
عادل الجبير، وزير خارجه آل سعود، از زمان سخنراني در كنفرانس مونيخ صدايش را بلندتر كرده و در مصاحبههايي با ليز دوست، خبرنگار ارشد بيبيسي در امور بينالمللي، و نشريه آلماني زوددويچه تسايتونگ موضع گيري تندي ميكند. وجه مشترك آن سخنراني و اين دو مصاحبه در خصومت ديرينه او و شركايش در آلسعود با ايران است كه مثل گذشته اما با تأكيد و تفصيلي بيشتر اتهامزنيهاي قبلي عليه ايران را تكرار كرد. كار او تنها محدود به تكرار اتهامهاي قبل نبوده و در مصاحبه با نشريه آلماني معلوم شد كه قصد و غرضش از اتهامزنيهاي تكراري بيشتر مقدمهچيني براي بيان طرح پيشنهادي در مورد جنگ سوريه بوده است. اين پيشنهاد عبارت از فرستادن نيروهاي به اصطلاح ويژه سعودي به همراه برخي از كشورهاي متحد آن از جمله كشورهاي متحدش در شوراي همكاري خليج فارس به سوريه به بهانه جنگ با داعش و البته در هماهنگي كامل با امريكا است. او علاوه بر بيان اين پيشنهاد، هدف اصلياش را نيز به اين صورت بيان كرده است: «ايده اصلي اين است كه مناطق تحت كنترل داعش آزاد شوند، اما همزمان به دست حزبالله، ايران يا رژيم (سوريه) نيفتند.» اين حرف تنها به معناي تقويت گروههاي تروريستي غيرداعش با دادن زمين به آنها نيست بلكه اعلام تجاوز نظامي به سوريه و اتراق سعوديها در اين كشور است كه حالا بايد ديد كم و كيف وقوع آن چگونه خواهد بود.
پيشنهاد تكراريقبل از هر چيز، بايد گفت اين اولين بار نيست كه سعوديها چنين پيشنهادي ميكنند. سال گذشته درست در همين روزها بود كه احمد العسيري، سخنگوي ائتلاف تجاوز نظامي به يمن به سركردگي آلسعود، در مصاحبهاي با خبرگزاري آسوشيتدپرس گفت كه اگر اعضاي ائتلاف ضدداعش موافق باشند، عربستان سعودي آماده است كه نيروهاي زميني به سوريه اعزام كند. جالب اينجا است كه العسيري پيشنهاد خود را چند روز بعد از تعليق مذاكرات صلح مشهور به ژنو 3 مطرح كرد. تعليق آن مذاكرات ناشي از فشارهاي هيئت عالي مخالفان بر استفان ديميستورا، نماينده ويژه سازمان ملل در امور سوريه، بود و در حالي كه ديميستورا تلاش ميكرد اين هيئت را براي 25 فوريه به ميز مذاكره بازگرداند، العسير آن پيشنهاد را بيان كرد. حالا الجبير يكي دو روز قبل از دور جديد مذاكرات مشهور به ژنو 3 پيشنهاد يك سال قبل را تكرار ميكند. ارتباط تكراري بين پيشنهاد سعوديها براي تجاوز نظامي به سوريه با مذاكرات نميتواند اتفاقي باشد و بايد گفت كه سعوديها پيشنهاد تجاوز نظامي به سوريه را با توجه كامل به مذاكرات ژنو مطرح ميكنند. اين توجه كامل به معناي اميد دادن به مخالفان است تا اميد به اين پيشنهاد ببندند و چندان انتظاري از مذاكراه نداشته و حتي حاضر نشوند تا شرايط معقول و متداول در مذاكره را رعايت كنند. سعوديها به اين نحو سعي در گذاشتن چوب در چرخ مذاكرات دارند و پيشنهاد آنها بيشتر از آن كه واقعي و مربوط به ميدان جنگ باشد، سياسي بوده و در جهت تخريب مذاكرات ژنو مطرح ميشود. اين موضوع به خصوص با توجه به توانايي نظامي سعوديها معلوم ميشود كه آشكارا ناتوان از ورود تمامعيار به ميدان نبرد است و البته جنگ نزديك به دو سال اين واقعيت را ثابت كرده است. مثل مشهور كل اگر طبيب بودي سر خود دوا كردي، گوياي تاب و توان نيروي نظامي سعوديها در جنگ يمن است و به همين جهت هم هست كه حالا پيشنهاد الجبير كمتر توجهي را به خود جلب كرده است.
معامله با ترامپبا وجود تكراري بودن پيشنهاد الجبير اما نبايد از يك تفاوت قابل توجه غافل بود كه ارتباطي به اصل پيشنهاد او ندارد بلكه مربوط ميشود به عنصري خارج از اين پيشنهاد. اين تفاوت در آرايش سياسي است كه بعد از انتخابات رياست جمهوري امريكا در واشنگتن اتفاق افتاده و باعث شده تا دونالد ترامپ سكاندار كاخ سفيد شود. پيروزي هيلاري كلينتون در آن انتخابات ميتوانست ابعاد روشنتري از زمينههاي اجرايي اين پيشنهاد را نشان دهد اما بيتجربگي سياسي و نظامي ترامپ و موضعگيريهاي كلي و مبهم او در مورد جنگ سوريه مضاف بر ضد و نقيضگوييها و تغيير موضعهاي كامل او در همين مدت كوتاه از رياست جمهورياش باعث شده تا امكان اجرايي شدن پيشنهاد الجبير نامعلوم باشد. با وجود اين، شخصيت تاجر مسلك ترامپ و منفعتطلبي او ميتواند پارامتر مهمي در اين موضوع باشد. ترامپ در كارزار انتخاباتي از تمركزش براي مبارزه با داعش ميگفت اما روشن نميكرد كه چه برنامه مشخصي در اين مبارز مد نظر دارد به نحوي كه گاه مدعي هماهنگي با روسيه در اين جنگ ميشد و گاه به نحوي از متحدين عربش در ائتلاف ضدداعش ميگفت كه گويا به جاي روسيه توجه به اين كشورها دارد و حاضر است با شدت بيشتري با داعش بجنگد اگر اين كشورها به صورت تمام و كمال هزينه اين جنگ را بپردازند. ترامپ بعد از رأي اعتماد مجلس سنا به جيمز ماتيس، وزير دفاع امريكا، به او مهلت 30 روزه داد تا برنامهاي مشخص براي مبارزه با داعش تدوين كند و اين مهلت تا پايان همين ماه فوريه تمام ميشود. به نظر ميرسد كه الجبير با توجه به آن وجه دوم از تبليغات ترامپ در كارزار انتخاباتي اين پيشنهاد را مطرح كرده تا معاملهاي با ترامپ ترتيب بدهد. اين معامله به معناي تقبل هزينه كامل تجاوز نظامي به سوريه از سوي آلسعود و شركاي نفتياش در شوراي همكاري خليج فارس است به اين شرط كه ترامپ هم مجوز چنين تجاوزي را بدهد و هم در عمل از آن حمايت كند.
چرخش قدرناشناسنميتوان به صورت دقيق گفت كه سعوديها چنين معاملهاي با ترامپ كردهاند يا نه، اما سفرهاي اخير ماتيس و مايك پمپئو، رئيس سازمان اطلاعات مركزي امريكا سيا، به منطقه و به خصوص دو كشور عربستان و تركيه و ابراز نظرهاي عجيب و غريب مقامهاي تركيه در اين چند روزه احتمال وقوع چنين معاملهاي را تقويت كرده است. رجب طيب اردوغان، رئيسجمهور تركيه، حدود شش ماه قبل بود كه با عذرخواهي از ولاديمير پوتين، رئيسجمهوري روسيه، چرخش ناگهاني به سوي روسيه انجام داد و همزمان با انتقاد از امريكا و ناتو تظاهر به دور شدن از متحدان غربياش كرد. اين روند از نزديكي به روسيه ادامه پيدا كرد تا اينكه مولود چاووش اوغلو، وزير خارجه تركيه، در بيستم دسامبر و براي حضور در نشست سه جانبهاي با روسيه و ايران به مسكو رفت و در همين نشست براي انجام مذكرات آستانه تصميم گرفته شد. اردوغان به اين ترتيب مشاركت فعالي در روند مذاكرات و راه حل سياسي به عهده گرفت اما بعد از سفرش به بحرين، قطر و عربستان سعودي موضع آنكارا چرخش ديگري پيدا كرده كه در تغيير لحن چاووشاوغلو ديده شد. چاووشاوغلو در كنفرانس اخير امنيتي مونيخ و به طرز غيرقابلانتظار موضعي همسو با آويگدور ليبرمن، وزير دفاع رژيم صهيونيستي، و عادل الجبير عليه ايران گرفت. اين همسويي بعد از سوي حسين مفتياوغلو، سخنگوي وزارت خارجه تركيه، ادامه پيدا كرد تا خود اردوغان به ميدان بيايد و اين همسويي را البته با لحني ملايم تأييد كند. دكتر محمدجواد ظريف، وزير خارجه ايران، اين همسويي طرفهاي تركيهاي را حمل بر «كمحافظه و قدرناشناس» بودن آنها كرده كه گويا همراهي مقامات ايران با آنها در شب كودتاي نافرجام 15 ژوئيه گذشته را به ياد نميآورند. واقعيت اين است كه از آن كودتا زمان زيادي نگذشته تا بتوان اردوغان و ديگر مقامهاي تركيه را كمحافظه خواند بلكه چرخشهاي مكرر، ناگهاني و سريع آنها طي كمتر از يك دهه گذشته ثابت كرده كه به قول و حرفشان اطميناني نيست بلكه آنها بنابر اقتضا، حاضر به پشت كردن به دوستان هستند. به نظر ميرسد كه سفر ماتيس و پمپئو به آنكارا و دادن امتيازهايي مثل كمرنگ كردن نقش كردها در جنگ سوريه يا اتفاق نظر واشنگتن با آنكارا براي ايجاد منطقه امن در خاك سوريه، اردوغان را تحريك به تغيير موضعي ديگر و دور شدن از روسيه و نزديكي با امريكا كرده و همين نيز به الجبير انگيزه داده تا پيشنهاد يك سال قبل را تكرار كند.
بازخواني سناريوي ليبيشرايط فعلي خبر از تشكيل مثلث تازهاي از امريكا- تركيه و آل سعود ميدهد كه با ادعاي جنگ با داعش شكل ميگيرد. امريكا در اين مثلث وظيفه حمايت سياسي و نظامي در بعد حملات هوايي را دارد و حاضر است به صورت محدود حمايت زميني را نيز به عهده بگيرد. آل سعود بيشتر نقش حمايت مالي را به عهده ميگيرد، شرطي كه ترامپ براي هر نوع حمايت نظامي از آل سعود و شيوخ ديگر عربي پيش كشيده بود. تركيه نيز با برخي از گروههاي مسلح سوري بيشتر نقش هدايت عمليات ميداني را به عهده ميگيرد. هر چند كه اين مثلث به نام جنگ با داعش شكل ميگيرد اما سخنان الجبير نشان ميدهد كه هدف اصلي ايجاد فضا براي گروههاي مسلح سوري در منطقهاي وسيع با پوشش هوايي به اسم منطقه امن است تا بعد از جنگ با داعش برنامه جنگ با نظام سوريه را دنبال كنند. اين اجراي سناريوي ليبي است كه با ناكام ماندن آن در حلب، حالا به اسم مبارزه با داعش بازخواني ميشود. اردوغان با تجاوز نظامي به سوريه و اشغال بخشي از شمال اين كشور در عمل نطفه اين برنامه را بسته و مدعي ايجاد منطقه امني در 2000 كيلومتر مربع است و سعي دارد با تصرف الباب راه توسعه اين منطقه تا دستكم 2000 كيلومتر ديگر ادامه دهد. شهر كوچك الباب همان گونه كه از اسمش پيدا است دروازهاي براي اجراي اين سناريو است و به همين دليل هم جبهه مقابل از سه كشور سوريه، ايران و روسيه بايد از همين دروازه مراقبت كامل بكنند. اين مراقبت به معناي جلوگيري از ادامه تجاوز و اشغالگري تركيه در خاك سوريه، هوشياري نسبت به قصد ترامپ در ايجاد منطقه امن و هماهنگي سياسي بيشتر براي ندادن فضا و بهانههاي سياسي به طرف مقابل است. روشن است كه الجبير يا ديگر حكام سياسي آلسعود توان انجام كوچكترين اقدام مستقيمي در سوريه ندارند بلكه با مراقبت دو ضلع ديگر است كه ميتوان بار ديگر اجراي سناريوي ليبي در جنگ سوريه را ناكام گذاشت.