همه ما كم و بيش با كلمه «افسردگي» آشنا هستيم و حتي اگر معناي دقيق آن را ندانيم ميتوانيم از نشانههاي رفتاري و شخصيتي افراد به افسرده بودن يا نبودن آنها پي ببريم. در تعريف افسردگي به عنوان يك بيماري روحي و رواني آمده است:« احساس غم، دلسردي يا نااميدي به مدت حداقل دو هفته در اغلب روزها و اغلب ساعات روز، به علاوه علائم همراه كه از شايعترين اين علائم از دست دادن علاقه، بيحوصلگي و دلزدگي و ناتواني از لذت بردن است. علاوه براين احساس نااميدي، بيحالي و خستگي نيز از جمله نشانههاي رفتاري افسردههاست. بيخوابي، خواب زياد يا ناراحت، گوشهگيري اجتماعي، احساس بيارزش بودن و مورد نياز نبودن نيز جزو نشانهها و علائم شايع افسردگي است.
فراموش نكنيم انسانهاي مبتلا به افسردگي دچار بياشتهايي يا پرخوري و يبوست ميشوند. اين افراد اغلب نميتوانند در مواردي كه نياز به تمركز و تصميمگيري است تصميم درستي بگيرند چون در حقيقت تمركز ندارند. شدت افسردگي باعث ميشود كه اين افراد غيرقابل پيشبيني باشند، درست در زماني كه در جمع هستند و ميخندند به يكباره به گريه بيفتند و خودشان هم دليل اين گريه را ندانند. افسردهها اغلب احساس ميكنند يك بغض خفه شده در گلو دارند كه هر چه گريه ميكنند آرام نميشوند، غافل از اينكه اين احساس گريه به دليل افسرده بودنشان است. احساس گناه شديد به خاطر وقايع بياهميت يا خيالي، تحريكپذيري و بيقراري نيز ازجمله رفتارهاي شايع افسردههاست، بماند اينكه بيشترين ميزان خودكشي در ميان افسردهها رخ ميدهد و اين افراد از دردهاي مختلف مثل سردرد، درد قفسه سينه بدون شواهدي از بيماري جسمي رنج ميبرند. در مورد علل و نشانههاي افسردگي در بزرگسالان بسيار صحبت شده است، حتي در مورد روشهاي درمان اين بيماري نيز نسخههاي زيادي وجود دارد اما موضوعي كه قرار است اين بار به آن پرداخته شود افسردگي در كودكان است؛ بيماري روحي كه من ايمان دارم نشأت گرفته از بيمار بودن پدر و مادر يا جزو تبعات رفتاري آنهاست.
همانطور كه ابتلا به افسردگي در بزرگسالان دلايل مختلفي دارد مثلاً اغلب بزرگترها به دليل عصبانيت يا احساس ديگري كه فرو خورده شده باشد، داشتن شخصيتي وسواسي، منظم و جدي، تكاملگرا يا شديداً وابسته، سابقه خانوادگي افسردگي، استفاده از بعضي از داروها مثل رزرپين، داروهاي مسدودكننده بتا آدرنرژيك يا بنزوديازپينها، بعضي از بيماريها مثل ديابت، سرطان لوزالمعده و اختلالات هورموني وابستگي به الكل، شكست در كار، ازدواج يا روابط با ديگران، محروميت از داروها و مواد محرك مثل كوكائين، آمفتامينها يا كافئين، مرگ يا فقدان يكي از عزيزان، از دست دادن يك چيز مهم مثل شغل، خانه، سرمايه، تغيير شغل يا نقل مكان به يك جاي جديد، انجام بعضي از اعمال جراحي، وجود يك بيماري يا معلوليت عمده، گذر از يك مرحله از زندگي به مرحلهاي ديگر، مثلاً يائسگي يا بازنشستگي مبتلا به افسردگي شوند كودكان هم درست مثل بزرگترها ميتوانند به دلايل متعدد مبتلا به افسردگي شوند يا افسردگي را از بزرگترها بگيرند.
ژنتيك در كودكان افسرده حرف اول را ميزند
اگر بخواهيم در بحث افسردگي كودكان تخصصي صحبت كنيم بايد در اولين مرحله به دلايل ايجادكننده افسردگي بپردازيم. افسردگي بيماري روحي و رواني است كه در پارهاي موارد علت ژنتيكي، روانشناختي و زيستي يا محيطي دارد كه اين عوامل زمينهساز افسردگي در كودكان همانند بزرگسالان خواهند بود. در كودكان شايعترين دليل افسردگي علت ژنتيكي است چون اين بيماري از طريق ژنتيك به سرعت انتقال پيدا ميكند. علاوه بر اين در برخي موارد ديده شده از پدر و مادري شاد كه هيچ ردي از افسردگي در درونشان نيست فرزندي افسرده به دنيا ميآيد كه با بررسي پيشينه خانوادگي مشخص ميشود كودك اين اختلال را از دو يا سه نسل قبلتر به ارث برده است.

در مرحله دوم عواملي باعث افسردگي ميشود كه اغلب ريشه در رفتار اطرافيان كودك مثل پدر، مادر، مادربزرگو پدربزرگ دارد. البته از نقش عوامل محيطي هم در اين زمينه نبايد غافل شويم. كودكان نيازهاي عاطفي و لمسي بسياري دارند كه نبود آنها ميتواند زمينهساز افسرده كردن آنها شود. مثلاً نبود محبت و نوازش، نبود نشاط، تفريح و تنوع در محيط خانه، فراهم نبودن شرايط ارتباط و بازي كودك با همسالان از جمله مهمترين عوامل ايجاد افسردگي در كودكان است. كودكاني كه در محيطهاي ناآرام و توأم با كشمكش و مشاجره مداوم بين والدين زندگي ميكنند بيش از كودكاني كه در محيطهاي آرام زندگي ميكنند افسرده ميشوند.
مقايسه و تلنگرهاي مدام منفي يكي از دلايل مهمي است كه ميتواند باعث افسرده شدن كودكان شود. اينكه پدر و مادر يا اقوام درجه يك مدام كودك را تحقير كنند يا او را با ساير همسن و سالهايش مقايسه كنند از بدترين و مؤثرترين رفتار اطرافيان است كه ميتواند بهسرعت يك كودك شاد را به يك كودك فوق افسرده تبديل كند. استفاده از تنبيههاي بدني و عاطفي شديد و همچنين به كار بردن جملاتي مانند«ديگه دوستت ندارم» يا «تو ديگه بچه من نيستي» و عباراتي از اين قبيل به مرور سبب ايجاد احساسات منفي و در نهايت افسردگي در كودك ميشود.
همچنين مواردي از جمله جدا شدن از خانواده و منابع حمايتكننده عاطفي، تعويض مدرسه و از دست دادن دوستان، مهاجرت يا حتي عوض كردن منزل، تبعيض بين فرزندان و مقايسه كردن آنها با يكديگر، به رخ كشيدن نكات منفي كودك و ابراز نكردن صفات مثبت او، شكايت والدين از ناراحتيهاي جسماني كه كودكان را نگران از دست دادن آنها ميكند، مطرح كردن مسائل و مشكلات اقتصادي در حضور فرزندان و عنوان كردن حوادث و اتفاقات ناگوار اجتماعي به نوعي درايجاد يا تشديد افسردگي در كودكان تأثيرگذار است.
از دوران بارداري غافل نباشيمبسياري از ما براساس تصورات غلط و سنتي فكر ميكنيم حالات روحي و سلامت جسمي مادر در دوران بارداري روي سلامت روحي و رواني كودك تأثيري ندارد اما من به عنوان يك متخصص روانشناسي در حوزه كودكان و نوجوانان با قاطعيت ميگويم كه حالتهاي مادر در ماههاي بارداري به ويژه شش ماه آخر تأثير كاملاً مستقيمي روي تشكيل جنين و سلامت روحي او ميگذارد. توجه به وضعيت روحي و رواني مادر قبل، حين و بعد از بارداري از ساير عوامل تأثيرگذار در افسردگي كودك است چون در عين حال كه مؤثرتر از ساير عوامل است قابل كنترلتر نيز است. روحيه شاد و وضعيت آرام و دور از استرس مادر هنگام بارداري تأثير مستقيمي در سلامت جسمي، روحي و رواني جنين دارد و نگراني و افسردگي مادر نيز ميتواند سبب به دنيا آوردن نوزادي با افسردگي ذاتي شود.

از نظر من وقتي يك مادر بداند تا اين اندازه سلامت و شادابي روحي او روي سلامت روان كودكش تأثير ميگذارد بهتر است كه پيش از اقدام به بارداري با مراجعه به مراكز مشاوره و روانشناسي و انجام تستهاي روانشناسي از افسرده نبودن خود اطمينان پيدا كند و روند كنترل شاداببودنش را حتي در زمان بارداري نيز ادامه دهد. اهميت تأثير روحيات مادر بر نوزاد تا حدي است كه در برخي موارد كه مادر دچار افسردگي شديد پس از زايمان بوده و ناچار به استفاده از دارو براي درمان افسردگي است، درمانگر به وي توصيه ميكند از شيردادن بچه در طول دوره درمان اجتناب كند تا كودك درحد امكان از اثرات اين داروها در امان بماند.
كم توقعي به نفع شما و كودكتان است
هرچقدر متوقع باشيم، ناچار توقعاتمان را به زبان ميآوريم. برزبان آوردن توقعات ما از ديگري باعث ايجاد نگراني و استرس در او ميشود. اگر شما توقع داريد فرزندتان رتبه اول كلاس را كسب كند و مدام اين توقع را بر زبان بياوريد نه تنها به او كمك نميكنيد بلكه توقعات شما ميتواند باعث ايجاد نگراني و ناراحتي درون كودك شود. اين نگراني و ناراحتي همراه خود، اضطراب و استرس ميآورد. يكي از مهمترين عوامل ايجاد افسردگي در نوجوانان و كودكان استرس است. به طور كلي استرس زماني ايجاد ميشود كه از كودك توقع انجام كاري بيش از حد توان واقعياش داشته باشيم. اصرار به شاگرد اول شدن كودك بدون توجه به بهره هوشي و توانايي ذهني وي، ترغيب وي به «بهترين بودن» در شرايط و زمينههاي گوناگون و انتظاراتي از اين قبيل ميتواند سبب ايجاد استرس و نگراني در كودك و نهايتاً افسردگي او شود. داشتن توقعات نامعقول از كودك سبب ايجاد احساس ناخوشايند در وي و تشديد افسردگي ميشود.
واقعبين باشيد و توقعات منطقي داشته باشيد وقتي ميدانيد كودكتان آنقدر توانايي ندارد چرا توقعاتتان را واقعي نميكنيد؟ وقتي شما مدام توقعاتي را عنوان ميكنيد كه در حد و توان كودكتان نيست باعث ميشويد كه او نه تنها به خواسته شما نرسد بلكه مدام در ذهنش مرور كند كه به حد كافي خوب نيست و ناتوان است. مرور اين جملات باعث ميشود كه احساس تقصير و گناه در كودكتان نهادينه شود و همين احساس ذره ذره جمع شود و كودكتان را به مرز افسردگي بكشاند. اين شرايط زماني بحرانيتر و شديدتر ميشود كه كودك به دفعات براي عدم تحقق بخشيدن به خواستهها و توقعات نامعقول والدينش علاوه بر تحمل فشار و استرس، با سرزنش و تحقير نيز روبهرو ميشود. اينجاست كه زيادهخواهيها و خواستههاي غيرمنطقي خانواده دروازهاي براي ورود فرزندان به دنياي تيره و تار نااميدي، يأس و ناخشنودي ميشود.
درونگراها بيش از جمعگراها مبتلا ميشوند
با اشتغال همزمان پدر و مادر و از طرف ديگر رسوخ تكنولوژي در رفتارهاي روزمره ما كودكان بيش از آنكه طالب در جمع بودن باشند دوست دارند خودشان تنها بازي كنند. برخلاف گذشته كه وقتي صحبت از ميهماني و در جمع بودن ميشد كودكان اولين كساني بودند كه استقبال ميكردند اما امروز اين كودكان هستند كه باعث ميشوند پدر و مادرها نيز دور جمعهاي خانوادگي را خط بكشند. تأثير شرايط جوي و رواني حاكم بر خانه و نحوه تعاملات و ارتباط بين اعضاي خانواده و اطرافيان بر تربيت، رشد و نمو روحي و رواني فرزند، از جمله مواردي است كه بسيار مورد توجه روانشناسان، جامعهشناسان و كارشناسان حوزههاي فردي و اجتماعي قرار گرفته است.
كودك همانقدر كه شادي و نشاط را از والدين خود دريافت ميكند اين قابليت را دارد كه همين انرژي را از اطرافيان و فضاي پيرامونش بگيرد. احتمال اينكه پدر و مادري شاد، فرزند ناشاد و افسرده داشته باشند بسيار كم است. افراد خوشحال، زندگي زناشويي خوبي دارند و همين مسئله سبب ايجاد شرايط رواني سالمي براي رشد كودك است كه از آن جمله ميتوان به ايجاد تنوع و برنامههاي نشاطآور در خانواده و رفتوآمد با اطرافيان و خويشاوندان اشاره كرد. كودك به مثابه خمير و سرشتي است كه آماده هر نوع تغيير است و چون دست نخورده است بلافاصله تغييرات را در خود ثبت ميكند. همه ما تجربه اين را داريم كه به كودكان ميگوييم در زمان كودكي در حال ضبط هستند و بعداً عين موارد ضبط شدهشان را براي ديگري پخش ميكنند. در حقيقت ضبط كودكان نه تنها درمورد ديدهها و شنيدههاست بلكه اين قدرت را دارند كه احساس را هم ثبت كنند و بروز دهند. آموختههاي كودك در تعامل با ديگران و مشاهده رفتار آنها تكميل ميشود. حقيقت اين است كه رشد كودك در فضايي عبوس، بدون تنوع و بدون رفتوآمد و مراودات اجتماعي امكان ابتلاي وي به افسردگي را افزايش ميدهد، از اين رو تعاملات اجتماعي و رفتوآمد با خويشان و نزديكان و فراهم آوردن شرايطي براي ارتباط كودك با همسن و سالانش به عنوان يكي از موارد تأثيرگذار در شادي كودك و جلوگيري از پيدايش افسردگي و درمان اين بيماري توصيه ميشود.
تشخيص به موقع، درمان صددرصدتشخيص به موقع هر بيماري اعم از جسمي و روحي كاملاً بر روند و ميزان درمان تأثير مستقيم دارد. شما هرچه زودتر متوجه بيماري افسردگي كودكتان شويد زودتر ميتوانيد به فكر درمان باشيد و در نهايت به درمان زودتر و اساسيتر اميدوار باشيد. در مبحث افسردگي كودكان بايد بگويم تشخيص به موقع و زودهنگام افسردگي كودكان صددرصد در درمان مؤثرتر اين بيماري تأثيرگذار است، از اين رو آگاهي و شناخت والدين از علائم اين بيماري اهميت ويژهاي مييابد. به طور كلي برخي علائم در افسردگي كودكان و بزرگسالان مشابه است اما يكسان نيست.
همه ما ميدانيم كه هرچه ميزان افسردگي در كودك بيشتر باشد كودك كمتحركتر و فاقد انرژي ميشود و در بيشترين موارد كمترين فعاليت فيزيكي را دارد. كودكان افسرده معمولاً احساس خستگي دارند و چون خستگي را با خود حمل ميكنند تمركز ندارند و قدرت يادگيري پايينتري دارند. تمركز پايين اغلب سبب كاهش سطح يادگيري در كودك و كاهش علاقه به درس و انجام تكاليف ميشود. افت تحصيلي از جمله مواردي است كه اغلب به عنوان يكي از علائم بارز افسردگي كودكان شناخته ميشود. عدم تمايل به درس و مدرسه به مرور سبب ايجاد ترس در وجود كودك شده و در نهايت موجب تشديد بيماري افسردگي در او ميشود. به اين ترتيب شناخت به موقع اين بيماري و اقدام براي درمان آن از اهميت ويژهاي برخوردار است.
اگر بخواهيم بدانيم چطور بايد متوجه شويم كه كودكمان مبتلا به افسردگي است يا نه بايد روي رفتارهايش دقت كنيم. بسياري از رفتارها بين كودكان افسرده مشترك است. كودكان افسرده در اغلب موارد بيانگيزگي خاصي نسبت به انجام كارها و حتي بازي كردن دارند. حواسپرتي، ميل به گريه، تمايل شديد به پرخوري يا كم خوري، لجبازي و خشونت از جمله علائمي است كه اغلب خانوادهها به آن توجه نكرده يا تعبير اشتباهي از اين نوع برخوردها دارند در حالي كه كودك به دليل ناآگاهي از حالات دروني خود، ناراحتي و احساسات منفي خود را به صورت عصبانيت و رفتارهاي عنادآميز نشان ميدهد. حقيقتاً در مورد بيماري افسردگي شناخت به موقع اين بيماري در كودكان بسيار مهم است و اين در حالي است كه متأسفانه مراكزي كه در ايران قدرت درمان افسردگي كودكان را داشته باشند بسيار اندك است. بخش جذابي از زندگي خانوادههاي ايراني وجود كودكان شاد و پرجنب و جوش است كه موجب شادي و خنده ديگر اعضاي خانواده ميشود و كودك افسرده موجودي است كه نه از ته دل ميخندد و نه ميخنداند پس به فكر درمان انگيزههاي نشاطبخش زندگيمان باشيم.
* روانشناس كودكان و نوجوانان