
حسين فرحبخش مدعی است تهيهكننده و فيلمسازي مستقل در سينماي ايران است و برخی میگویند که او در سينماي ايران راه خود را رفته و سعي كرده در جريان اصلي سينماي ايران حل نشود. خودش هم میگوید من بزرگتر از جریانات سیاسی هستم و خانه سینما را مرکز رانت خواری میخواند که هیچ آدم مستقلی در آن دوام نمیآورد. «جوان» به بهانه اكران آخرين ساخته او با نام «آب نبات چوبي» گفتوگوي پيش رو را ترتيب داده است.
من طرفدار سينماي مردمي هستم.
من خط خودم را دارم. جزو هيچ جرياني در سينماي ايران نيستم. جريانها كوچكتر از آن هستند كه من بخواهم به آنها وابسته باشم.
من به عنوان يك سينماگر خودم را بزرگتر از جريانات سياسي ميدانم. خانه سينما را به عنوان صنف قبول دارم اما آنها كار صنفي نميكنند. خودم بنيانگذار اولين صنف پس از انقلاب با نام مجمع توليدكنندگان هستم كه بعدها به جامعه صنفي تهيهكنندگان تغيير نام داد كه همان اتحاديه تهيهكنندگان سينماي ايران است.
نه، ما با آنها كاري نداريم. ما زيرمجموعه كسي نيستيم. خانه سينما سال 72 تأسيس شد. سابقه صنف تهيهكنندگان از خانه سينما بيشتر است. البته من خودم اوايل دهه 80 بازرس و نايب رئيس خانه سينما بودم ولي آنقدر باند رانتخوارها قوي عمل ميكند كه هر آدم مستقلي كه به آنجا برود دوام نميآورد. خانه سينما بايد باشد و من با نبودش مخالفم اما مسئله اين است كه تا الان وجودش هيچ خاصيتي نداشته است. ممكن است موردي براي كسي كاري يا كمكي انجام داده باشد اما به هيچ وجه براي تقويت واقعي سينما و مصالح جمعي اعضا قدمي برنداشته است. خانه سينما در واقع در اغلب دورهها به عنوان يك جريان براي گروهي كه گرايشات سياسي دارند به طور خاص عمل كرده است.
فارابي نه با ما شراكت ميكند و نه به ما وام ميدهد. آنها بيشتر با رانتخوارها شريك ميشوند. اگر پنج سالي يكبار هم چيزي بدهند يك پنجم ديگران ميدهند.
رابطه ما با دولتها بد نبوده ولي براي ما كاري هم نميكنند.
من هيچ كدام از اينها را به رسميت نميشناسم. من طرفدار سينماي مردمي هستم. من براي روشنفكرها و طبقهاي خاص فيلم نميسازم. من معتقدم سينما هنر عامهپسند و مردمي است. مسئولان هم ميخواهند خوششان بيايد يا نيايد اصلاً برايم اهميتي ندارد. البته معتقدم قواعد شرع و عرف بايد در فيلمها رعايت شود.
مثلاً؟
اولين فيلم اجتماعي كه تهيهكننده آن بودم را با نام غريبه سال 66 ساختم و بعد آواز تهران، آواز قو...
به نظرم بيشتر قصه ايجاب ميكند كه اين اتفاق بيفتد. من خودم هيچ تأكيد خاصي نسبت به دوگانه مرد ظالم و زن مظلوم ندارم.
من فمنيست و اين چيزها را اصلاً قبول ندارم. داستان من ايجاب ميكند. قبول دارم بعضي فيلمسازهاي مرد هم براي خوشرقصي در سينماي ايران فيلمهاي اينچنيني ميسازند ولي من به اين مفاهيم اعتقادي ندارم. ممكن است زماني فيلمي بسازم كه مردها مظلوم قصه باشند.
چرا ولي قصه برخي مواقع ايجاب ميكند كه يك طرف ماجرا مظلوم باشد.
در آن دوره به جاي اينكه در قالب عناصر سرگرمكننده مفاهيم را به مخاطب عرضه كنند، اساساً مردم را از سينما فراري دادند. ضدسينما عمل کردند. اينها سينماي ايران را به انحراف كشاندند و ورشكسته كردند.
اين خط انحرافي خود آنها بود.
بله، حتماً همينطور است. اينها سينماي جشنوارهاي را علم كردند و سينماي مردمي را از متن زندگي مردم بيرون كشيدند.
بد نيست ولي زماني كه فيلم ما را تحريم كردند قاعدتاً خيلي معترض بوديم. به نظرم آنها ميخواستند حال شمقدري را بگيرند و فيلم ما اين وسط قرباني شد چون اصولاً فيلم زندگي خصوصي چيزي نداشت كه بخواهند آن را پايين بكشند.
حضرت امام (ره) زماني كه در بهشتزهرا سخنراني ميكردند و هنوز نظام شاهنشاهي ساقط نشده بود فرمودند ما با سينما مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. يعني فحشا را هر جا كه بردي ايراد دارد و ربطي به سينما ندارد. پس اگر كسي واقعاً با سينما مخالف است پروندهاش با اين حرف بسته است. محمد علي نجفي، اولين مدير سينمايي ابتداي انقلاب بود كه خوب عمل كرد. پس از او مهدي كلهر آمد. او سوابق انقلابي داشت و به خانوادهاي انقلابي هم وصل و به سران انقلاب هم نزديك بود. از شهيد بهشتي و آيتالله خامنهاي بگيريد تا شهيد رجايي. او اجازه داد فيلم برزخيها ساخته شود. اجازه داد اغلب هنرپيشهها برگردند و فعاليت كنند. يادم است تمام هنرپيشههاي قديمي برگشتند و در لالهزار تئاتر بازي كردند. ما كه ديگر بالاتر از حر نداريم. حر اگر راه امام حسين(ع) را نميبست شايد سرنوشت امام آنگونه رقم نميخورد. چون از هر طرف كه امام خواست برود جلوي راه ايشان سد شد اما وقتي كفشش را به گردن انداخت و به خيمه امام رفت، امام او را بخشيد. خب عمل اين هنرپيشهها در پيش از انقلاب كه بدتر از حر نبود. آقايان انوار و بهشتي كه آمدند در سينما كودتا كردند. اينها گفتند سينما عرفان و فلسفه است و نظرات ما بايد پياده شود. بيك ايمانوردي و فردين و جمشيد هاشمپور را كنار زدند تا راه را براي سلطه سينماي انحرافي خودشان باز كنند. بهانهشان اين بود كه اگر به اينها اجازه كار بدهيم تندروها سينما را تعطيل ميكنند. اجازه بازي حميده خيرآبادي را من با زور گرفتم. اسمش را عوض كردم، گذاشتم نادره تا بتواند بازي كند. خيلي از اينها به نان شبشان محتاج بودند و برخي هم از اين مملكت رفتند. پروين سليماني را اجازه نميدادند. برخي از اينها در فلاكت و بدبختي مردند.
به نظرم اينها آن زمان از خاتمي هم خط نميگرفتند شايد از نخستوزير خط ميگرفتند. البته خاتمي زمان وزارت ارشاد بسيار ديكتاتورمنشانه و تند عمل ميكرد و نگاهش با زمان رياست جمهوري تفاوت فاحشي داشت. شما اگر از معاون يا مدير كل ارشاد شكايت ميكرديد خاتمي پوست شما را ميكند. خاتمي بعدها دموكرات شد. زمان آقاي خاتمي بدترين دوران ادوار وزارت ارشاد بود. خيلي بسته و دگم رفتار ميكردند. بهشتي و انوار با اين تفكر سينما را مديريت كردند. به نظرم انوار و بهشتي به خاطر انحراف سينماي ايران بايد محاكمه شوند. اينها سينماي ايران را تبديل به سينماي جشنوارهاي كردند كه سينماگر ما براي جايزه وطنفروشي كند. فيلمهايي كه اصلاً تماشاگر ايراني نميبيند و شرف و حيثيت اين مملكت را بر باد ميدهد.
به هيچ وجه، ما در آبنبات چوبي لزوم مديريت بزرگترها را نشان ميدهيم.
چون مادر هيچگاه از بچههايش سؤال نكرد اين ماشين و اين خانه از كجا آمد و كاري به كار آنها نداشت.
نه من قصد دارم بگويم اگر بزرگتر حواسش به كوچكتر نباشد هر آن ممكن است كوچكتر به بيراهه برود. بچه مانند خمير ميماند كه ميتواند به هر شكلي دربيايد. مشكل ما اين است كه مذهبيهاي ما اهل مطالعه نيستند.
خب اين مادر بايد دانش و علم خود را زياد كند. اين مادر باسواد نيست.
نه، باسواد به معني اينكه اهل تدبير و پيگيري باشد. من آدم دانشگاه رفته را باسواد نميدانم. ببينيد با مذهب مقابله كردن به نظر من يعني با خدا مقابله كردن است.
اصلاً اينطور نيست ما چنين قصدي نداشتيم. اين آدم دارد ريا ميكند. كشميري با يك من ريش بمب گذاشت در دفتر نخستوزيري.
كسي كه چنين رفتارهاي پستي از او سر ميزند بيشك آدم مذهبي نيست. رضا خان در زمان قانون كشف حجاب دستور داده بود فقط روسپيها چادر سر كنند. براي اينكه چادر را بيحرمت كند.
بله، يك دزد هم ممكن است لباس روحاني بپوشد.
بله، چون فيلم من راجع به اين قضيه نيست.
من ابداً اعتقاد ندارم كه كاراكتر منفي فيلم من آدمي مذهبي است.
من حيدري را قبول داشتم و فيلمم را به او ارائه دادم ولي زماني كه رضاداد دبير بود. فيلمم را به جشنواره ارائه ندادم. از زماني كه اجبار برداشته شد من بعضي سالها فرم پر نكردم.
فيلمنامه هم بد نيست.
اين يعني زمان به عقب برميگردد منهاي پلان آخر، چون روايت غيرخطي است و ما زمان را ميشكنيم.
جنس سينماي من مردمي است.
من سرمايه خودم را در سينما به كار مياندازم و دوست دارم شيوههاي جديدي را تجربه كنم. هنر و تجربه واقعي را در فيلم آبنبات چوبي ميتوان ديد. البته نه به اين معناي شارلاتاني كه الان براي محل درآمد درست كردهاند، بلكه هنر و تجربه به معناي واقعي آن. براي مثال فيلم سوته دلان جزو پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران است و فوقالعاده فيلم خوبي است. من به آن فيلم ميگويم هنر و تجربه، آن فيلم خلاف مسير آن زمان سينماي ايران ساخته شد چراكه نه كافه داشت، نه چاقو داشت و نه رقاص داشت و فيلم هم بسيار جذاب بود و هنوز هم تازگي خود را از دست نداده است. نميگويم من سوته دلان را ساختم اما اغلب اين فيلمهايي كه با نام هنر و تجربه اكران ميشود چون هيچ جا قابل اكران نيست و در هيچ بقالي و بزازي نميتوانند آن را عرضه كنند بنابراين دولت پول بيتالمال را ميدهد تا از شر يك تعداد آدم خلاص شود و البته اين را هم به عنوان نقطه قوت خودش قالب ميكند. ميگويد من از سينماي هنري حمايت خاص ميكنم. حسين علمالهدي هم كه اين بازيها را دوست دارد و از اين فرصت نهايت استفاده را كرده است.
به هيچ وجه، البته در اين گروه استثنا هم ديده ميشود. ماهي و گربه، پرويز و خواب تلخ استثنائاتي است كه اگر در گروه عادي اكران ميشد هم خوب ميفروخت ولي باقي فيلمها اصلاً فروش نميكند چون مخاطب كه نفهم نيست. الان مجبور شدند لانتوري را اضافه كنند. اين حقهبازي است.
من اداي دين به هيچ فيلم خارجي نميكنم. اگر قرار باشد اين كار را بكنم حتماً يك فيلم ايراني را انتخاب ميكنم. من تلما و لوئيز را به كار بردم اول به خاطر اينكه نويسنده اصرار داشت و بعد هم اينكه موضوع اين فيلم نزديك به فيلم ما بود.
اگر دقت كرده باشيد مارال فيلم را تماشا نميكند بلكه نگين دارد فيلم را ميبيند كه روحيهاي بشاش و شاد دارد.
تلخي داستان خيلي زياد است و كاراكتر نگين هم نميتواند از تلخي آن بكاهد.
فيلم تلخ هم ميتواند سرگرمكننده باشد.
مخاطب اگر به سرنوشت كاراكترها علاقهمند باشد تا انتها فيلم را دنبال ميكند. البته مدعي نيستم مخاطب با كاراكترها همذاتپنداري ميكند.
چون كاري كه او ميكند يكي از كثيفترين كارهاست. البته در فيلم به اين اشاره ميشود كه ريشه اين رفتارها اقتصادي است. حرف اصلي من اين است كه آقايان مسئولان اقتصادي مملكت داريد با اين مردم چه كار ميكنيد؟ اقتصاد به نظر من زيربناست. پيامبر اسلام(ص) ميفرمايند: فقر كه از يك در وارد شود ايمان از در ديگر بيرون ميرود. اين نشان ميدهد كه اقتصاد بر فرهنگ تأثيرگذار است. امام حسين(ع) روز عاشورا به آنهايي كه هلهله ميكردند تا حرف امام شنيده نشود فرمود: شما مال حرام خوردهايد كه حرف من را متوجه نميشويد. اقتصاد بدون فرهنگ، جامعه را به قهقرا ميبرد. رهبر انقلاب دو سال پيش را به عنوان اقتصاد و فرهنگ اعلام كردند. چرا اقتصاد را اول آوردند؟ چرا اينقدر روي اقتصاد تكيه ميكنند و نامگذاري سالها را حول مسائل اقتصادي قرار ميدهند. ايشان ميدانند بدون اقتصاد نميتوانيم فرهنگ را درست كنيم. اقتصاد و فرهنگ دو روي يك سكهاند و تا اقتصاد سامان نيابد، فرهنگ مردم رشد نميكند.
حضور ايشان افتخاري است. روي رفاقت ويژهاي كه با ما دارد در فيلم حضور دارد و به ما مشاوره فكري داد ولي كار ما كه شروع شد رفت سر فيلم «دختر» وگرنه در سناريو و تمرينات از نظر ايشان استفاده كرديم. فرهاد اصلاني پيش از فيلم «زندگي خصوصي» در سينماي ايران نقش اول بازي نكرده بود. همه به من گفتند اين كار را نكن ولي معتقد بودم جز او كسي نميتواند اين نقش را بازي كند.
من از بازي عطاران خيلي راضيام. از فروش فيلم هم راضيام چون يك فيلم غيرمتعارف است و قالب داستان روايتي غيرخطي دارد. من تجربه خوبي کسب كردم.
كيمرام سوپراستار سينماي ايران است و چون با ما رفاقت داشت قبول كرد. او نقش دو و سه بازي نميكند و لطف كرد و در فيلم حضور داشت. بيش از اين جا نداشت كه نقشش را زياد كنيم.
دوره آن فيلمها گذشته است. اين را مردم تعيين ميكنند. سليقه كارگرداني من بيشتر سينماي اجتماعي است.
بله، من ريشه مسائل اجتماعي را سياسي ميدانم. مديران ما سهم عمدهاي در شرايط اجتماعي كشور دارند.
در زمان سيفالله داد سينماي ملي مطرح شد. برخي از فيلمهايي كه در زمان مرحوم داد ساخته شد، آيينه تمامنماي جامعه بود. زمان شمقدري هم به ويژه دو سال ابتدايي، فيلمهايي ساخته شد كه مسئله جامعه بود و فيلمهايي بود كه زمان سيفالله داد هم امكان ساختش وجود نداشت اما دو سال پاياني مقداري خراب كرد. به او گفتيم رها كن و برو، نرفت و برايش هم بد شد اما سيفالله داد وقتي ديد فشارها زياد شده و نميتواند كار كند رها كرد و رفت. شمقدري جزو معدود كساني بود كه راه رانتخواري در سينماي ايران را سد كرد براي همين هم خيلي دشمن پيدا كرد وگرنه از سال 72 كه خانه سينما درست شد رانتخوارها ميچرخند و رانت را دست به دست ميكنند.
من اعتقاد دارم مليت و مذهب ما دو روي يك سكهاند. مليت ما با فرهنگ اهل بيت (ع) تلفيق شده است و اينها از هم تفكيكناپذيرند. البته من پيش از اينكه ايراني باشم شيعه مسلمانم. دلايل مختلفي هم دارم. معتقدم سينما اول بايد مردم را سرگرم كند و اگر از چنين قابليتي برخوردار بود، توان انتقال مفاهيم بزرگ و اصولي را خواهد داشت، وگرنه سينما نيست.