجرای کار‌هایی را که در تعطیلات انجام داده‌ایم آب‌وتاب می‌دهیم و عکس‌های سلفی و تصاویر هوس‌انگیزی هم از غذا‌هایی می‌گذاریم که در کافه خوشگلی در اسلو خوردیم. در تمام این قصه‌ها چیزی غایب است: فردیت، انسانیت و توانایی اینکه به‌جای به نمایش گذاشتن خودمان، روایت‌هایی باورپذیر تعریف کنیم. وقتی قصه‌ای نمی‌سازیم، در حال مصرف قصه‌ای هستیم. ویدئو‌های آموزشی اینستاگرام را در نظر بگیرید که به شما می‌گویند چگونه روایت‌ها را با تقاضا متناسب‌سازی کنید و به آن طلای قلابی، یعنی جایگاه اینفلوئنسری دست یابید. یکی از این دوره‌های آموزشی آنلاین توصیه می‌کند: جا‌هایی که می‌روید، چیز‌هایی که می‌خورید یا می‌نوشید، آدم‌هایی که ملاقات می‌کنید و به‌یادماندنی‌ترین چیز‌ها خوراک معمول استوری‌های اینستاگرام هستند، برداشتی چندثانیه‌ای از زندگی آدم‌ها که فقط ۲۴ساعت در اینستاگرام به اشتراک گذاشته می‌شود. 

 پی‌نوشت: به شخصیت «برادر بزرگ» در رمان ۱۹۸۴ اثر جرج اورول اشاره دارد. برادر بزرگ در این رمان رهبر و نماد حکومتی است که به روش‌های مختلف بر ابعاد گوناگون زندگی مردم نظارت و کنترل دارد تا جایی که حتی از طریق صفحات نمایش از مردم در خانه‌هایشان هم جاسوسی می‌کند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار