
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 12 و 30 دقيقه روز دوشنبه، 20 بهمن ماه ساكنان كوچه سيفي منطقه گلابدره تجريش با شنيدن صداي مهيبي از خانههاي خود بيرون آمدند. اهالي كوچه با ديدن شعلههاي دود و آتش از واحد مسكوني ساختمان 9 واحدي، مأموران پليس و آتشنشاني را از ماجرا باخبر كردند. لحظاتي بعد سرگرد محمد فقيه رئيس كلانتري 122 دربند، به همراه تيمي از مأموران كلانتري در محل حاضر شد.
كشف جسد مادر بزرگ، عروس خانواده و كودك خردسالش
لحظاتي بعد از مهار شدن آتش، مأموران پليس با جسد زن ميانسالي به نام حليمه و نوه شش سالهاش به نام عليرضا روبهرو شدند. اولين بررسيها نشان داد هر دو با اصابت ضربات چاقو كشته شدهاند. تحقيقات اوليه همچنين نشان داد كه پسر حليمه در واحد روبهروي اين آپارتمان زندگي ميكند. زماني كه كسي در آپارتمان را به روي پليس باز نكرد، مأموران با شكستن در وارد خانه شدند و با جسد مينا در حالي كه با فشار سيم شارژر تلفن همراه به گردنش كشته شده بود، مواجه شدند. لحظاتي بعد از حادثه بود كه قاضي حسينپور، بازپرس ويژه قتل پايتخت به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد.
بازداشت مرد آشنا در محل حادثه
بررسيها نشان داد قاتل ابتدا عروس خانواده را با سيم شارژر تلفن همراه خفه كرده و بعد به سراغ حليمه و نوهاش رفته و آنها را با چاقو به قتل رسانده و بعد اقدام به آتشافروزي كرده است. در همين حال بود كه گزارش كارشناسان آتشنشاني نشان داد آتشسوزي عمدي بوده و عامل حادثه بعد از ارتكاب سه قتل براي از بين بردن آثار جرم و فريب پليس با بريدن شيلنگ گاز، خانه را به آتش كشيده است. بازپرس در نخستين گام، با بررسي ميداني، به مردي 31 ساله به نام داريوش در حالي كه لباسهاي نو به تن داشت مظنون شد و او را بازداشت كرد. داريوش خود را خياط و از دوستان شوهر مينا معرفي كرد.
پس از آن اجساد به دستور قاضي حسينپور، به پزشكي قانوني فرستاده شد و مرد مظنون براي بازجوييهاي تخصصي در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت.
حرفهاي همسايه و گره كور جنايت
يكي از همسايهها در توضيح ماجرا گفت: شوهر مينا و حليمه هر روز صبح سركار ميروند و عليرضا هم صبح تا ظهر در مهدكودك است. مردي هم كه به عنوان مظنون دستگير شد از دوستان اين خانواده است و با هم رفتوآمد دارند. وي ادامه داد: ساعت 12 و 30 دقيقه بود كه متوجه شدم عليرضا از سرويس مهدكودك پياده شد. در ساختمان باز بود و عليرضا ابتدا به در خانهشان رفت اما لحظاتي بعد صداي مردي را شنيدم كه از عليرضا خواست به خانه مادربزرگش برود. بعد از آن بود كه با صداي انفجار از خانهام بيرون آمدم و ديدم خانه حليمه آتش گرفته است.
ادعاي دروغ مظنون حادثه
در حالي كه تحقيقات ادامه داشت، مرد مظنون تحت بازجويي فني قرار گرفت. وي گفت: در ميدان تجريش بودم كه متوجه خودروهاي آتشنشاني شدم. كنجكاو شدم و خودروهاي آتشنشاني را دنبال كردم كه ديدم واحد مسكوني مادر دوستم آتش گرفته و به همين خاطر نگران شدم و به داخل خانه آمدم كه بازداشت شدم. مأموران در تنپيمايي از داريوش متوجه خراشيدگي روي بدن او شدند. داريوش ادعا كرد كه خراشها هنگام كار در بدنش ايجاد شده است.
اعتراف
سرانجام روز پنجشنبه، متهم كه راهي براي فرار نداشت به قتل اقرار كرد. وي گفت: 10 سال است با شوهر مينا دوست هستم. من قبلاً در اين محل زندگي ميكردم تا اينكه ازدواج كردم و در جنوبشهر خانهاي براي زندگي اجاره كردم اما ارتباط خانوادگي ما ادامه داشت. دو هفته قبل، دوستم همراه همسر و پسرش شام ميهمان ما بودند. چند روزي بود كه با دوستم كاري داشتم اما فرصت نميشد تا با او حرف بزنم تا اينكه روز حادثه تصميم گرفتم به خانه آنها بروم و با او حرف بزنم. وقتي زنگ خانه را زدم، مينا گوشي را برداشت و گفت شوهرش در خانه نيست اما از آنجايي كه ما خيلي صميمي هستيم او تعارف كرد و من وارد خانه آنها شدم. بعد از اينكه از من پذيرايي كرد، ناگهان شيطان مرا وسوسه كرد. وقتي مينا متوجه نيت شوم من شد از من خواست از خانهاش بروم اما آن لحظه شيطان تمام وجودم را گرفته بود. او خواست با داد وفرياد مرا از خانه بيرون كند كه با او درگير شدم و دهانش را محكم گرفتم و با دست ديگرم سيم شارژري به گردنش انداختم و آنقدر فشار دادم تا خفه شد.
درباره 2 حادثه ديگر
وي ادامه داد: سراسيمه از خانهاش بيرون آمدم كه مادرشوهرش- حليمه- از واحد روبهرو متوجه من شد. وقتي درباره حضور من در خانه پسرش سؤال كرد، به دروغ گفتم كه همسرم ميهمان مينا است و من بيرون آمدم تا مزاحمشان نباشم. او هم حرفم را باور كرد و مرا به خانهاش دعوت كرد. اگر حليمه را از ميان بر نميداشتم رازم را برملا ميكرد به خاطر همين دعوتش را قبول كردم و به خانهاش رفتم. حليمه تنها بود و از من پذيرايي كرد. لحظاتي بعد اما به من مشكوك شد و تصميم داشت به خانه مينا برود كه از پشت سر با گلداني به سرش كوبيدم كه روي زمين افتاد. براي اينكه از مرگش مطمئن شوم، با چاقو چند ضربه به او زدم كه فوت شد.
پايان تراژدي خونين با مرگ پسر خردسال
بعد از قتل عروس و مادرشوهر، ترس تمام وجودم را فراگرفته بود و در حال طراحي نقشهاي بودم تا در دام پليس گرفتار نشوم كه متوجه شدم عليرضا از مهدكودك به خانه بازگشته است. او ابتدا در خانه خودشان را زد كه من در خانه مادربزرگش را باز كردم و گفتم مادرش اينجاست. عليرضا وقتي وارد خانه شد با جسد مادربزرگش روبهرو شد و خواست جيغ بزند كه دهانش را گرفتم و. . . .
متهم ادامه داد: سپس شيلنگ گاز را بريدم تا با جرقهاي خانه آتش بگيرد و صحنه جنايت را آتشسوزي جلوه دهم و از خانه بيرون رفتم.
لباس نو خريدم و به محل حادثه بازگشتم
متهم در ادامه گفت: از آنجايي كه لباسهايم خوني بود به سرعت به مغازه لباسفروشي در ميدان تجريش رفتم و لباس تازهاي خريدم. لباسهاي نو را پوشيدم و لباسهاي خوني را داخل سطل آشغال انداختم و دوباره به محل جنايت برگشتم تا از نزديك شاهد ماجرا و تحقيقات پليس باشم. وقتي به محل حادثه رسيدم آتشنشانان در حال خاموش كردن آتش بودند كه من هم وارد خانه شدم تا آثاري را كه از من به جامانده از بين ببرم كه گرفتار شدم. تحقيقات از متهم به دستور قاضي حسينپور ادامه دارد.