اولاد آدم بار سفر را بسته. اي نامه كه ميروي به سويش از جانب من چهها كه نميكني! اولاد آدم چه كند كه دوست دارد دنيا را ببيند تا دنيا ديده شود. نه! دنيا آزموده! ليدر تور بشود يا تور ليدر! اصلاً برود و ببيند اين امريكا، امريكا كه ميگويند چيست؟ درست است آن مردي كه امريكا ميرفت ديگر نميرود اما اين دل اولاد آدم كه دل نيست. ديگه اين دل واسه ما دل نميشه... بلي! اولاد آدم كه شترگاوپلنگ نيست! اولاد آدم به اين نتيجه منطقي رسيده كه سفر را بايد رفت چه با اين و چه با آن! يعني معني ندارد كه دولت با بخش خصوصي بده بستان نداشته باشد! يعني نميشود كه دولت برخاسته از بخش خصوصي نباشد يا بخش خصوصي خواست دولت را انجام ندهد يا هر دو با هم.
اولاد آدم در همينجا از همه حلاليت طلبيده و بار سفر خود را به ينگه دنيا ميبندد. اولاد آدم بار و بنديل خود را جمع ميكند. نترسيد به پشتوانه اينترنت فراملي از همانجا برايتان گزارش روزانه سفر ارسال ميكنم. اولاد آدم در آن واحد در چند جبهه، جبههگيري ميكند. حتي اگر صلاح باشد روي دستهايش هم راه ميرود. اولاد آدم فقط بايد يادش باشد كه مانند حاجي واشنگتن به سراغ گوسفندهاي امريكايي نرود تا به ايران احضارش نكنند! گوسفند مال استرالياست. اصولاً بده بستان و ترانزيت در هر خطي يك صاحب خط دارد. الان كه ميبينيد بايد برويم امريكا بهخاطر آن است كه هنوز معلوم نشده شش دانگ صاحب خطي بده بستان با امريكا مال كيست؟ لامصب عين دسته گل عروس ميماند. عروس رويش را برگردانده و دسته گل را در هوا پرانده، اولاد آدم و بخش خصوصي هم هيجانزده منتظرند ببينند اين دسته گل در كدام منطقه سوقالجيشي فرود ميآيد تا...
لابد ميگوييد اولاد آدم بكن قال قضيه را. خون به دلمان كردي. بگو آن خبر را. بگو آن راز نهان را. بگو چه شده كه داري ترك ديار ميكني و راهي غربت ميشوي؟ بگو چه شده؟
اولاد آدم از آنجايي كه حرمتداري و پيشكسوتي و خانهزادي حالياش ميشود، زبان در دهان دوخته و سكوت اختيار كرده و عنان اختيار و جملهسازي را به كسي ميدهد كه حقش است. اصلاً اگر بنا باشد ايران سفير كبير بفرستد به آنجا، همين ايشان را بايد بفرستد. ايشان حق نان و نمك دارد. به گردن كه؟ (اين چه سؤالي است ميفرماييد. خب لابد اولاد آدم. حالا يك وقت ديديد تقي به توقي خورد يك نشريه هم دادند اولاد آدم براي ايشان دربياورد!)
... محمد نهاونديان در پاسخ به سؤالي مبني بر اينكه شنيده شده اوايل سال 94 هيئتي اقتصادي از كشور به امريكا سفر خواهد كرد آيا چنين چيزي صحت داشته و به چه نحوي صورت خواهد گرفت، اظهار داشت: بنده اطلاع كافي از جزئيات اين سفر ندارم اما در مجموع بخش خصوصي براي گسترش همكاريهاي خود با كشورهاي خارجي محدوديتي ندارد... بخش خصوصي كشورها مراودات خود را در عرصه بينالمللي افزايش ميدهند و هيچ منعي ندارند اما طبعاً فضاي جديدي كه در مناسبات سياسي ايران با كشورها فراهم شده ميتواند به اين رابطه طبيعي كمك كند... خوشبختانه شاخصهاي اقتصادي نشان از افزايش نرخ رشد سرمايهگذاري در كشور دارد... اين موضوع حكايت از آن دارد كه پيام رونق اقتصادي در آينده نزديك در كشور ايجاد خواهد شد.
اولاد آدم اين خط آخر را با خود تكرار ميكند: «پيام رونق اقتصادي در آينده نزديك در كشور ايجاد خواهد شد». اولاد آدم مانده است پيام رونق اقتصادي چيست كه بايد ايجاد شود؟ آنهم در آينده نزديك؟ پيام خودش را ايجاد ميكند يا ايجاد پيامش را ميدهد؟ يا ايجاد موجود ميشود و پيامش را مينويسد؟ يا پيام نوشته شده رد و بدل ميشود و در اين ميان موجودي به دنيا ميآيد؟ آن وقت اين سؤال بهوجود ميآيد كه آينده نزديك چه زماني است؟ هفت ماه؟ 9 ماه؟ 10 سال؟ اولاد آدم نخود اين آش شده. اولاد آدم فكر ميكند آش كشك خاله است. اولاد آدم دلش را به دريا زده. اولاد آدم ميخواهد برود ثبت نام كند. اولاد آدم حاضر است دم هر كسي را ببيند تا او را بردارند و با خودشان ببرند امريكا و آنجا يك سلفي بگيرد و برگردد.
اولاد آدم دلش لك زده كه گزارش فيسبوكي به مردم بدهد. از همين الان هم متن اولش را ايجاد كرده... روز اول است. اينجا هم خورشيد دارد. آمدهام و در حال دويدن هستم. آنها صبحها ميدوند. يك دونده ميبينم. به او دست تكان ميدهم. ميايستد و ميگويد مزاحم نشو به 110 زنگ ميزنم. اولاد آدم متوجه ميشود كه او هم از ايران آمده است و در اتاق بغلي هتل بوده و در همان هواپيماي اولاد آدم بوده. اولاد آدم برميگردد تا صبحانه ايجادي بخورد. صبحانهها تمام شده. هتل مخصوص هيئت همراه ايجاد شده بود. هيئت صبحانه خوردهاند و بقيه صبحانه را براي ناهار برداشتهاند. ليست برنامههاي ايجادي را نگاه ميكنم. عجب. امروز ديداري نيست. نوشته: استراحت ايجادي. ديدار از شهر ايجادي. ويندوز شاپينگ ايجادي. بلي! با جماعت ميروم تا ايجاد يادم نرود...