قيام 15 خرداد 42 كه آن هم در پي انتقادات صريح امام نسبت به نفوذ استعمار در كشور و هشدار جدي به شخص شاه بود و دولت اين قيام را سركوب نمود جرقهاي بود زير خاكستر يك عمر تحقير ملت بزرگ ايران مقابل نفوذ اقتصادي، سياسي اجانب در سايه بيكفايتي حكومتهاي وقت. اما بررسي استراتژي امام(ره) در بازه زماني خرداد 42 تا زمان تبعيد ايشان و برخورد با وقايعي نظير كاپيتولاسيون، به خوبي نشان ميدهد كه چگونه امام خميني(ره) در اين مقطع با ايفاي نقش تأثيرگذار مدبرانه و درعين حال با شجاعت، در برافروختن شعله انقلاب و جلوگيري از ايجاد تفرقه، توانست جايگاه خود را به عنوان يك رهبر ديني ميان امت تثبيت كند.
احساس خطر امام از نفوذ استعمار
امام پس از دستگيري در 15خرداد 42 و انتقال به تهران، مدت 19 روز در بازداشت بود و سپس به منزلي در داوديه تهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت و سرانجام، دولت پهلوي كه نميتوانست به بازداشت غيرقانوني ايشان ادامه دهد، موجبات بازگشت ايشان به قم را در 18 فروردين 1343 فراهم آورد و امام در ميان استقبال باشكوه مردم قم وارد اين شهر شد. امام كه برخلاف برخي مخالفان خوشبين و مصالحهجو كه نقشي براي استكبار در استبداد داخلي قائل نبودند، مشاهده مينمود كه خط نفوذ غرب كه از كودتاي 28 مرداد 1332 قدرت گرفته بود اكنون با سرعت بيشتري در جريان است. به همين جهت بيش از پيش بر انتقاد از نفوذ استعمار و به خصوص صهيونيسم در كشور تأكيد كرد و بر مقابله با آن اصرار داشت. ايشان در ديدار با جمعي از دانشجويان دانشگاه تهران در 21 فروردين فرمود: «هدف، اسلام است؛ استقلال مملكت است؛ طرد عمال اسرائيل است؛ اتحاد با كشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است؛ عمال اسرائيل اقتصاد ايران را قبضه نمودهاند...خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمىشود اصلاحات كرد...خاضع به احكام اسلام شويد ما شما را پشتيبانى مىكنيم...والله اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرفى كردهاند. سياست مُدُن از اسلام سرچشمه مىگيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم...پايگاه استقلال اسلامى اينجاست. بايد اين مملكت را از اين گرفتاريها نجات داد. نمىخواهند اين مملكت اصلاح بشود؛ اجانب نمىخواهند مملكت آباد شود.» تأكيد امام بر استقلال در عين تكذيب خبر تفاهم ايشان با دولت كه در روزنامه اطلاعات منتشر شده بود؛ نشان از درايتي داشت كه در عين شجاعت ابراز مخالفت با حكومت، در جذب اقشار گوناگون منتقد همچون جوانان و دانشجويان به سوي گرايشهاي اسلامي در مبارزه با دولت، بسيار كارآمد بود. با اين حال ايشان علاوه بر نفي وابستگي و ايفاي استقلال سياسي كشور همچنان بر ايفاي حقوق قانوني ملت مستند به قانون اساسي نيز تأكيد داشت. با توجه به كنارهگيري اسدالله عَلَم و انتصاب حسنعلي منصور به نخستوزيري، هيئت دولت جديد نمايندگاني به سوي امام و ديگر مراجع فرستاد كه مضمون پيامشان عدم تداوم روال حكومت عَلَم و اصلاح اشتباهات پيشين بود. امام ضمن ايستادگي بر اصول و اهداف مذكور و به اميد آنكه قدرتمداران جديد واقعاً نيت اصلاح امور را داشته باشند، بار ديگر بر عمل به قانون اساسي مشروطه تأكيد ورزيد:«گفتم كه آقا، نه ما دشمنى با آن دولت داشتيم و نه عقد اخوتى با شما خوانديم. ما به اعمالتان نگاه مىكنيم. اگر اعمال شما تكرار اعمال آنهاست، همانطور كه با او مخالف بوديم، شما هم آن جور خواهيد شد. ما همانيم و مخالفت مىكنيم و اگر چنانچه رويه را تغيير بدهيد، ما همه برادر هستيم. رويه را تغيير بدهيد. خاضع بشويد نسبت به احكام شرع. تصويبنامههاى باطل را كه مخالف احكام شرع است، لغو بكنيد. ما علاوه بر اينكه مخالفت نمىكنيم، پشتيبانى هم از شما مىكنيم. مگر ما مىگوييم دولت نباشد؟ ما مىگوييم دولت باشد خاضع براى قوانين اسلام و لااقل براى قانون اساسى خاضع باشد.» اما تأكيد ايشان بر قانونگرايي، تزلزلي در مقاومت امام در مقابل اعمال حكومت به وجود نياورد: «ملت اسلام ديگر بيدار شد. ديگر نمىنشيند. اگر من هم برگردم، ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نكنيد. اگر خمينى هم با شما سازش كند، ملت اسلام با شما سازش نمىكند. ما به همان سنگرى كه بوديم، هستيم. با تمام تصويبنامههاى مخالف اسلام مخالفيم؛ با تمام زورگوييها مخالفيم؛ با تمام فشارهايى كه بر ملت مىآيد مخالفيم؛ با تمام حبسهايى كه بىجهت حبس كردهاند مخالفيم.» مبارزه با استعمار، كليدواژه حركت جديد امام در مقابل دولت پهلوي بود. مبارزهاي كه از وابستگي اقتصادي تا تهاجم فرهنگي را در برميگرفت:«استعمار است كه روزنامهها را اين طور مبتذل مىكند تا فكر جوانهاى ما را مسموم كند. استعمار است كه برنامههاى فرهنگى ما را جورى تنظيم مىكند كه جوان نيرومند در اين مملكت نباشد. استعمار است كه برنامههاى راديو و تلويزيون را جورى تنظيم مىكند كه مردم اعصابشان ضعيف بشود. نيرومندى را از دست بدهند. اينها استعمار است. ما با اين مظاهر استعمارى مخالفيم.»
استراتژي وحدت و همدلي
تدبير ديگر امام در كنش سياسي خاص آن مقطع زماني كه از نظر امام كشور مورد نفوذ قرار گرفته بود، تأكيد ايشان بر اتحاد عمومي در كشور حتي اتحاد همه مراجع و پرهيز طلاب جوان و پيروانشان از اعمال تفرقهافكنانه و مقابلهجويانه با ديگر مراجع تقليد يا حاميان آنها بوده است:«اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، واللهتعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند. من مىدانم كه بعضي از افراد يا به جهالت يا به عمد مىخواهند تفرقه بين اين مجتمع بيندازند. معنايش اين است كه در اسلام خداى ناخواسته خلل واقع بشود. استعمار به آرزوى خودش برسد. ما خودمان را بايد فدا كنيم براى اسلام...من كه اينجا نشستهام دست تمام مراجع را مىبوسم؛ تمام مراجع اينجا[قم]، نجف، مشهد، تهران، هر جا هستند. دست همه علماى اسلام را من مىبوسم. مقصد بزرگتر از اين است.» اين مسئله به خصوص با توجه به رويكرد سياسي آيتالله شريعتمداري كه با تأسيس دارالتبليغ اسلامي در پي پرهيز از ورود به نهضت و ترغيب حوزه علميه به دوري از سياست بود، بسيار جدي مينمود. هدف امام اين بود كه از توطئه دولت مبني بر تفرقهافكني ميان مراجع جلوگيري كرده و حتيالامكان از بروز اختلاف ميان طلاب پيروي خود و طلاب حامي آقاي شريعتمداري نيز پرهيز كند تا اهداف اصلي كه احقاق آزادي و استقلال جامعه ايران بود، مورد خدشه و در حاشيه، قرار نگيرد. اين موضوع در نامهاي كه امام خطاب به آيتالله سيدهادي ميلاني نوشتند به چشم ميآيد. امام در اين نامه از شايعاتي كه براي ايجاد اختلاف ميان ايشان و آقاي شريعتمداري از سوي برخي وابستگان ايشان ترويج و نشر ميشد گلايه كردند: «چيزى كه موجب تأثر داعى است مطلبى بوده كه خدمت حضرتعالى عرض شده كه ايشان[آقاي شريعتمداري] سه مرتبه وقت خواستند و بنده وقت ندادم و خودشان تشريف آوردهاند و نپذيرفتم و از اندرون بيرون نيامدم. خيلى تعجب است كه اصحاب يا دوستان ايشان اين نحو شايعات كذب را رواج مىدهند براى مقاصد باطلى و دين خود را براى دنياى ديگران از دست مىدهند. مردم شاهد رفتار بنده با ايشان و ساير آقايان هستند. شب نوزدهم ذيالحجه به عنوان ديدن عيد، خدمت ايشان و صبح نوزدهم خدمت آقاي [مرعشي]نجفى و آقاى گلپايگانى رسيدم. از حضرت عالى مستدعى هستم اگر صلاح مىدانيد شما آقايان را نصيحت فرماييد كه تجديدنظر در اقدامات خودشان بفرمايند. خدا مىداند تفرقه و خلاف به دين و دنياى همه صدمه مىزند و دشمن از فرصت نتيجه مىگيرد.» ايشان به جز نامههاي خصوصي در بيانات عمومي نيز بر وحدت عموم علماي اسلام تأكيد كرده و در سخناني به تاريخ 8 تير 1343 گفتند:«آقاى پاكروان گفته بود: گرفتن خمينى اشتباه بود، ما مىبايد ايادى او را قطع مىكرديم و الان ايادى مرا قطع مىكنند و دارند تخم نفاق و بدبينى بين همه مىپاشند. بايد امروز متحد بود و من تصميمى گرفتهام و آن اين است كه شما علماى ايران در شب يكشنبه جلسه داشته باشيد و دور هم جمع شويد. من اين كار را از قم شروع كردهام و تشكيل جلسه دادهام و به كربلا و نجف هم نوشتهام. وقتى در يك شب علما اجتماعى داشته باشند، اولاً خيلى زود تصميم مىگيرند و ثانياً قدرت واحدى به وجود مىآورند و دستگاه متوجه خواهد بود كه همه به يكديگر همبستگى دارند.» اما بهرغم اين تلاشها، اقدامات آيتالله شريعتمداري، به منع از مبارزه سياسي و ايجاد اختلاف ميان طلاب منجر شد. با اين حال، امام خطاب خود را به همه طلاب قرار داده و از جمله در سخناني به تاريخ 18 شهريور به مناسبت آغاز دروس حوزه علميه، بر پرهيز از هر گونه اختلاف حتي اختلافات مذهبي ميان اهل تشيع و اهل تسنن تأكيد نمود:«بايد سران دولتهاي اسلامى توجه داشته باشند به اين معنا كه اين اختلافاتى است كه هستى آنها را به باد مىدهد. توجه داشته باشند كه به اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند. دستهاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مىاندازد اينها نه شيعه هستند و نه سنى هستند. اينها دستهاى ايادى استعمار هستند كه مىخواهند ممالك اسلامى را از دست آنها بگيرند. ذخاير را از دست آنها بگيرند.» ايشان با دانش سياسي كه به مراتب نسبت به ديگر عالمان وقت برتري دارد، وجود احزاب دولتساخته «مردم» و «ايران نوين» را نشانه استبداد و عدم آزادي سياسي و اساسي جامعه دانسته و بيان ميدارند:«آنجاهايى كه حزب هست. دولتها از حزب وجود پيدا مىكنند نه اينكه اول دولت تشكيل بشود بعد حزب درست كند! بعد اتكا به آن پيدا كند! اينجا شما مىبينيد...اول دولت تشكيل مىشود. بعد كه دولت تشكيل شد و سرنيزه دستش آمد، شروع مىكند حزب درست مىكند. منِ آخوند مىفهمم، دولتهاي عالم نمىفهمند اينها را؟! آنها مىخواهند تو اين طور باشى؛ مىخواهند عقبافتاده باشى. دست برداريد آقا از اين عقبافتادگى. اگر حزب مىخواهيد درست كنيد، قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد و بعد هم حزب در مجلس، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مىكند، نماينده درست كنند و بعد هم آقاى وزير، نخستوزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم پيدا شد؛ بعد مىشود يك دولت متكى به حزب» تدبير و روشنبيني امام به واقعيتهاي عرصه سياست و تأكيد ايشان بر تعقيب روال قانوني و رسمي و پرهيز از استبداد و خودمحوري در حكومتداري، امري است كه تمايز شاخص ايشان را نسبت به اغلب مجتهدان و حتي مراجع وقت حوزههاي علميه روشنتر ميسازد.
كاپيتولاسيون و نفوذ آشكار امريكا
بهرغم هشدارهاي مكرر امام نسبت به نفوذ اسرائيل و امريكا در مناصب حساس كشور، شاه كه پس از عزل اميني، با امريكا در زمينه اجراي انقلاب سفيد جهت خنثيسازي تبليغات جريانهاي ماركسيستي و چپگرا به توافق رسيده بود، پاداش حمايتهاي صريح امريكا از سال 1332 به اين سو را با تصويب لايحه كاپيتولاسيون در مجلس شوراي ملي اعطا كرد. وزارت خارجه امريكا در اسفند 1342 از دولت ايران خواست كه پرسنل نظامي امريكايي مأمور به خدمت در ايران از امتيازات و مصونيتهاي اداري و فني مشروح در پيمان وين برخوردار شوند و اين درخواست در 21 مهر 1343 اجابت شد و به مستشاران و كارشناسان نظامي امريكا در ايران مصونيت سياسي داده شد. امام اعلام كرد در اين زمينه سخنراني خواهد كرد ولي پيش از سخنراني در بيانيهاي ضمن تأكيد بر مبارزه با استبداد به عنوان هدف مبارزات علما؛ دانشجويان؛ سياسيون و طبقات مختلف جامعه، بر وحدت ملت تأكيد كرد و از همگان خواست از تفرقه بپرهيزند:«خداوند براي تسلط كافران بر مؤمنان راهي قرار نداده است[آيه 141 سوره نسا]. آيا ملت ايران مىداند اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مىداند بدون اطلاع ملت چه جنايتى واقع شد؟ مىداند مجلس، به پيشنهاد دولت، سند بردگى ملت ايران را امضا كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به امريكا داد؟ قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما؟ قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزافهاى چندين ساله سران قوم؟ ايران را از عقبافتادهترين ممالك دنيا پستتر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحبمنصبان و درجهداران نمود؟ حيثيت دادگاههاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگينترين تصويبنامه دولت سابق، با پيشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت، رأى مثبت داد؟ ملت ايران را تحت اسارت امريكايىها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غيرنظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند. پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ايران حق رسيدگى ندارند. چرا؟ براى آنكه امريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار! علما و روحانيون كه مىگويند قدرت سرنيزه در مقدرات كشور دخالت نكند. بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند. بايد دولتها، ملى باشند. بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند. براى آن است كه اين ننگها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبتها ننمايند. چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صددرصد مخالف هستند، نفس نمىكشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كردهاند، خاموش نشستهاند؟ براى آنكه اتكا به ملت ندارند. دستنشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند. آنها را با يك اشاره بيرون مىريزند. به زندان مىاندازند...جدا بودن ملت از هيئت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبتها را پيش مىآورد. وكلاى مجلسين، وكيل ملت نيستند؛ وكلاى سرنيزه هستند! هر گرفتارىاى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است؛ از امريكاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امريكا خصوصاً متنفر است. ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امريكا و عمال آن. امريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند. امريكاست كه به اسرائيل قدرت مىدهد كه اعراب مسلمان را آواره كند. امريكاست كه وكلا را، يا بيواسطه يا باواسطه، بر ملت ايران تحميل مىكند...بر فضلا و مدرسين حوزههاى علميه است كه از علماى اَعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر خطبا و وعاظ است كه با بيان محكم، بىهراس، بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كنند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند. با آرامش و با شعارهاى حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنيا برسانند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند.» تأكيد امام بر وحدت جميع اقشار مختلف و منتقد از طلبه تا دانشجو، از نخبگان سياسي تا مراجع ديني، نشان از روشنبيني ايشان نسبت به فضاي جامعه و لزوم فراگيري مبارزه دارد. ايشان به روشني ميديد كه اگر قيامي در آينده به وقوع بپيوندد، هيچ قشر و صنفي به تنهايي از عهده راهبري و پيگيري آن برنخواهد آمد و اين امر عظيم نيازمند وحدت جميع اقشار متنفذ و متعهدي است كه در راه آزادي و استقلال با يكديگر هم نظر هستند. نكته مهمتر در بيانيه امام، تأكيد ايشان بر آزادي سياسي به عنوان پيشزمينه حفظ استقلال است. چنانكه اگر مجلسي منبعث از اراده ملت شكل ميگرفت، چنين پيمان ننگيني را به امضا نميرساند. امام در روز 4 آبان كه مصادف با عيد ميلاد حضرت زهرا(س) بود، سخنان نهايي خود را در اين زمينه ابراز نمود:«انا لله و انا اليه راجعون. من تأثرات قلبى خودم را نمىتوانم اظهار كنم. روزشمارى مىكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد. ايران ديگر عيد ندارد. عيد ايران را عزا كردند. ما را فروختند. استقلال ما را فروختند. عزت ما پايكوب شد. عظمت ايران از بين رفت. عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند...من اعلام خطر مىكنم! اى ارتش ايران، اى سياسيون ايران، اى بازرگانان ايران، اى علماى ايران، اى مراجع، اى آقايان، اى نجف، اى قم، اى مشهد، اى تهران، اى شيراز...آن آقايانى كه مىگويند كه بايد خفه شد، اينجا هم بايد خفه شد؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟! والله، گناهكار است كسى كه داد نزند. واللّه، مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند. اى شاه ايران، به داد خودت برس. رئيسجمهور امريكا بداند كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما. دولت امريكا بداند ضايعش كردند در ايران. خراب كردند او را در ايران. تمام گرفتارى ما از اين امريكاست! تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است. ما اين قانون را قانون نمىدانيم. اين مجلس را مجلس نمىدانيم. اين دولت را دولت نمىدانيم. اينها خائناند به مملكت ايران.» امام در 13 آبان 1343 از ايران تبعيد شد و دولت پهلوي گمان كرد از مهلكه گريخته است ولي اين آتشي زير خاكستر بود. آتشي كه سرانجام شعلهور شد و دودمان خاندان پهلوي را بر باد داد و نهتنها پاي آن خاندان سلطنتي كه پاي حاميان غربياش و به خصوص امريكا را نيز براي هميشه از ايران بريد. امام سالها بعد با اقتدار و شكوه به ايران بازگشت تا به انقلاب اول، آزادي و به انقلاب دوم، استقلال از دسترفته ايران را احيا كند.
در سالهاي تبعيد نيز ياران امام(ره)، با حفظ استراتژي وحدت و همدلي ميان نيروهاي انقلاب و تأكيد بر عدم ايجاد تنش و تعارض ميان روحانيت و مراجع و از سوي ديگر آگاهسازي ملت نسبت به اعمال حكومت پهلوي در افزايش نفوذ امريكا در كشور و عواقب آن، زمينه را براي همصدايي ملت ايران در شكلگيري انقلاب اسلامي و بستن دريچههاي نفوذ سياسي استعمار در كشور فراهم نمودند. تأكيد خاص امام بر اتخاذ استراتژي وحدت با گروههاي داخلي - كه در اين يادداشت به بخشي از آن اشاره گرديد- نشان دهنده اهميت و لزوم چشمپوشي از اختلافات دروني در شرايط طمع دشمن و نفوذ اجانب است كه ميتواند راهبردي براي حال و آينده نظام اسلامي باشد.