جوان آنلاین: مرز، مفهوم غریبی است. اگر چند قرن منتهی به وضع حال فعلی بشر را زیر ذرهبین ببری، مفهومی اعتباریتر و شکنندهتر از آن نمییابی. خط مدوری که گاه با هوس و عاشقی سلطان تنگ میشده و گاه باخشم و اختلاط مزاجی همایونی گشاده میگشته و همین خط است که در طول تاریخ دامن ملل متعددی را به نحوست و شومی جنگ آلوده نموده و مادرهایی را بیپسر و پسرهایی را بیمادر کرده. اما در آن سمت ماجرا در اقصی نقاط دنیا آزاد مردانی پیدا میشدند و میشوند که پوچی این خطوط مندرج را با پوست و خون درک کردهاند و گریخته از مرز، پای قلمرو وطن را به بلندای قله اندیشه و انسانیت میکشند.
فلات مرکزی آسیای خاوری به مرکزیت ایران یکی از آن نقاطی است که در طول تاریخ و بالأخص در این ۴۰ سال بارها و بارها این بیاعتباری خطوط منقوش در نقشه را ثابت کرده و به مردم جهان این نکته را گوشزد نموده که مرز اصلی انسانها اندیشه است و نه این خطوط. تا دلتان بخواهد میتوانیم از دل جنگ هشتسالهمان اوراقی را بیرون بکشیم که مؤید این مطلباند، از شهید نقوی پاکستانی بگیر تا مجاهدان افغان جنگ هشت ساله. اما در این مقال دست به قلم شدهایم تا کتابی را بررسی کنیم که یک ورق دیگری از این اوراق غبارآلود جنگ را بیرون کشیده و روایت کرده.
«جنگ هم گفت عشق»؛ محصول قلم تیمور غلامی و چاپشده در چاپخانه سوره مهر، سرگذشت پستی بلندیهای زندگی مردی را روایت میکند که در زمره همین آزادمردان، روزگاری وطنش را ترک نمود تا بهوقت حساب و کتاب هستی شرمنده وجدان و پروردگارش نباشد. ابراهیم عبودی از شیعیان کربلا بوده و ظاهراً در ریشه و تبارش رگ ایرانی هم داشته. پس از بستن پرونده سربازی مشغول زندگی میشود که ناگهان آتش جنگ میان عراق و همسایه شرقیاش، ایران شعلهور میگردد. ابراهیم را به میدان فرامیخوانند تا بیهیچ دلیل واضحی گلولهاش را به سمت مردمی بگیرد که دست بر قضا هم آیینش هستند! در حین ورود به جنگ آشنایی با یک دوست، ورق زندگیاش را برمیگرداند و او را از میانه میدان جنگ به ایران میکشاند و همردیف سربازان ایرانی و عراقی در سپاه بدر قرار میدهد.
«جنگ هم گفت عشق» روایت زندگانی ابراهیم عبودی، یکی از دهها مجاهد عراقی است که در زمان جنگ هشت ساله به ایران آمده اند و علیه رژیم بعث جنگیدهاند. روایت کتاب در قالب داستان سر و شکل پیداکرده که البته بنابر تصریح نویسنده در مقدمه، اصل و اساس تمام محتوا مبتنی بر مستندات هست و صرفاً به دلایل فنی و برای گیرایی بیشتر در قالب داستان روایتشده است. داستان ترتیب زمانی وقایع را رعایت نمیکند و مدام در فصول مختلف زندگی ابراهیم عبودی حرکت میکند. فصول خیلی خط و ربط به هم ندارند و در هر فصل باب مستقلی از زندگی سوژه باز میشود. حجم محتوای کتاب هم خیلی دندانگیر نیست و با حذف مقدمات و مؤخرات در ۱۰۰ و اندی صفحه کل مطالب جمع شدهاست.
روایت مقداری به پریشانی هم دچار است بهنوعی که در برخی فصول بعضی از مطالب مبهم باقی میماند یا خیلی واضح همه جزئیات تصویر نمیشوند که ظاهراً با توجه به توضیحات نویسنده، این موضوع به احوالات خود سوژه و حساسیتهای موجود برمیگردد.
اما با تمام اینها «جنگ هم گفت عشق» به یکی از آن پردههای مهم جنگ پرداخته که خواندنش انسان را سرشار از تعجب و شگفتی میکند و مضاف برتمام نشنیدههایی که میگوید، با تلنگرهایش کمی معادلات روزمره مان را بههم میریزد و شاید در لحظاتی دو دوتایمان را بهجای چهار، پنج کند.