در ايران با سيطره مدرنيسم تحولات جدي در دگرديسي هويتي علوم و مهارتهاي گوناگون رخ داد. يكي از عرصههايي كه به دنبال ورود انديشه غرب، متحول شد حوزه طب و پزشكي بود. حضور اطباي فرنگي، مسيونرهاي پزشكي در دربار قاجار، اعزام محصل به اروپا براي تحصيل طب جديد، ايجاد مدرسه طب دارالفنون و تشكيل كميسيون پزشكي آن، تأليف كتب طبي، تصويب قوانين طبابت از سوي مجلس دوم از جمله عوامل رونق طب جديد در دوره قاجار شد. با تقويت جريان تجددگرايي، روند تحول طب سنتي به طب نوين نيز تشديد شد و نمودهاي عيني اين تحول با تقويت جريان تجددگرايي را ميتوان در تأسيس بيمارستانهاي عمومي و تخصصي دوره قاجار به روشني مشاهده كرد(لاله و همكار، 1385).
پزشكي در تمدن كهن ايرانقرائن و اسناد مكتوب تاريخي بيانگر آن است كه طب و پزشكي ايران به شكل پيشرفته آن به دوران پيش از اسلام بازميگردد. مورخان و خاورشناسان بر اين باورند كه در داستانهاي كهن ايراني آغاز و معرفي طب را به جمشيد- پادشاه اساطيري ايران- نسبت دادهاند و او اولين كسي بود كه استفاده از دارو را به مردم آموخت(تاجبخش، 1375). طب ايراني پس از ظهور اسلام با طب اسلامي يكي شد، در اين بين اطباي ايراني سهم بسيار بزرگي در طب اسلامي داشته و اصولاً نميتوان گفت اين دو يعني طب ايراني و اسلامي از يكديگر مجزا ميباشند(نجمآبادي، 1353).
با ظهور اسلام و روي كار آمدن بنياميه طب و علوم وابسته به آن پيشرفتي حاصل نكرد و اين به دليل جنگهاي مداوم و فتوحات آنها بود اما طب اسلامي از نيمه اول قرن دوم هجري تا اواسط قرن سوم هجري قمري (انقراض بنياميه و روي كار آمدن بنيعباس در بغداد) پيشرفت كرد به گونهاي كه بغداد مركزيت علمي يافت و از اهميت گندي شاپور كاسته شد، كه اين امر در سدههاي سوم و چهارم بيشتر محسوس گرديد(همان).
طب سنتي ايران يك پديده نوظهور و بياساس نيست بلكه سابقه چند هزار ساله دارد. اين طب دنباله پزشكي قديم يونان بوده كه برجستهترين نماينده آن بقراط پزشك معروف يوناني است. طب سنتي داراي ريشه و اساس است و صرفاً به عطاريهاي كوچه و بازار محدود نميشود.
طب سنتي ايران همچون بسياري از علوم به دو قسمت طب نظري و طب عملي طبقهبندي ميشود. در طب نظري كليه اصول و مطالبي كه براي تشخيص ضروري است، مورد بررسي قرار ميگيرد و در طب عملي يا علم تدابير، مسائل مربوط به روشهاي مختلف درماني مانند رژيم غذايي، دارو، حركتهاي بدني، مسائل فكري و رواني كليه مطالب لازم براي درمان مورد بحث قرار ميگيرد. در طب سنتي ايران هر مريض شخصيت خاصي است كه بايد هنگام استفاده از دارو و درمان اين شخصيت مورد توجه قرار گيرد. بهكارگيري اين داروها بر حسب شدت و ضعف بيماري و نيز جنسيت، سن و حرفه و طبيعت خاص بيمار فرق خواهد كرد. مهمتر از همه اينكه بايد فهميد بيمار، زاده و اهل كدام شهر و منطقه است. آيا زادگاهش در مناطق خشك مانند يزد، كرمان، كاشان يا در مناطق مرطوب همچون گيلان و مازندران؟ بايد از نوع خوراك و سبك زندگي او آگاهي يافت آنگاه با مطابقت وضعيت خاص او نسخه داد. نكته مهم ديگر آن است كه پزشك توجه به امكانات مالي و منطقهاي و وسع بيمار را نيز بكند (روستايي، 1382: 344).
علم شناسي طب مدرن و سنتييكي از ويژگيهايي اساسي طب سنتي، تفاوت جهانبيني آن با نوع نگاه پزشكي مدرن به جهان است. در طب سنتي زندگي اجتماعي و نوع زيست شخص بيمار نيز مورد توجه است حال آن كه در پزشكي نوين بيمار تنها به صورت يك ابژه بيروني نگريسته ميشود.
به زعم ميشل فوكو در طول كمتر از نيم قرن شيوه مفهومپردازي «بيماري» به شكلي ريشهاي تغيير كرده است. بيماري به معناي كلاسيك آن ارتباطي به نشانههاي فيزيكي در قالب سمپتومهايي كه در يك بدن خاص بروز ميكنند نداشت اما پزشكي مدرن، بدن را معاينه ميكند تا ماهيت و شدت بيماري را كشف كند.
فوكو در كتاب «تولد درمانگاه» به لحظه تولد نگاه خيره پزشكي ميپردازد؛ آن جايي كه سؤال مشكل چيست؟ جايش را به سؤال كجا درد ميكند؟ ميدهد. نگاه خيره پزشكي بدن را به اجزايش تقسيم ميكند و به تشريح آناتومي بيماري ميپردازد. از نظر فوكو دانش پزشكي جديد چيزي شبيه وقايعنگاري است. به اين معنا كه تلاش ميكند تا بيماري را از رهگذر سمپتومهايي كه در نقاط مختلف بدن بهوجود آورد بررسي و مطالعه كند. در حالي كه پيش از اين پزشكي بر اساس يك مدل ساختاري عمل ميكرد و نوع بيماري را بر اساس اصل شباهت تشخيص ميداد. به عنوان مثال زكام براي گلو همان حكمي را داشت كه اسهال براي روده (خورشيدنام، 1391).
در نقد پزشكي مدرن اگر با نگاه و پرسپكتيو گفتماني فوكو به موضوع بنگريم ميبينيم كه در گفتمان غالبي كه پزشكي نوين در آن بروز و ظهور مييابد سوژه و ابژه هر دو حول محور انسان ميچرخد و طبيعت ديگر جايگاهي ندارد و از اين رو برخورد آن با همه چيز خشن ميشود. در اين برخورد خشن است با طبيعت و دستكاري در آن بسياري از مشكلات و معضلات زاييده ميشود و حتي بسياري از بيماريها را بهوجود ميآورد. به بيان ديگر اين عقل مدرن است كه با ذات خودبنيادي خود همه چيز را نابود ميكند و فكر ميكند كه ميتواند دوباره به بازسازي آن بپردازد. در ذيل عقل مدرن كه پزشكي نيز از دل آن بيرون ميآيد تا حد بسياري در واقعيت «سود» محوريت دارد و انسان براي كسب سود و منفعت هر كاري را انجام ميدهد. در اين نگاه بسياري از بيماريها كه زاييده عقل خودبنياد بشري ميباشند به واسطه پزشكي مدرن داعيه درمان آنان را نيز دارند. يعني اين پزشكي مدرن است كه با دستكاري بسياري از چيزها معضلات بسياري را ميآفريند و خود نيز به درمان آن مينشيند و از اين رو فكر ميكند كه از كل تاريخ بشري يك سر و گردن جلوتر و پيشرفتهتر است در حالي كه همه اين معضلات از دل خودش بيرون زده است .
طب سنتي ايراني اسلامي كه يكي از جنبههاي هويتبخشي جامعه ايران است در برخورد با پزشكي مدرن تا حدودي رنگ باخته است و بسياري از مسئولان نيز به موضوع دامن ميزنند و سعي دارند تا به حذف طب سنتي همت گمارند. اگر چه بخشي از اين موضوع به سبب افراطكاريهايي است كه از سوي برخي از طرفداران طب سنتي اعمال ميشود اما بايد توجه داشت كه طب سنتي ميتواند در تمدنسازي انقلاب اسلامي بسيار موضوع اساسي و هويت بخش تلقي شود. طب سنتي داراي يك روحيه نرم است چراكه زاييده تفكر دوراني است كه سنت روح غالب آن است. بايد توجه داشت راهگشايي در طب سنتي به گونهاي است كه با سبك زندگي افراد ارتباط ويژهاي دارد به اين صورت كه براي اينكه طب سنتي بتواند اثرات خود را بر زندگي افراد داشته باشد بايد سبك زندگي افراد مطابق با آن باشد.
متافيزيك طبابت سنتييكي از مكملهايي كه در طب سنتي وجود دارد طب اسلامي است. در طب اسلامي نيز عنصر اساسي آن با توجه به سبك زندگي ديني و قراني و توسل به ائمه (ع) ميباشد. در يك پژوهش كه در سال 1991 در مجله British Journal به چاپ رسيده بود تحت عنوان درمان سرطان به روش طب سوزني، راديوفركانس با استفاده از تلاوت قرآن مقدس؛ با توجه به تلاوت قرآن كريم و همچنين طب سوزني به درمان بيماري سرطان اقدام شد. در دانشگاه هاروارد نيز كه كنفرانسي برگزار شد با عنوان ارزشهاي درماني دعا، دكتر «هوبرت بنسون» استاد دانشكده پزشكي و رئيس سمينار، گفت: دعا خواندن مغز را به كار مياندازد، عوارض ايدز را كاهش ميدهد، از فشار خون ميكاهد و نازايي را درمان ميكند، تكرار دعاها و بيرون كردن انديشههاي ديگر از مغز بسياري از مردم را قادر ميسازد تا تغييرات فيزيولوژيك در خود پديد آورند(صانعي و همكار).
جدا از اين نگاه ابزاري به پديده دعا؛ در آيات و روايات متعدد براي درمان بسياري از امراض ذكر ادعيهاي از معصومين وارد شده كه نشان ميدهد به عنصرِ متافيزيك و تأثير آن بر سلامت جسم نگاه ويژه شده است، در حالي كه روششناسي «ساينسيسم» غربي چنين مباحثي را برنتافته و «غيرعلمي» تلقي ميكند. البته در ساليان اخير روشهاي علم تجربي – كه در بالا نمونهاي از آن اشاره شد- نيز نشان از تأثيرگذاري اين موارد بر سلامت دارد كه مواجهه طبابت مدرن از اين پديده نيز صرفاً ابزارگرايانه است، به طوري كه دين را مأمني ميانگارد كه از طريق انتقال آرامش به بيمار به پروسه درماني او كمك ميكند و نه چيزي فراتر از اين. در جمعبندي بايد گفت؛ تفاوتهاي جدي ميان دو روششناسي طبابت سنتي و طب مدرن؛ نشان ميدهد كه ما گنجينهاي پر ارزش را در اختيار داريم كه در صورت استحصال صحيح از آن ميتوانيم ارزش افزوده زيادي براي كشور خلق كنيم. به عبارتي يكي از ظرفيتهايي كه براي تحقق اقتصاد مقاومتي بايد استفاده شود، طب سنتي ايران است چراكه احياي عاقلانه و مبتني بر شواهد طب سنتي ايران، ميتواند بسياري از هزينههاي فعلي بهداشت و درمان را كه به دليل وابستگيهاي مختلف به مواد و تجهيزات خارجي بالا هستند، كاهش دهد. توضيح اينكه احياي طب سنتي ايران، منجر به احياي روشهاي تشخيصي درماني آن خواهد بود، كه همه بومي هستند و قابليت صادرات و ارزآوري و درآمدزايي نيز دارند. لذا ضروري است متصديان امر در زمينه تحقيقات طب سنتي ايران، سياستگذاري جدي در جهت هدفمند نمودن تحقيقات آينده طب سنتي ايران و همچنين هل دادن آنها به سمت تأسيس شركتهاي دانشبنيان در اين موضوعات بنمايند چراكه يكي از مسائل در سرفصل اقتصاد مقاومتى، اقتصاد دانشبنيان است.
* كارشناس ارشد جامعهشناسي منابع:
- خورشيدنام، عباس(1391). در ديرينهشناسي ادراك پزشكي، فصلنامه تاريخ پزشكي، سال چهارم، شماره يازدهم
- صانعي، اشرفالسادات و عليرضا نيكبخت نصرآبادي، جايگاه رفيع قرآن در پژوهشهاي طب اسلامي، بيانات، سال سوم، شماره 11
- روستايي، محسن(1382). تاريخ طب در ايران (از عهد قاجار تا پايان عصر رضا شاه)، ج1، انتشارات سرمدي، چاپ اول، تهران
- تاجبخش، حسن(1375). تاريخ دامپزشكي و پزشكي ايران، انتشارات سازمان دامپزشكي كشور، چاپ اول، تهران
- نجمآبادي، محمود(1353). تاريخ طب در ايران پس از اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران
- لاله، هايده و راحله وافري(1385). تاريخچه تحول طب سنتي به طب نوين در دوره قاجار، فصلنامه علمي- پژوهشي علوم انساني دانشگاه الزهرا، سال شانزدهم، شماره 60