بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي روز گذشته در ديدار فرماندهان گردانهاي بسيج، حامل نكات مهمي بود كه از جمله آنها، موضوع مهم و راهبردي «نفوذ» بود. در همين بيانات، ايشان دو مسير مورداستفاده جريان نفوذ را مورداشاره قراردادند كه بهنظر ميرسد، تبيين هر يك از اين انواع نفوذ و ويژگيها و كاركردهاي آنها ضروري است.
1 ـ اولين و سادهترين نوع نفوذ، نفوذ موردي و انفرادي است كه اين تاكتيك عمري به قدمت تاريخ دارد. در اين شيوه قدرتهاي متخاصم تلاش ميكنند عناصر خود را با بهرهگيري از رخنههاي موجود در طرف مقابل، وارد خانه حريف کنند تا به اهداف مدنظر خود برسند. اهداف اين نوع نفوذگران ميتواند از سادهترين مسائل ممكن همچون كسب اطلاع و جاسوسي گرفته تا پيچيدهترين هدفگذاريها، يعني وارد ساختن نفوذگر در بدنه تصميمگيري و تصميم سازي سازمان حريف باشد. عناصر نفوذگري كه هدف دخالت و جهتدهي در مسير تصميمسازي را دارند، يا در بدنه نظام تصميمگيري رخنه كرده و در فرايند كارشناسي خود را ارتقاي جايگاه ميدهند يا با بهرهگيري از تعاملات شخصي با برخي از چهرههاي مؤثر، فرايند تصميم سازي را بهدلخواه خود هدايت و راهبرد خود را بر اساس عمليات «مديريت ادراك» نخبگان بنا ميكنند.
در اين حالت معمولاً، عنصر نفوذگر ظاهري موجه و با پوششهاي مورد اعتماد وارد صحنه شده و حتي سعي ميكند با برقراري روابط عاطفي و بسيار نزديك، اعتبار بيشتري در ميان حلقه تصميمگير و مؤثر پيدا كند. آنگاهكه نفوذگر جاي پاي محكمي در فرايند تصميمسازي پيدا كرد بهتدريج عمليات ادراك سازي خود را آغاز ميكند كه بناي اين عمليات مبتنيبر «اخلال محاسباتي و ذهني نخبگان» است. در توضيح اين امر بايد گفت هر فرد داراي يك نظام محاسباتي و تصميمگيري شخصي است كه اين نظام مبتنيبر جهانبيني، باورها، انگارهها و معادلات ذهني او است كه اين شكلگيري نظام محاسباتي از دوران كودكي آغازشده و با رشد انسان، پرورش مييابد.
عمليات ادراكي به دنبال آن است كه با اختلال محاسباتي چارچوب منظم حاكم بر اين نظام را بر هم بزند تا بتواند نظم جديدي در ذهن فرد آماج بنا نهد.
در چنين شرايطي هدف سناريوي ادراك سازي، ناچار بهنوعي «محاسبه مجدد» ميشود. اينجاست كه گام بعدي عمليات ادراكي رخ ميدهد و آن «اشتباه محاسباتي» است. در اين مرحله با ايجاد فضاسازيهاي بيروني، تزريق اطلاعات غلط و جهتدار، بياعتبارسازي منابع خبري ديگر ذهن فرد آماج بهسوي مسيري مشخص كاناليزه و او با اعتماد به برخي اخبار خاص و هدايتشده آشكار و پنهان، دچار اشتباه محاسباتي ميشود.
نمونه بارز پيادهسازي چنين الگويي را ميتوان استحاله بخشي از خواص انقلابي در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامي دانست. در قالب اين الگو بخشي از انقلابيون دوآتشه در اثر تماس با عناصر نفوذگر يا محيطهاي نفوذپذير، در مسير ادراكسازي مطلوب نظام سلطه قرار گرفته بهتدريج از روحيه انقلابيگري و آرمانخواهي دست كشيدند. تجديدنظرطلبي اين انقلابيون پشيمان، بهنوعي همان محاسبه مجدد و در نتيجه اشتباه محاسباتي بزرگ آنان بود.
2 ـ ديگر مسير نفوذ كه بسيار پيچيدهتر و زيانبارتر از روش اول است، «نفوذ جرياني و شبكهاي» است كه در آن جريان انساني گسترده ولي پنهان از عناصر نفوذگر كه داراي ارتباط وسيعي ميان خود هستند، وارد محيط حريف شده و با بهرهگيري از بسترهاي موجود سعي ميكند جامعه را تغيير مسير دهد. اگر نفوذ انفرادي، به دنبال جهتدهي به معدودي از نخبگان بود، نفوذ شبكهاي، عموم جامعه را هدف گرفته و فرايندي فراگير را تعقيب ميكند.
ويژگي مهم اين نوع از نفوذ، چندلايه و فرابخشي بودن آن است، به اين معنا كه در همه حوزههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و امنيتي عناصر نفوذگر وارد محيط نفوذپذير شده و هريك بدون آنكه حساسيتبرانگيز باشد، پشتيبان فرايند ديگري هستند و در نتيجه اين همافزايي شبكه نفوذ، موجي سهمگين از پيامدهاي نفوذ در محيط ملي بروز و ظهور مييابد. بناي عمده اين روش بر دو عنصر تأثيرگذار نفساني يعني «پول و جاذبههاي جنسي» پيريزي شده است و عمليات آن بر مبناي «جنگ نرم» است كه با هدف تغيير آرمانها، باورها و سبك زندگي جامعه آماج دنبال ميشود.
نكته مهمي كه بايد بهطوركلي در بررسي پديده نفوذ – چه از نوع انفرادي و چه جرياني ـ بدان اشاره نمود، ماهيت تدريجي و پنهان پيشبرد اين امر است كه همين دو ويژگي سبب ميشود كه در بسياري از موارد فرد يا محيط نفوذپذير در مواجهه با آن سهلانديشانه و سادهانگارانه برخورد كند و حتي دلسوزاني را كه به او در خصوص مخاطرات نفوذ هشدار ميدهند، به برخورد جناحي و دشمني شخصي متهم كنند.
نفوذ اين امكان را به دشمن ميدهد تا عنداللزوم، تصميم رفتاري و گفتاري خود را بهسادگي از داخل محيط خودي محقق ساخته و ناخودآگاه مطمئنترين عناصر خودي به پيادهنظام دشمن تبديل ميشوند، چنانکه در فتنه 88 غفلت و تغافل برخي از خواص سبب شد دشمن بدانها اميدوار شد و آنها نقش پيادهنظامي او را ايفا كردند.
نكته مهم ديگري كه در خصوص «پديده نفوذ» در پايان اين نوشتار بايد بدان اشاره شود، تلاش جريان نفوذگر براي مصونسازي خويش است كه ابزار مصونيتآفرين براي نفوذ، مشغولسازي دروني جبهه خودي و حاشيهآفرينيهايي است كه در ميانه اين هياهوهاي كاذب، نفوذيها همچنان به فعاليت خود مشغول بوده و با بهرهگيري از برخي رذايل اخلاقي همچون لجاجت، خود را در پناه برخي خواص مصون ميكنند. در چنين شرايطي برخي از خواص خود را به سنگر نفوذگران تبديل كرده و اجازه نزديك شدن احدي را به آنها نميدهند. ابزار ديگر مصونسازي تخريب خاكريزهاي «ضدنفوذ» است، بهاينترتيب كه عناصر نفوذگر و شبكههاي نفوذ كه مهمترين موانع پيشرفت خود را همين خاكريزهاي حراستكننده از نظام ميدانند، يا با تهاجم مستقيم نرم يا با القاي غيرمستقيم از طريق غافلان سهلانديش، سعي در بياعتبارسازي چشمها و بازوهاي مقابله با نفوذ دارند.
در اين ميان «بسيج» بهعنوان يكي از بازوهاي قدرتمند نظام و جامعه اسلامي در مقابل جريان نفوذ، همواره هدف حملات بيامان نظام سلطه و امتداد داخلي آن بوده است و چه ناگوار كه برخي از «خودعاقلپنداران سهلانديش» تحت تأثير القائات حلقههاي نفوذگر پيراموني، اين نهاد مقدس و چشم اميد ملت را به تندروي و افراط محكوم كرده و راه را براي نفوذ هموارتر ميسازند.