به گزارش خبرنگار ما، دو هفته قبل رهگذراني كه در حال عبور از خياباني حوالي ميدان ونك بودند با شنيدن فرياد كمك‌خواهي دختري از داخل يك خودرو به كمك او شتافتند. ثانيه‌هايي بعد بود كه دختر جوان بعد از گشودن در خودرو موفق به فرار شد، اما آدم‌ربايان از محل گريختند. وقتي مأموران پليس با تماس مردم در محل حاضر شدند يكي از رهگذران شماره پلاك خودروي آدم‌ربايان را در اختيارشان گذاشت.
شاهد حادثه گفت: در حال عبور بودم كه متوجه خودروي پارك شده شدم مرد جواني پشت فرمان نشسته بود و در صندلي عقب هم دو زن نشسته بودند كه ناگهان اين دختر در خودرو را باز كرد و با فرياد درخواست كمك كرد. وقتي من و رهگذران متوجه ماجرا شديم راننده پايش را روي پدال گذاشت و همراه زني كه در صندلي عقب بود به سرعت از محل دور شد، اما موفق شدم شماره پلاك خودرو را يادداشت كنم.
دختر جوان هم در توضيح ماجرا به پليس گفت: من مسلط به زبان انگليسي هستم و تدريس خصوصي مي‌كنم. چند ساعت قبل زني به نام سارا با تلفن همراهم تماس گرفت و گفت كه قصد دارد براي دخترش معلم خصوصي بگيرد. آن زن گفت كه شماره‌ام را هم از شاگردان قديمي‌ام گرفته است. بعد هم در خياباني در شمال شهر قرار ملاقات گذاشتيم. وقتي به محل قرار رفتم زن جواني از داخل خودرويي پياده شد و مرا صدا زد و خودش را سارا معرفي كرد و خواست سوار خودرو شوم تا درباره ساعت برگزاري كلاس‌هاي زبان حرف بزنيم. وقتي سوار شدم، مرد جواني پشت فرمان نشسته بود كه پس از كمي حرف زدن، ناگهان مرا تهديد كرد و خواست هيچ حركتي نكنم. همان لحظه فهميدم كه در دام زن و مردي شياد گرفتار شده‌ام. چند ساعتي آنها مرا داخل خودرو نگه داشتند و با خودرو دور زديم و چند بار هم راننده كنار تلفن عمومي نگه داشت و از خودرو پياده شد و با تلفن عمومي با كسي حرف زد. آنها به من گفتند كه چند ساعتي ميهمان آنها هستم و بعد آزادم مي‌كنند تا اينكه آنها خودرو را در حوالي ميدان ونك نگه داشتند و من با ديدن رهگذري از فرصت استفاده كردم و توانستم خودم را نجات دهم. زن و مرد جوان هم با ديدن اين صحنه از ترس فرار كردند.
از سوي ديگر مأموران پليس دريافتند كه آدم‌ربايان بعد از حادثه با خانواده دختر جوان تماس گرفته‌اند و براي آزادي گروگان خود درخواست 300 ميليون تومان كرده‌اند، بنابراين موضوع آزادي دختر جوان را به خانواده‌اش خبر دادند. پدر دختر جوان هم بعد از حضور در اداره پليس گفت: من و همسرم هر دو پزشك هستيم و وضع مالي خوبي داريم. چند ساعت قبل مردي با خانه ما تماس گرفت و گفت كه دخترمان را ربوده و براي آزادي او درخواست پول كرد. او تهديد كرد و خواست موضوع را به پليس خبر ندهم. من به پليس خبر دادم تا اينكه متوجه شدم دخترم از دست آدم‌ربايان فرار كرده است. پس از طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي براي دستگيري آدم‌ربايان در اختيار تيم زبده‌اي از مأموران مبارزه با آدم‌ربايي اداره آگاهي قرار گرفت. مأموران در نخستين گام شماره پلاك خودروي آدم‌ربايان را استعلام كردند و مشخص شد كه مالك خودرو مرد جواني به نام شهروز است و به اين ترتيب او را بازداشت كردند. وي مدعي شد روز حادثه خودرو در اختيار برادر دوقلويش به نام پرويز بوده و از ماجراي آدم‌ربايي خبري ندارد. كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي در گام بعدي پرويز را شناسايي و بازداشت كردند.
در حالي كه تحقيقات از متهم ادامه داشت، صبح ديروز زن جواني به اداره پليس رفت و به آدم‌ربايي دختر جوان اعتراف كرد. متهم گفت: من معلم هستم. مدتي قبل با پرويز آشنا شدم و او به من پيشنهاد ازدواج داد. ارتباط ما ادامه داشت تا اينكه بيشتر به او علاقه پيدا كردم و پيشنهاد ازدواجش را قبول كردم. پرويز قرار بود به زودي به خواستگاري من بيايد كه چند روز قبل از حادثه به من پيشنهاد آدم‌ربايي داد. او گفت كه يكي از اقوامشان مرد پولداري است و چنانچه دختر جوانش را برباييم مي‌توانيم مبلغ زيادي را از آنها اخاذي كنيم و با پول آن زندگي جديدمان را شروع كنيم. از آنجايي كه علاقه زيادي به پرويز داشتم پيشنهادش را قبول كردم تا اينكه روز حادثه دختر جوان از دستمان فرار كرد. پس از اين من چند روزي فراري بودم تا اينكه تصميم گرفتم خودم را به پليس معرفي كنم. تحقيقات از متهمان از سوي پليس ادامه دارد.
