رويكرد خاصي كه روزنامه اطلاعات اخيراً در پيش گرفته است، چندي است كه محل بحث و منازعه اصحاب سياست و رسانه شده و تمركز و توان بخشي از فعالان اين عرصه را معطوف به خود كرده است. به نظر ميرسد پيرامون اين چالش و حواشي آن، ضروري است تا برخي نكات مهم مورد بررسي قرار گيرد.
اولين نكتهاي كه ابتداي امر قدري عجيب به نظر ميرسد، اين است كه اين بازي چرا از روزنامهاي همچون «اطلاعات» شروعشده است. آنها كه با منش و ممشاي رايج اين روزنامه و مديرمسئول آن آشنايند، تصديق ميكنند كه جناب آقاي دعايي در سالهاي متمادي مديريت اين جريده، در پي نوعي «حركت محتاطانه» و «اتخاذ جانب ميانه» بوده است. حال چه شده است كه قانونشكني و متأسفانه خطاي بزرگتر – يعني اصرار بر آن و تمرد مستمر- در چنين موضوع چالشبرانگيزي از اين روزنامه سر زده است؟
هرچند اين نوع رفتار قانونستيزانه با رفتار عمومي اين روزنامه و مدير آن در تناقض است، اما واقعيت ديگري هم هست و اينكه موضوع قانونشكني فوق – يعني مواضع جريان فتنه- در روزنامه اطلاعات مسبوق به سابقه است. هنوز از ياد نبردهايم كه حدود چهار سال پيش و در سالگرد حماسه قيام مردم قم يادداشتي در همين روزنامه به قلم چهرهاي بهظاهر موجه – كه ازقضا در دولت يازدهم نيز مسئوليت پذيرفته است - منتشر گرديد كه در آن با ادبياتي پردهپوشانه تلاش شده بود نظام جمهوري اسلامي به رژيم ستمشاهي تشبيه و متهم به ظلم به مخالفانش شود!
انتشار اين يادداشت در روزنامه اطلاعات مورخه 19 دي 1390 با واكنش عموم نخبگان و فعالان رسانهاي و سياسي مواجه شد و روزنامه اطلاعات ناچار شد بهاشتباه خود در اين زمينه اذعان كند.
اكنون و پس از چهار سال از آن ماجرا مدير همين روزنامه با آنكه ادعاي ميانهروي و پرهيز از افراط دارد، با علم به جرم بودن انتشار تصوير يكي از سران فتنه، به اين كار افتخار كرده و برداشت خود از قانون را مافوق رأي مراجع ذيصلاح ميانگارد.
در كنار هم قرار دادن اين دو رويداد مهم و برخي حواشي كه در كارنامه حجتالاسلام دعايي به چشم ميخورد، از جمله آنكه پس از دوم خرداد عطاءالله مهاجراني لندن نشين را آبروي نظام خواند يا در سال 1388، اولين كنفرانس خبري موسوي در روزنامه اطلاعات و به ميزباني و همراهي دعايي برگزار شد، حامل نكات مهمي است. شايد آقاي دعايي ادعا كنند كه اين همراهيها و همسوييها مربوط به پيش از انحراف اين افراد است، اما بايد از ايشان پرسيد چگونه است كه منحرفان بيش از همه سراغ شما ميآيند؟
به بيان روشنتر چرا هر بار آقاي دعايي بايد آبرو و اعتبار سياسي خود را براي فتنهگران و منحرفان هزينه كند؟ نيك ميدانيم كه تصوير و خبر مربوط به فرد فتنهگر ميتوانست در هر يك از روزنامههاي زنجيرهاي منتشر گردد! چرا هيچكدام از اين مطبوعات زنجيرهاي حاضر به دست زدن به اين اقدام چالشبرانگيز نشده و اين كار به جناب آقاي دعايي محول ميگردد؟
آيا نبايد نگران بود كه مسئله اصلي چيز مهمتري و در واقع طراحي خاص جريان فتنه است كه آقاي دعايي و روزنامه متبوعش در دام اين بازي افتادهاند؟
نكته پاياني كه باز بايد به جناب دعايي يادآوري شود، ضرورت روبهرو شدن با واقعيات است. ايشان اخيراً در پاسخ به نامه آقاي سعدالله زارعي تأكيد ميكند: «حقير جناب خاتمي را مصداق فتنه نميدانم » و در توجيه اقدامات رئيس دولت اصلاحات ادعا ميكند: «حمايت او از آن كانديدا همچون حضور آن كانديدا قانوني و مجاز بود و بعد از انتخابات و جريان اعتراضات اوليه، تا زماني كه مقام معظم رهبري سخن فصل را نفرمودند همراهي كرد، از آن به بعد در هيچ اقدامي همراهي با معترضين به نتيجه انتخابات نكرد.»
جناب دعايي خوب است از خود بپرسند چه كسي در تيرماه 1388 و بعد از سخنان فصلالخطاب رهبري، رفراندوم را مطرح كرد و اساساً رفراندوم دستپخت طراحيشده كجا بود كه بر زبان اين دوست عزيز آقاي دعايي جاري شد؟ خوب است بپرسند آن روزي كه رهبري به اصحاب فتنه فرمودند حساب خود را از ضدانقلاب جدا كنيد، چرا اين «كاكا»ي نازنينتان حاضر نشد از آنان كه صراحتاً جمهوري اسلامي را نفي ميكردند، ابراز برائت كند؟ در همين نامه البته آقاي دعايي نقلقولي از رهبر معظم انقلاب دارند كه در صورت دقت كامل ايشان در نقلقول از معظمله، باز معلوم نيست كه چگونه ايشان از سخن معظمله استنباط بر برائت اين فرد كردهاند!
بهراستي آيا وقت آن نرسيده كه جناب دعايي با واقعيت فتنهگر بودن اين كاكاي نازنين (!) روبهرو شود و به قانونشكني خود پايان دهد؟