«تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقيناً از بركات و الطاف جليه خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد. » عبارت فوق كه مطلع آخرين پيام امام راحل عظيمالشأن در هفته بسيج است، حاوي نكاتي است كه هنوز رنگ و بوي تازگي آن آشكار است.
بركات و دستاوردهاي بسيج چيزي نيست كه در سطور محدود و قلم ناتوان نگارنده جاي گيرد، اما تأملي هر ازگاه درباره آوردههاي اين شجره طيبه، آدمي را به اين نكته نزديكتر ميكند كه اين ظرفيت عظيم پاسخگوي بخش نزديك به تمام نيازهاي نظام و كشور بوده و هست.
روحيه و سبكي متأثر از نظام فكري كاملاً بومي و متكي به آموزهها و ارزشهاي اسلام ناب محمدي (ص) آنگاه كه در ذيل ساختار ولايت تعريف شد، جرياني بينظير را رقم زد كه نهتنها تأمينكننده نيازهاي جمهوري اسلامي در ادوار گوناگون بوده، بلكه در گسترهاي وسيعتر از مرزهاي جغرافياي ايران اسلامي نيز هرروزه به رهاوردهاي چشمگير آن افزوده ميشود.
نگرش بنيادين انقلاب اسلامي در سلطهستيزي و مقابله با نظم و نظام طاغوتي مطلوب ابرقدرتها از يكسو و از سوي ديگر هويت احياگرانه و بازگشت به خويشتن مكتب انقلاب، همه و همه نياز به يك عزم ملي براي اتكا به ظرفيتهاي داخلي را پديدار ساخته است.
سناريوهاي پيچيده و طرحريزيهاي راهبردي نظام سلطه براي مقابله با نظام اسلامي در قالبهاي گوناگون سخت، نيمه سخت و نرم كه در طول 36 سال اخير اجرايي شده است، عرصههايي از لزوم توجه بيش از پيش به ظرفيتهاي دروني است. آنچه در اين پيكارهاي متعدد رخ نموده است، كارآمدي نگاهي است كه عزم راسخي بر تكيه بر ظرفيتهاي دروني ملت و جامعه دارد و در مقابل نگرشي كه چشم به بيرون دارد و منتظر دريافت مددهاي خارجي براي حركت خود است، بازنده اصلي اين آوردگاه بوده است.
در اين ميان عرصه پيشرفت و حركت بهسوي تمدن اسلامي، يكي از مهمترين عرصههاي درخور تأمل و تفكر مسائل كلان انقلاب اسلامي است. طبعاً در اين عرصه نيز باز اين دو نگرش، اتفاقاً در چالش جديتر رخ مينمايد و پاسخي كه هر كدام از نگرشها به مسائل مطروحه ميدهند، بنيادين و راهبرديتر است.
نگرشي كه بر هويت خويشتن و ظرفيتهاي دروني تكيه دارد، «پيشرفتي درونزا» را دنبال ميكند و در مقابل ديدگاهي كه وام گرفته از نظريات رايج توسعه است، توسعه كشوري همچون ايران را در گرو حركت در مدار منظومه ابرقدرتهاي حاكم بر معادلات بينالملل تعريف ميكند. در چنين نگاهي، كشوري همچون ايران براي دستيابي به «توسعه» - با تعريفي كه در علوم انساني غربي از آن ميشود- ناگزير از آن است كه جايگاه خود را نظم برساخته از مطامع طاغوتي ابرقدرتها تعريف كند و به بيان ديگر حلقهاي از فرآيند كلياي باشد كه آورده اصلي آن براي ابرسرمايهدارها بوده و در حاشيه آن ديگران نيز به برخي دستاوردهاي حداقلي دست مييابند.
پيوستن به چنين فرآيندي، نهتنها با اهداف كلان انقلاب اسلامي همخواني ندارد، عملاً نتيجه محسوسي براي كشوري كه زخم ديرينه 300 سال طمع استعمار را بر چهره دارد، نخواهد داشت. نگاهي به وضع كشورهاي مشابه بهخوبي روشنگر حقيقت ماجرا است. كدام كشوري يافت ميشود كه در مسير توسعه وابسته به نظام سلطه واردشده باشد و درعينحال كه ارزشهاي ديرين و استقلال سياسي خود را حفظ كرده، قدرت مانعشدن از چنگاندازي استكباري به منافعش را داشته باشد؟
هرچند چنين گزارههايي بهسادگي مسير توسعه وابسته را نفي ميكند، اما گوشها و ذهنهايي كه از ترجمان تفكر غربگرا انباشت شده است، آمادگي استماع اين كلام حق را ندارد و اساساً مخاطب اين سطور نيز نه چنين افرادي، كه حقطلبان و معتقدان به اتكاي بهپاي خويشتن هستند.
اگر مفروض اصلي پيشرفت درونزا را كه تكيه به ظرفيتهاي عظيم دروني در جهت رشد و تعالي است بپذيريم، كدام ظرفيت قابلاتكاتر از بسيج، اين شبكه انساني قابلاعتماد و معتقد به اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي است؟ بايسته اصلي طي طريق در مسير پيشرفت و تمدنسازي، تربيت نسلي تمدنساز و متعهد به پيشروندگي و پيشبرندگي است.
تدبير هوشمندانه امام راحل عظيمالشأن (ره) در شكلدهي به چنين شبكه عظيم انساني تربيتيافته و در مسير پرورش، اكنون يكي ديگر از رهاوردهاي خود را نشان ميدهد. در دهه چهارم انقلاب اسلامي كه موضوع و مسئله اصلي كشور«پيشرفت و الزامات آن» است، اين شبكه و جريان انساني بهخوبي ميتواند نظام را در شكلدهي آينده مطلوب ياري دهد.
بنابراين بهرهگيري از اين مجموعه عظيم و جريانسازي بر مبناي آن نيازمند توجه به دو نكته اساسي است:
اولاً مسئولان، مؤثرين و آحاد بسيج در سراسر كشور مسئوليت و رسالت تاريخي خود را در اين امر سرنوشتساز شناخته و براي نقشآفريني عمومي و تخصصي خود طرحريزي ويژه داشته باشند.
ثانياً جريان مستمر تربيت سرمايه انساني - كه در جهت نيروي تراز انقلاب اسلامي است- بيوقفه ادامه يافته و بر توان و عزم بر آن افزوده شود.
ثالثاً متوليان امور كشور خصوصاً در حوزههاي اجرايي نيز در جهت شناخت ظرفيتها و استعدادهاي عظيم انساني اين مجموعه و بهرهگيري هرچه بيشتر از آن تلاش كرده و حمايتهاي لازم را از گسترش اين تفكر، روحيه و تشكيلات پيش برنده آن بنمايند.