کد خبر: 754147
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۷
مروري بر پرونده ويژه آخرين شماره ماهنامه «عصر انديشه»
مجله فرهنگ و علوم انساني مهرنامه در آخرين شماره خود، پرونده ويژه‌اي را به بررسي عرفان كاذب «حلقه» اختصاص داده است.
حسين صداقت‌

مهم‌ترين بخش اين ويژه‌نامه به گفت‌و‌گوي اختصاصي با محمدعلي طاهري، رئيس عرفان حلقه اختصاص يافته است.

البته به قول مصاحبه‌گيرنده، اين گفت‌و‌گو بيشتر به يك «مباحثه انتقادي» شبيه است و در آن تلاش شده تا ضمن صحبت با طاهري، به خلل‌هاي موجود در انديشه رئيس حلقه اين عرفان انحرافي اشاره شود.

محمدعلي طاهري به واسطه طرح موضوع عرفان حلقه و حضور در دوره‌هاي متعدد فرادرماني، انرژي درماني و... در دانشگاه‌هاي مطرح كشور جايگاهي براي خود فراهم كرده است كه البته به نظر مي‌رسد اين كلاه بر سر وي، بيش از اندازه گشاد است.

طاهري در اين مصاحبه نخست، جايگاه ابليس را به عنوان كارگزار خدا كه قرار بوده صحنه زندگي بشر را به عرصه آزمايش بدل كند، معرفي می‌کند. طاهري در تعريف خود از كارگزار مي‌گويد: «هر عاملي، هر چيزي كه دارد كاري انجام مي‌دهد، حتي يك اتم كه كاري انجام مي‌دهد، يك كارگزار است. ابليس هم كاري را انجام مي‌دهد و برعهده دارد. اين[كار] از ديد من ايجاد تضاد بوده و بدون ايجاد تضاد، امكان اين كه ما جهان تضاد دوقطبي داشته باشيم نبوده است... اگر ابليس سجده مي‌كرد آيا ما در اين جهان قرار مي‌گرفتيم؟ نمي‌گرفتيم! وقتي ملائكه گفتند: «اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك»(بقره/30) خب مشخص بود كه انسان قرار است درگير تضاد بشود. اين پيام را ابليس هم كه كارگزار تضاد بود، دريافت مي‌كند و چراغ سبزش را مي‌گيرد كه تو قرار است كار خودت را انجام بدهي!» محمدعلي طاهري در بخش ديگري از مصاحبه، عقايد خود را نسبت به موجودات غيرارگانيك (ماورايي) مانند ملائكه بيان مي‌دارد و تفسير مي‌كند كه جبرئيل، همان هوشمندي كائنات، ميكائيل همان اكوسيستم و عامل برقراري ارتباط بين ذرات عالم و نيز عزرائيل، معادل مفهوم آنتروپي است؛ كه قانون طبيعي مرگ و تولد به دست آن رقم مي‌خورد!

طاهري همچنين در پاسخ به سؤالي كه در خصوص عدم لزوم گفتن «يا الله» و «ياعلي» و امثال اين و تعبير او از اين كار به شرك چنين پاسخ مي‌دهد: «ذكر زباني بايد به مرحله قلبي برسد. همه وجود بايد «الله» باشد. شما هي بگو يا الله، يا الله، يا الله، خب، همه ما يك روزي نشستيم نوشتيم آآآ ب ب ب، الان هم مي‌نويسيم؟ نه! بنا بر اين ما از آن مرحله عبور كرده‌ايم. الان اگر بگويند آقاي دكتر شما بنشين روي يك صفحه بنويس آآآ، ب ب ب، پ پ پ، در شأن شما نيست. من 58 سالم است، تا كي بگويم يا الله، يا الله، يا الله؟... ما در حلقه گفتيم راه خدا كوتاه‌ترين راه است.»

او همچنين در خصوص سير و سلوك عرفاني خود مي‌گويد: «من سيري كردم، طي طريقي شده، اما نه سير سلوك كلاسيك. من از آن آتشي كه در دوران كودكي در آن سوختم، يك عامل را مؤثر مي‌دانم. عامل اشتياق. حالا اگر كسي مي‌تواند روي تخت ميخ‌دار بخوابد، اينها نشان‌دهنده اشتياق اوست. به سليمان مي‌گويند: «هب لي ملكا لاينبغي لاحد من بعدي» (ص/35) سليمان يك چيز مي‌خواهد، من يك چيز [ديگر] مي‌خواهم. من چيزي كه خواستم براي همه خواستم.... اين مسئله مي‌توانسته در حد خود من منحصر شود و فقط خودم استفاده‌كننده باشم. اما من چيزي را خواستم كه قرب او بود و اين قرب را براي همه خواستم.»

البته او در توضيح اين مسئله كه آيا منظورتان اين است كه حضرت سليمان اشتباه كرد كه از خدا چنين در‌خواستي كرد، پاسخ جالبي مي‌دهد و مي‌گويد: «سليمان اشتباه كرده است! اشتباهي كه هركدام از انبيا در سير كمالي دارند و تا به پيامبر مي‌رسد يك سيري طي شده است. مثلاً يوسف به جاي اينكه از خدا بخواهد، به آن زنداني گفت برو پيش عزيز مصر شفاعت مرا بكن!»

نكات بسيار ديگري از تعارض سخنان رئيس عرفان كاذب حلقه كه متأسفانه در حال حاضر طرفداراني ‌نيز دارد با آموزه‌هاي اصيل اسلامي در اين گفت‌و‌گو وجود دارد. زير سؤال بردن عصمت انبيا، فايده زيارت قبور ائمه، تحريف و قلب مفهوم كفر و كافر و... نمونه‌اي از اين سخنان است كه مجال طرح آن در اين مختصر نيست.

در يادداشت ديگر اين پرونده به قلم دكتر محمود‌رضا قاسمي، استاد دانشگاه و دكتراي كلام و فلسفه اسلامي به مباني عرفان حلقه اشاره مي‌شود كه محور عقايد آن، بحث شعور كيهاني است. اصولي كه قاسمي در يادداشت خود براي عرفان حلقه بر‌مي‌شمرد، عبارتند از: «حضور سايه خدا در عرفان حلقه، شبكه هوشمندي و شعورمندي عالم، تجسم خدا و...»

در يكي ديگر از مطالب مهم نشريه نيز دكتر «سيد‌حسين نصر» به برخي عقايد طرفداران عرفان حلقه پاسخ گفته است. او چنين عرفان‌هايي را تعبير به شارلاتانيسم عرفاني مي‌كند و تأكيد مي‌كند: «كساني كه مي‌گويند ما به مبدأ وصل هستيم و به پيامبر احتياج نداريم، خود را پيامبر مي‌دانند.»

او در پايان گفت‌و‌گوي خود به تفاوت عرفان‌هاي رايج با عرفان در سيره امام خميني(ره) اشاره مي‌كند و وجه افتراق اين دو را تلاش دومي در قرار دادن «سلاح لازم براي مقابله با هجوم جهان‌بيني لاادري و سكولاريستي غرب» مي‌داند و مبارزه‌جويي را يكي از ويژگي‌هاي مهم آن عنوان مي‌كند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها