کد خبر: 722863
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۹
گفت‌وگوي «جوان» با همسر شهيد مدافع حرم حشمت سهرابي
امروز اگر اقتدار، آرامش و امنيت ايران اسلامي در جهان طنين‌انداز است، از جان‌نثاري‌هاي عزيزاني است كه با تقديم جانشان، يتيمي فرزندان خود را به جان خريدند تا كسي جرئت تعدي به كشورمان را نداشته باشد...
زينب محمودي عالمي

امروز اگر اقتدار، آرامش و امنيت ايران اسلامي در جهان طنين‌انداز است، از جان‌نثاري‌هاي عزيزاني است كه با تقديم جانشان، يتيمي فرزندان خود را به جان خريدند تا كسي جرئت تعدي به كشورمان را نداشته باشد و در حالي كه تمامي منطقه در آتش فتنه‌انگيز داعش و استكبار جهاني مي‌سوزد، ‌ايران اسلامي سربلند و آرام، مدافع تمامي مظلومان منطقه نيز باشد. شهيد حشمت سهرابي يكي از مدافعان حرم حضرت زينب(س) است كه براي پاسداري از حرم آل‌الله به شامات رفت و در همانجا نيز به شهادت رسيد. در گفت‌وگو با نجيبه شيخي همسر اين شهيد، شمه‌اي از زندگي و منش او را تقديم حضورتان مي‌كنيم.
 
 
 

براي شروع از زندگي و نحوه آشنايي‌تان با شهيد بگوييد.

همسرم سال1348در روستاي ارمو دره شهر استان ايلام متولد شد. پدرش كشاورز و زحمتكش بود و با رزق حلال فرزندانش را تربيت مي‌كرد. من با شهيد سهرابي سال1379 ازدواج كردم و دليل انتخاب همسرم محجبه بودنم بود. حاصل زندگي‌مان دو پسر شش ساله و 10ساله است.

چه شد كه همسرتان مسير مجاهدت و شهادت را در پيش گرفت؟

همسرم از 13- 12سالگي براي تحصيل به اهواز رفته بود، همانجا نيز روح شهادت‌طلبي او بيدار شد و عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد و زمان جنگ تحميلي بارها در جبهه حضور يافته بود. بعد از جنگ هم همچنان آمادگي خود براي دفاع از ارزش‌ها را حفظ كرده بود، تا اينكه قضيه جسارت سلفي‌ها به حرم حضرت زينب(س) پيش آمد و غيرتش به جوش آمد. مي‌گفت بايد بروم و از حريم آل‌الله دفاع كنم، ديگران مي‌گفتند چرا مي‌روي؟! گفت شما نمي‌دانيد آنجا چه خبر است اگر بدانيد خودتان هم مي‌رويد و از حريم رسول خدا دفاع مي‌كنيد. همسرم مي‌گفت من سيمم به سيم حضرت زينب (س) وصل است. منظورش اين بود كه ارتباط قلبي زيادي با بي‌بي زينب(س)‌برقرار كرده است.

از نحوه شهادتش اطلاع داريد؟

همسرم با تله انفجاري تكفيري‌ها در منطقه (حما) سوريه به شهادت رسيد. با من راجع به شهادتش حرفي نمي‌زد. به دوستش گفته بود: «خواب ديدم بالاي سر دوستم كه شهيد بود گريه مي‌كنم. آن شهيد از خاك بيرون آمد و گفت گريه نكن، پشت سرت را نگاه كن، پشت سرم را نگاه كردم ديدم سرم را بريده‌اند و روي سينه‌ام گذاشته‌اند.» حشمت با دوست و همرزمش سردار ماشاء‌الله شيباني دهقان با تله انفجاري تكفيري‌ها به شهادت رسيد.

كدام يك از خصوصيات اخلاقي ايشان بارزتر بود؟

همسرم عاشق سيدالشهدا بود. هرسال ماه محرم لباس مشكي به تن مي‌كرد و نسبت به ائمه اطهار(ع) تعصب داشت. وقتي مي‌شنيد تكفيري‌ها به حرم حضرت زينب‌(س) نزديك شدند، مي‌گفت غيرتم اجازه نمي‌دهد تحمل كنم به ناموس اهل بيت(س) تعرض شود. اواخر خيلي وابسته حضرت زينب‌(س) بود. حشمت خيلي صبور و با گذشت بود و آرامش خاصي داشت. او مانند ياري صديق و مهربان بود، بعد از شهادتش هم هروقت به مشكلي برمي‌خورم از روح بلندش مدد مي‌طلبم و به فرموده قرآن كه شهدا زنده‌اند خيلي زود مشكلم حل مي‌شود.

فرزندانتان با شهادت پدر چطور روبه‌روشدند؟

پسر بزرگم مي‌گويد تا عمر دارم بابا يادم نمي‌رود. پسرم نمي‌خواهد من ناراحت شوم. وقتي به مداحي گوش مي‌كنم و اشك مي‌ريزم مانع مي‌شود. پسر كوچكم مي‌گويد هر وقت به ياد بابام مي‌افتم اشك در چشمانم جمع مي‌شود دلم براي فرزندانم مي‌سوزد. ديگر بايد برايشان هم پدر باشم و هم مادر، يتيمي فرزندانم فداي حضرت زينب (س). دوست دارم پسرانم راه پدرشان را ادامه دهند، همسر شهيدم مي‌گفت پسرم حسين بايد احكام اسلام را ياد بگيرد يعني روحاني و پسر كوچكم بايد پاسدار اسلام شود و براي تبليغ و حمايت از اسلام دفاع كند. پسر كوچكم مي‌گويد من بايد راه پدرم را ادامه بدهم و شهيد شوم.

حضور شهيدتان را در زندگي احساس مي‌كنيد؟

بعضي وقت‌ها كه مشكلي برايم پيش مي‌آيد و خسته مي‌شوم به حشمت مي‌گويم نگذار عذاب بكشم، انگار صدايم را مي‌شنود و مشكلم رفع مي‌شود. براي كارهاي روز‌مره‌ام روحش كمكم مي‌كند، او به من ياد داده دنيا محل آزمايش است، محل آسايش نيست.

به نظرتان همسر شما خود را لايق شهادت كرده بود؟

خودم عقيده‌ام اين است كه امام حسين(ع) انتخابش كرد. امام حسين(ع) محرم سال 61 هجري كه به مصاف دشمنان اسلام ناب محمدي رفت زن و بچه و اهل بيت خود را با خودش همراه كرد، اهل‌بيت امام حسين‌(ع) مصيبت را تحمل كردند. ما هم بايد اين راه را ادامه دهيم. من وقتي شوهرم شهيد شد، از عقيله بني‌هاشم خواستم به ما صبر بدهد و كمك كند.

راجع به مظلوميت مردم سوريه چه مي‌گفت؟

مي‌گفت مردم بيچاره‌اي هستند مردم سوريه خيلي آدم‌هاي خوبي هستند منطقه لازقيه و حما منطقه شيعه و سني‌نشين بود اما مردم در كمال دوستي و آرامش زندگي مي‌كردند. امنيتي كه ما داريم كشورهاي منطقه ما ندارند، مردم سوريه رهبر ما را خيلي دوست دارند. يكي پدرش شهيد شد عربي مي‌گفت فداي رهبرم آيت‌الله خامنه‌اي شوم. آقا امام‌حسين(ع) قبول كند پدرم فداي آقاي خامنه‌اي. شوهرم مي‌گفت من از محبت آنها به رهبرم تعجب كردم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار