کد خبر: 777068
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۷
گفت‌وگو با معاون اداره اول خاورمیانه وزارت خارجه
پس از گذشت بيش از پنج سال از بحران سوريه ديگر تقريباً براي همگان مشخص شده است كه نظام دمشق از طريق قدرت نظامي و مسلحانه ساقط نخواهد شد .
محمد بابایی
پس از گذشت بيش از پنج سال از بحران سوريه ديگر تقريباً براي همگان مشخص شده است كه نظام دمشق از طريق قدرت نظامي و مسلحانه ساقط نخواهد شد .درباره دلايل حفظ نظام سياسي و نظامي سوريه با عباس گلرو، معاون اداره اول خاورميانه وزارت امور خارجه و كاردار سابق كشورمان در سوريه گفتوگو كرديم. وي همراهي مردم، انسجام ارتش و درايت رهبري سوريه در كنار كمكهاي محور مقاومت به رهبري ايران را از عوامل مهم عبور نظام دمشق از اين بحران بزرگ توصيف كرد.

آقاي گلرو شما در زمان شروع بحران سوريه در اين كشور حضور داشتيد و از نزديك شاهد تحولات بوديد، تجربه و تحليل شما از چگونگي شكلگيري و تشديد اين بحران چيست؟

در همان بحبوحه تحولات جهان عربي كه در تونس، مصر، يمن و بحرين اتفاق افتاد، ما در بعضي شهرهاي سوريه يكسري اتفاقاتي را شاهد بوديم كه خيلي خفيف و كم بود.

در آن مقطع، بر اساس انتشار برخي اطلاعات محرمانه اتاق فکري در يکي از کشورهاي منطقه، شکل گرفته بود که آمريكاييهادر کنار بعضي از کشورهاي منطقه درصدد برآمدند سياستهاي خود را با توجه به خيزشهايي که در کشورهاي عربي شروع شده بود، تنظيم کنند. اين اتاق فکر برنامههاي خود را در سه محور تعريف کرده بود

محور اول اين بود كه انقلابهاي مردمي را در جاهايي كه اتفاق افتاده خصوصاً در مصر كنترل كنند. محور دوم اين بود كه از وقوع انقلابهاي مردمي در كشورهاي همپيمان آمريكا كه ماهيت پادشاهي و ديكتاتوري دارند، جلوگيري كنند. محور سوم اين بود كه انقلابها را تا حد امكان به كشورهايي كه متحد نيستند و دشمن آنها محسوب ميشوند، سوق دهند.

در اينجا بود كه سوريه به عنوان حلقه آسيبپذير محور مقاومت انتخاب شد و تصميم گرفتند برنامههاي خود را در اين كشور پيدا كنند. در همان زمان امير وقت قطر كه به آقاي نبيه بري رئيس مجلس لبنان گفته بود طي دو يا سه ماه آينده شما شاهد تحولاتي در سوريه خواهيد بود و بهتر است كه آقاي بشار اسد سريعتر كنارهگيري كند. پس از اين بود كه رفتو آمدهاي ديپلماتيك به صورت قابل توجهي افزايش يافت. تركها، قطريها، دبيركل اتحاديه عرب و خيلي افراد ديگر به دمشق سفر و با بشار اسد و ساير مقامات سوري ديدار كردند. در ظاهر مطالبه اين افراد انجام اصلاحات بود و ادعا ميکردند که نيت خيرخواهانه دارند اما هدف واقعي آنها حذف بشار اسد از قدرت بود. به بشار اسد گفته بودند که اگر از همپيماني با جمهوري اسلامي ايران و حزبالله لبنان دست بکشد در قدرت باقي خواهد ماند. لذا در اين شرايط بود که جلوههاي خارجي بحران سوريه خود را نشان داد. البته اين بدان معني نبود که در داخل سوريه مطالبات مردمي وجود نداشت و همه امور بر وفق مراد بود. مردم سوريه هم مطالباتي داشتند اما کيفيت آن متفاوت بود. مردم سوريه توطئه خارجي را درک کرده بودند لذا ترجيح دادند که با اين توطئه مقابله کنند.

به تحولات مصر و تونس اشاره كرديد، به نظر شما چه تفاوتهايي بين تحولات اين كشور با تحولات سوريه وجود دارد؟

براي درك و شناخت بهتر ماهيت بحران سوريه من آن را با تحولات مصر مقايسه ميكنم كه عمدتاً در چهار مورد خلاصه ميشود؛ اول، در مصر ماهيت بحران يا انقلاب مردمي از قاهره، پايتخت اين كشور شروع شد. دوم، انقلاب حداكثري بود و ميليونها نفر به خيابانها آمدند و عليه حكومت حسني مبارك شعار دادند. سوم، انقلاب مسالمتآميز بود و مردم بدون سلاح به خيابانها آمدند اگر درگيريهايي هم صورت ميگرفت عمدتا از طرف افرادي بود که از سوي نظام اجير شده بودند و با تظاهرکنندگان درگير ميشدند. چهارم، عنصر خارجي به كمك نظام آمد. در اين ميان، بعضي كشورها علناً از نظام حسني مبارك حمايت كردند مثل عربستان، بعضيها هم سياست دوگانه در پيش گرفتند چون مترصد بودند تا ببيند فضا به كدام سمت ميرود و نميتوانستند حضور ميليوني مردم را انكار كنند. سياست آمريكاييها اينگونه بود، آمريكاييهاهم به دليل شرايطي که حاکم شده بود مجبور بودند با واقعيتهاي جديد جامعه مصر کنار بيايند و از طرفي هم نمي توانستند متحدي را که راهبردي بود به اين آساني از دست بدهند. لذا سياست مبهمي را نسبت به بحران مصر اتخاذ کردند. اين ويژگيهاي انقلاب مصر بود.

اما در سوريه شرايط كاملاً متفاوت بود: اول، تحركات از پايتخت شروع نشد، بلكه عمدتاً در شهرها و مناطق نزديك به مرزها آغاز شد. براي مثال درعا مهمترين مكاني بود كه تحركات از آنجا شروع شد. اين شهر در چند كيلومتري مرز اردن قرار دارد. دوم، تظاهرات به هيچ وجه ميليوني نبود ما كه در دمشق بوديم اصلاً تظاهراتي را نديديم كه در آن 100 يا 200 هزار نفر شركت داشته باشند. سوم، مسالمتآميز نبود، در همان روزهاي آغازين، بحران ماهيت خشونتآميز به خود گرفت. چهارم اينكه بر عكس مصر، عامل خارجي به کمک نظام نيامد بلکه براي سرنگوني نظام وارد شد و از معارضه و مسلحين حمايت کرد.

به نظر ميرسد مهمترين عامل تشديد بحران سوريه عامل خارجي باشد. اين عوامل چگونه برنامههاي خود را در آن كشور پيدا كردند؟

هدف اول آنها اين بود كه همانند مصر و تونس يك انقلاب طبيعي و واقعي در سوريه ايجاد كنند كه با ناكامي مواجه شد و مردم همراهي نكردند. وقتي ديدند اين هدف قابل اجرا در سوريه نيست، تلاش كردند مدل ليبي را اجرا كنند، به اين معني كه معارضه را مسلح كنند تا از طريق خشونت مناطقي از كشور از جمله پايتخت را به تصرف خود در آورند و سپس عنصر خارجي مثل ناتو يا آمريكا وارد عمل شود. اين سناريو را البته برخي کشورهاي منطقه دنبال ميکردند و در همين راستا تا آنجا که ميتوانستند مرزها را به روي مسلحين باز کردند. ميليتاريزه شدن وضعيت سوريه تقويت شد و معارضان در جاهاي مختلف دست به اقدامات ايذايي زدند و عملياتهاي متعدد بويژه انتحاري سنگين انجام دادند. در اولين ماههاي حضورم در دمشق، شاهد عملياتهاي انتحاري متعددي در نقاط مختلف پايتخت از جمله در نزديک سفارت بودم. انفجارهايي که متاسفانه عمده قربانيان آن مردم عادي و بي گناه بودند.

گروههاي مسلح مخالف، به اين شكل تلاش ميكردند جاهاي مهم را به تصرف خود در آورند، كشور را بيثبات كنند تا كنترل را از دست دولت خارج كنند. در اينجا مرحله اول سناريوي ليبي پياده شد، يعني معارضه مسلح شدند و توانستند مناطقي را هم به كنترل خود درآورند اما بخش دوم سناريو يعني وارد شدن ناتو يا آمريکا، اتفاق نيفتاد. برخي کشورهاي منطقه انتظار داشتند که ناتو وارد عمل شود و به آمريکا هم فشار آوردند تا در سوريه ورود کند اما نه ناتو و نه آمريکا به حمله نظامي مستقيم مبادرت نکردند.

فكر ميكنيد دليل اينكه آمريكاييها تحت تأثير فشارهاي عربستان، قطر و تركيه قرار نگرفتند، چه بود؟

من فكر ميكنم آمريكاييها بهرغم نسنجيدگي در بعضي جاها، در اين مرحله از بحران سوريه سنجيده عمل كردند به اين معنا كه به صورت مستقيم دخالت نظامي در سوريه نكردند. هر چند آنچه تاكنون در سوريه رخ داده ناشي از سياستهاي آمريكا و حمايت اين كشور از معارضه و ترويستها است.

آمريكاييها به دنبال جنگ فرسايشي دراز مدت در سوريه بودند که از طريق آن کشورهاي منطقه را با يکديگر دچار فرسايش کنند.

يكي از دلايل اصلي كه آمريكاييها به صورت مستقيم دخالت نظامي نكردند اين است كه امنيت رژيم صهيونيستي براي آنها خيلي مهم است. به دليلشكنندگي امنيت اسرائيل و محدوديت جغرافيايي سرزمين اشغالي فلسطين اسرائيل و به دليل حضور فعال نيروهاي مقاومت اعم از حماس، جهاد اسلامي، حزبالله و ساير گروههاي مقاومت كه در منطقه هستند و به دليل وضعيت خاصي كه وجود داشت آمريكاييهانگران شدند و ترسيدند که مبادا شعلههاي جنگ فراگير شود و رژيم صهيونيستي را نابود کند. البته آنها درست ارزيابي کردند. همپيمانان سوريه اجازه چنين حمله نظامي را نميدادند. ضمن آنکه جنگ گسترده عليه سوريه و حمله نظامي مستقيم، هيچ تضميني را براي بقاي رژيمصهيونيستي فراهم نميکرد.

آقاي گلرو! كاملاً مشخص است كه آمريكاييها و كشورهاي متحد آن هزينهها و تلاش زيادي براي ساقط كردن نظام سوريه به كار گرفتند. به نظرتان دلايل ناكامي آنها چه بوده است؟

موفقيت سوريه براي عبور از اين پيچ و خمهاي تند و خطرناك چند دليل دارد. اول، عدم همراهي مردم سوريه با طراحي و توطئه خارجي، عامل اساسي و تعيين کننده بود. قطعاً مردم سوريه مطالبات اصلاحي داشتند و دارند اما در عين حال با توطئه خارجي همراهي نکردند. به عبارتي حساب مسائل داخلي را از خارجي جدا کردند.

دوم، انسجام ارتش و مؤسسات دولتي سوريه بود. ارتش، يک ارتش قدرتمند و عقيدتي است که اصلي ترين مأموريت آن مقابله با تجاوزات و اشغال گري اسرائيل است. به همين علت، اسرائيليها براي فروپاشي آن سالها برنامه داشتند. در واقع يکي از رؤيايهاي مقامات رژيم صهيونيستي اين بود که سه ارتش بزرگ عربي يعني سوريه، عراق و مصر را تضعيف و نابود کنند. بن گورين اولين نخست وزير اين رژيم، عظمت اسرائيل را نه در سلاح هستهاي بلکه در نابودي ارتشهاي عربي، عراق، مصر و سوريه ميدانست.

درست است که ارتش سوريه يک سري ريزشهاي جزئي داشت و بعضي افسران سطوح مياني فرار کردند و به جبهه مخالف پيوستند اما ارتش ساختار کلان خود را حفظ کرد. به خاطر اينکه ارتش سوريه يک ارتش عقيدتي است و آرمان مبارزه با اسرائيل را دارد. اين ارتش متشکل از همه طيفها و طوايف سوريه است. ارتشي که براي مقابله با اسرائيل پايهگذاري شده و تفکرات عميق ناسيوناليستي عربي دارد، طبيعي است که بتواند انسجام خود را حفظ کند.

در هر جاي دنيا اگر ارتش احساس كند مردم عليه هيئت حاكمه به ميدان آمده است خود را در كنار مردم قرار ميدهد. اين اتفاق را شما در جريان انقلاب اسلامي ديديد. در مصر هم همين اتفاق افتاد، ارتش اين كشور تانك و ساير تجهيزات خود را به خيابانها آورد تا مردم را كنترل كند اما وقتي احساس كرد تظاهرات مردمي واقعي است، خود را كنار كشيد.

اما چرا ارتش سوريه در كنار دولت قرار گرفت و در مقابل طرح خارجي مقاومت كرد؟ به خاطر اينكه ارتش در سوريه احساس نكرد كه مردم هستند كه در مقابل حكومت قرار گرفتهاند و اين به خاطر اين بود كه ارتش در صحنه حضور داشت و از نزديك تحولات را ميديد. ارتش سوريه فهميد كه اين تحولات نتيجه توطئه خارجي براي نابود كردن دولت و ارتش سوريه است و به همين دليل ارتش هم در كنار مردم و هم در كنار دولت محكم ايستاد.

براي كنترل و مهار هر بحراني نقش رهبري بسيار مهم است. به نظر شما عملكرد رهبري سوريه و شخص بشار اسد رئيسجمهور اين كشور چگونه بوده است؟

ما به دو دليل ناكامي توطئهها عليه سوريه اشاره كرديم كه همان ايستادگي مردم و ارتش اين كشور بود. دليل سوم حكمت و درايت رهبري سوريه به ويژه شخص اقاي بشار اسد است.

دليل اينكه بعضي حكام از كشورهاي خود فرار كردند يا ساقط شدند اين بود كه پايگاه مردمي نداشتند. طبيعي است كه هر حاكمي اگر تحرك گسترده اجتماعي را عليه خود ببيند احساس ترس ميكند و دچار تزلزل ميشود و نميتواند قدرت خود را حفظ كند و در نهايت كنار گذاشته ميشود. اما كسي كه ميايستد قطعاً از داخل احساس نگراني نميكند. بشار اسد هم بارها اعلام كرده كه از قبال مردم اصلاً نگراني ندارم چون ميداند مردم در كنار او عليه اين توطئه ايستادهاند. ببينيد بشار اسد يك انسان تحصيلكرده است كه شرايط اجتماعي را خوب درك ميكند و مواضع وي مردمي بوده و در ميان مردم حضور داشته است. در خلال اين پنج سال بحران هم بشار اسد، بر مبناي اعتماد به نفس و اتكاي به مردم توانست سوريه را حفظ كند و اگر غير از اين بود بشار اسد هم جزو همان كساني بود كه فرار كردند يا توسط عنصر خارجي كنار گذاشته شدند.

شما به عوامل داخلي انسجام سوريه در قبال اين توطئه گسترده اشاره كرديد. خيليها معتقدند اگر حمايت محور مقاومت به رهبري ايران نبود شايد نظام سوريه هيچگاه نميتوانست در مقابل توطئه خارجي بايستد؟

قطعاً همينطور است. سوريه يکسري مقومات داخلي داشت که اشاره کردم. اما بحران كه يك بحران داخلي نيست بلكه داراي ابعاد منطقهاي و بينالمللي است. جمهوري اسلامي ايران هم به عنوان يك قدرت منطقهاي كه سياستهاي مشخص و آشكاري در حمايت از همپيمانانش و ملتهاي مظلوم و مستضعف دارد، نميتوانست در مقابل اين تحولات بيتفاوت بنشيند.

در ابتدا ايران نه در عرصه نظامي و نه ساير عرصهها در سوريه ورود نکرد. اما وقتي دامنه بحران گسترده شد و کشورهاي مختلفي وارد عمل شدند، نقش ايران هم افزايش يافت. کشورهاي منطقه به صورت علني حمايتهاي تسليحاتي، مالي و سياسي از گروههاي مسلح تروريستي به عمل ميآوردند. جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريکا طي سخنراني در دانشگاههاروارد گفته بود که بزرگترين مسأله و مشکل آمريکا، متحدانش در منطقه هستند که از گروههاي تکفيري تروريستي در عراق و سوريه همه جانبه حمايت ميکنند.

وقتي ابعاد منطقهاي و بينالمللي بحران سوريه آشکارتر شد، جمهوري اسلامي ايران به صورت جدي در عرصههاي مختلف از سوريه حمايت کرد و در کنار دولت و مردم اين کشور قرار گرفت. بنابريان در پاسخ به سوال شما، بله ما تعيين کننده بوديم. البته اين به معناي نفي قدرت و توان داخلي سوريه نيست. بشار اسد و ساير مقامات سوريه بارها گفته اند اگر حمايت جمهوري اسلامي ايران نبود سوريه امروز وضعيت متفاوتي داشت.

نقش روسيه در كمك به دولت سوريه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟

نقش روسيه در حمايت از سوريه مهم است. در سطح سياسي ، روسيه در همان ابتداي بحران، چهار قطعنامه ضد سوري شوراي امنيت سازمان ملل را وتو کرد. آمريكاييها و برخي کشورهاي متحد به دنبال اين بودند قطعنامه شديد اللحني ذيل فصل هفت منشور سازمان ملل عليه سوريه صادر کنند اما روسها با همراهي چين اين قطعنامهها را وتو کردند. در عرصه نظامي نقش روسيه در کمک به سوريه براي مبارزه با تروريستها، نقشي اساسي و تعيين کننده است.

اجازه بدهيد برگرديم به سياست ايران درباره سوريه. دلايل و توجيه ايران براي حمايت همه جانبه از دولت سوريه چيست؟

به صورت كلي پنج دليل در حمايت جمهوري اسلامي ايران از سوريه وجود دارد: يك، به دليل همپيماني. سوريها در هشت سال جنگ، پان عربيسم را كنار گذاشتند و در كنار ما قرار گرفتند. دوم، محور منطق محور مقاومت در منطقه. سوريه يك سرپل و عضو اساسي محور مقاومت محسوب ميشود و ما براي مبارزه با رژيم صهيونيستي و مقابله با رويكرد آمريكاييها، با سوريه همپيماني داريم.

دليل سوم، منافع ملي ماست که اقتضا ميکند در کنار سوريه باشيم. ما يک سري مصالح ارزشي داريم و يکسري منافع مادي که اگر شما از هر دو منظر نگاه کنيد حضور ما در سوريه قابل توجيه است. هر شخصي درک درستي از بحران سوريه داشته باشد، ميداند که اين بحران براي فقط سوريه طراحي نشده بلکه اهداف گستردهتري را تعقيب ميکند که بيشک ضربه به امنيت و منافع ملي جمهوري اسلامي ايران از هدفهاي اين بحران است.

دليل چهارم ايستادگي ما در کنار سوريه، اخلاقي و انساني است. دليلي که مهم و ماندگار در تاريخ است. چرا که ما ملتي هستيم که هميشه در کنار مظلوم قرار گرفتهايم. ملت ايران در اين رويايي حق و باطل، در کنار جبهه حق قرار گرفته است. اين موضع ملت و دولت ايران هيچگاه در تاريخ فراموش نخواهد شد.

دليل پنجم، مقابله با سياستهاي غلط آمريکا و همپيمانانش در تغيير قواعد و مقررات بينالمللي است. آمريكاييهاتلاش ميکنند که عرف و قوانين شناخته شده بينالمللي را به نفع خود عوض کنند. تحت عنوان حمايت از دموکراسي و حقوق بشر، تغيير حکومتها را چه به روش سياسي و يا نظامي در پيش گرفتهاند. اين اقدامات آمريكاييها نقض آشکار دو اصل اساسي و بنيادين منشور سازمان ملل متحد است؛ يعني اصل احترام به حاکميت کشورها و اصل عدم مداخله در امور داخلي کشورهاي ديگر.

تلاش ميکنيم با اين رويه غيرقانوني و بدعت خطرناک که آمريكاييها دنبال آن هستند، مقابله کنيم. سياست ما در سوريه بر اساس خواست مردم اين کشور قرار دارد و تاکيد داريم هر چه مردم سوريه بگويند ملاک و معيار است.

هماكنون كه بيش از پنج سال از بحران سوريه ميگذرد و ماهيت اين بحران بيشتر آشكار ميشود، درستي تصميم ايران براي حمايت از سوريه بيشتر مشخص ميشود و خيليها بر اين مسئله اذعان دارند. سؤالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا در ابتداي بحران مراكز تصميمگيري كشورمان به اندازه امروز در حمايت از سوريه مصمم بودند، زماني كه هنوز براي خيليها ماهيت بحران سوريه آشكار نشده بود؟

كسي كه دستي در آتش داشت و تحولات منطقه را از نزديك و با دقت رصد ميكرد، ميدانست در سوريه چه اتفاقي در حال رخ دادن است. تصميم جمهوري اسلامي ايران براي حمايت از مردم و دولت سوريه تصميم درستي بود. از مقام معظم رهبري تا دولت و كساني كه نقشي در تصميمگيري مرتبط با بحران سوريه داشتند، هيچگونه ترديدي براي حمايت از سوريه وجود نداشت. ورود جمهوري اسلامي ايران به بحث سوريه بر اساس همان شناخت و قرائت دقيق سياسي و ميداني سوريه و همچنين تحولات منطقه بود. شما نميتوانيد وضعيت سوريه را مجزا از ساير تحولات منطقه تحليل كنيد.

شما معتقديد در مراكز تصميمگيري كشورمان هيچگونه ترديد و شكي در حمايت از دولت سوريه وجود نداشت؟

هيچترديدي وجود نداشت. در فهم يك بحران سه عامل خيلي مهم است؛ خوب ديدن، خوب فهميدن و خوب تحليل كردن. شما اگر به اين سه عامل به نحو احسن عمل كنيد، آن وقت در تصميمگيري كه مرحله چهارم است يا در اجرا كه مرحله پنجم تلقي ميشود، با چالش و ترديد مواجه نخواهيد شد.

جمهوري اسلامي ايران تحليل و قرائت دقيق از تحولات سوريه كرد به اين معنا كه بحران سوريه يك توطئه خارجي براي ساقط كردن نظامي است كه به نفع ملتهاي منطقه و به ضرر رژيم صهيونيستي عمل ميكند. توطئهاي كه هدف آن ضربه زدن به جمهوري اسلامي بود. اين قرائت دقيقي بود كه مسئولان جمهوري اسلامي ايران از تحولات سوريه داشتند و تصميم گرفتند بدون ترديد در حمايت از دولت و مردم سوريه وارد عمل شوند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار