کد خبر: 665931
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۰
آنچه هاليوود در مورد نوح نبي(ع) به تصوير كشيده است
وقتي زمزمه‌هاي ساخت فيلمي در مورد حضرت نوح، به كارگرداني دارن آرونوفسكي (Darren Aronofsky)) شنيده شد تقريباً مي‌شد حدس زد كه بنا است با يك روايت يهودي تمام‌عيار از اين پيامبر الهي روبه‌رو شويم كه با اكران اين فيلم، پيش‌بيني‌ها به تحقق پيوست
عليرضا ملوندي
وقتي زمزمه‌هاي ساخت فيلمي در مورد حضرت نوح، به كارگرداني دارن آرونوفسكي (Darren Aronofsky))  شنيده شد تقريباً مي‌شد حدس زد كه بنا است با يك روايت يهودي تمام‌عيار از اين پيامبر الهي روبه‌رو شويم كه با اكران اين فيلم، پيش‌بيني‌ها به تحقق پيوست. "NOAH"، سعي مي‌كند با استفاده از منابع عبراني (به ويژه سفر پيدايش عهد عتيق) بخش مهمي از زندگي اين پيامبر خدا را به نمايش بگذارد اما به نظر مي‌رسد بيشتر از آن كه روايت يهودي (و به تبع آن مسيحي) پايه ساخت فيلم باشد، برداشت‌ها و داستان‌سرايي‌هاي شخصي آرونوفسكي در فيلمنامه مبنا قرار گرفته است لذا توقع اينكه قرار باشد يك فرد مسلمان با ديدن اين فيلم احساس خوشايندي پيدا كند، قاعدتاً دور از ذهن است.


نوح (با بازي راسل كرو) به همراه همسر (جنيفر كانلي) و سه پسرش سام، حام و يافث كه شيرخوار است در بيابان و چادر زندگي مي‌كنند و هميشه سعي دارند از انسان‌هاي ديگر كه از نسل قابيل هستند مخفي بمانند (به نظر مي‌رسد تنها بازماندگان نسل شيث، خانواده نوح هستند)؛ اين روايت از زندگي شيخ‌الانبيا(ع) با آن چيزي كه ما در قرآن و باورهاي اسلامي داريم كاملاً متفاوت است، پيامبران در باور ديني و روايت قرآني افرادي هستند كه تلاشگرانه به سراغ بشر سرگشته و گمراه مي‌روند تا او را هدايت كنند اما چيزي كه ما در NOAH مي‌بينيم كاملاً خلاف اين پيشينه ذهني است.
شبي نوح خواب عجيبي مي‌بيند كه در دريايي غوطه‌ور است و انسان‌هايي در آن دريا غرق شده‌اند، همان خواب از منظر نوح به عنوان پيامي از سوي خداوند تلقي مي‌شود، خداوند از انسان نااميد شده و قصد دارد نسل فرزندان آدم را از بين ببرد. اين بخش فيلم را مي‌توان با روايت عهد عتيق تقريباً همخوان دانست، در باب ششم سفر پيدايش، مي‌خوانيم: «و خداوند ديد كه شرارت انسان در زمين بسيار است، و هر تصور از خيال‌هاي دل وي دائماً محض شرارت است و خداوند پشيمان شد كه انسان را بر زمين ساخته بود، و در دل خود محزون گشت... و زمين نيز به نظر خدا فاسد گرديده و زمين از ظلم پر شده بود و خدا زمين را ديد كه اينك فاسد شده است، زيرا تمامي بشر راه خود را بر زمين فاسد كرده بودند و خدا به نوح گفت: انتهاي تمامي بشر به حضورم رسيده است، زيرا كه زمين به‌سبب ايشان پر از ظلم شده است. و اينك من ايشان را با زمين هلاك خواهم ساخت.» البته نياز به گفتن ندارد كه بر خلاف دين مبين اسلام و قرآن كريم كه خداوند در آن متعال، رحيم، قادر مطلق و منشأ تمامي خوبي‌ها معرفي مي‌شود در عهدين و به ويژه عهد عتيق داراي روحيات به شدت انساني است، آن هم نه انسان‌هاي والا، بلكه انسان‌هاي سطح متوسط و حتي پايين اخلاقي و معرفتي. بنا بر اين از محزون شدن يا پشيمان شدن چنين خداوندي نبايد تعجب كرد و شايد نتوان آرونوفسكي را به دليل به تصوير كشيدن اين ديدگاه عبراني مورد ملامت قرار داد.  پيامي كه به نوح داده شده برايش مقداري گنگ است و براي رازگشايي از آن بايد به سراغ پدربزرگش «متوشالح» (با بازي آنتوني هاپكينز) برود و به همين دليل به همراه خانواده خود به سوي كوهي كه پدربزرگش در آن زندگي مي‌كند رهسپار مي‌شود.
در مسير حركت به سوي آن كوه، نوح و خانواده‌اش با گروهي از انسان‌ها كه توسط بقيه كشته شده‌اند مواجه مي‌شوند اما در حين عبور صداي ناله دختر بچه‌اي به نام «ايلا» توجه آنها را به سوي خود جلب مي‌كند، اين دختر زخمي بر روي شكمش دارد كه در ادامه متوجه مي‌شويم وي به دليل همين زخم نازاست و هرگز قادر به باردار شدن نيست. در حين كمك به وي، دسته‌اي از انسان‌هاي نسل قابيل سر مي‌رسند و نوح و خانواده‌اش آن دختر را برداشته و فرار مي‌كنند اما در بين راه به سرزميني لم‌يزرع و سوخته مي‌رسند كه آن را سرزمين غول‌ها مي‌نامند كه نبايد وارد آن شد اما آنها ناچار براي فرار از انسان‌ها به آنجا مي‌روند ولي اسير غول‌هاي سنگي مي‌شوند (براي خود من تداعي‌كننده بخش‌هايي از ارباب حلقه‌ها بود). در اينجا هم از يك زاويه ديگر خداوند عهد عتيق به بيننده معرفي مي‌شود، خداوند خشمگيني كه شديداً كينه‌توز است! اين غول‌ها در واقع فرشتگاني هستند كه با سرپيچي از فرمان خداوند بعد از هبوط آدم، به كمك نسل وي آمدند اما به عذاب الهي دچار شده و به سنگ تبديل شده‌اند و با مشاهده عصيان و تباهكاري انسان‌ها، از اقدام خود پشيمان شده و كينه بني‌آدم را به دل گرفته‌اند اما وقتي كه نوح به آنها مي‌گويد از جانب خداوند با او سخن گفته شده است يكي از اين غول‌هاي سنگي دلش براي او مي‌سوزد و قبول مي‌كند تا نوح و خانواده‌اش را نزد «متوشالح» ببرد.  نوح با كمك اين غول پدربزرگش را پيدا مي‌كند و ماجراي خوابي كه ديده است را تعريف مي‌كند كه خدا به او گفته بنا است عذابي انسان‌ها را از بين ببرد اما اين خواب همچنان براي نوح گنگ و نامفهوم است. «متوشالح» با ماده‌اي نوح را به خواب مي‌برد و او مي‌تواند ادامه خواب را ببيند كه بنا است حيوانات را با ساخت يك كشتي نجات دهد، يعني وي فقط مأمور نجات حيوانات كه مخلوقات بي‌گناه خداوند هستند، شده است و بنا نيست انساني از اين عذاب كه اين بار بنا است با آب باشد، نجات يابد.  او اين كار را با كمك همان غول‌هاي سنگي، انجام مي‌دهد اما ناگهان دوباره توبل قائن (قاتل لمك، پدر نوح) پيدا شده و مزاحم كار نوح مي‌شود و بخشي از داستان فيلم به روايت تلاش توبل قائن براي تصاحب كشتي نوح و نجات از توفان مي‌پردازد.  يك بخش ديگر داستاني كه آرونوفسكي روايت مي‌كند مربوط به خانواده نوح است. سام (پسر بزرگ) با ايلا (دختر نجات يافته با بازي اما واتسون) روابط عاشقانه دارد (گويا ازدواج كرده‌اند) و به همين دليل حام كه پسر دوم خانواده است و به سن بلوغ رسيده است به سام حسادت مي‌كند، وي بارها به پدر اصرار مي‌كند كه زوجي براي او پيدا كند اما نوح به دليل اينكه خداوند مي‌خواهد انسان‌ها از بين بروند، قبول نمي‌كند كه براي پسرش دختري به همسري پيدا كند تا نسل بني‌آدم بعد از توفان، ادامه نيابد و در واقع نوح و خانواده‌اش آخرين انسان‌هاي زمين باشند كه با مرگ آنها، تاريخ انسانيت نيز به پايان مي‌رسد. (توجه كنيد كه ايلا، همسر سام نازا است).   حام در اينجا كينه‌اي از پدر خود به دل مي‌گيرد و شخصاً تصميم مي‌گيرد كه به دنبال يافتن همسري براي خود باشد، او به ميان قوم توبل قائن مي‌رود و دختري را مي‌يابد و به او دل مي‌بازد و با آن دختر به سوي محل ساخت كشتي مي‌رود اما پاي دختر در بين راه در تله‌اي كه نوح گذاشته است گير مي‌كند، تلاش‌هاي حام براي آزاد كردن دختر نتيجه نمي‌دهد در همين زمان قبيله توبل قائن براي تصرف كشتي نوح حمله مي‌كنند، نوح به دنبال حام مي‌رود اما به‌رغم ديدن وضعيت دخترك كه در تله گرفتار شده است، با بي‌رحمي تمام به او كمك نمي‌كند و دختر زير دست و پا كشته مي‌شود و اين گونه كينه حام تشديد مي‌شود؛ بيننده با روايتي كه آرونوفسكي از نوح به نمايش گذاشته است در دل خود حق را به حام مي‌دهد، كينه داشتن از فردي كه بي‌تفاوت و حتي مقصر در جان سپردن دختري بي‌گناه است منطقي به نظر مي‌رسد.  با حمله قبيله قائن به كشتي غول‌هاي سنگي به دفاع مي‌پردازند اما در نهايت شكست مي‌خورند و همگي كشته مي‌شوند اما در لحظه نهايي كه كشتي در حال تصرف شدن بود، توفان آغاز مي‌شود و مهاجمان از بين مي‌روند ولي توبل قائن مي‌تواند مخفيانه وارد كشتي شود!
در واقع در طول فيلم ما علت اينكه انسان‌ها مستوجب عذاب شده‌اند را متوجه نمي‌شويم، تنها در صحنه‌اي نوح به صورت ناشناس به ميان قبيله توبل قائن مي‌رود و مي‌بيند كه عده‌اي به ديگران ظلم مي‌كنند و براي بقا مي‌جنگند اما هيچ گاه متوجه نمي‌شويم كه گناه اين افراد چيست؟ بيشتر مردم بي‌گناه هستند و در واقع در اين فيلم خداوند تمام انسان‌ها را به خاطر گناه عده‌اي نابود مي‌كند! اين روايت با ديدگاه اسلام در تعارض است. طبق نقل قرآن كريم در زمان نوح عليه‌السلام فساد در زمين شايع گشت و مردم از دين توحيد و از سنت عدالت اجتماعى رويگردان شده و به پرستش بت‌ها روى آوردند و خداى سبحان نام چند بت آن روز را كه عبارت بودند از «ود»، «سواع»، «يغوث»، «يعوق» و «نسر» در سوره نوح عليه‌السلام ذكر كرده.  فاصله طبقاتى روز به روز بيشتر شد و آنهايى كه از نظر مال و اولاد قوى‌تر بودند حقوق ضعفا را پايمال كردند و جباران، زيردستان را به ضعف بيشتر كشانيده و طبق دلخواه خود بر آنان حكومت كردند. (با استفاده از سوره اعراف، سوره هود و سوره نوح).
در اين زمان بود كه خداى تعالى نوح عليه‌السلام را مبعوث كرده و او را با كتاب و شريعتى به سوى آنان گسيل داشت تا از راه بشارت و انذار، به دين توحيد و ترك خدايان دروغين دعوتشان نموده مساوات را در بينشان برقرار سازد. (سوره بقره، آيه 21).
در ادامه فيلم مي‌بينيم كه كشتي همچنان روي آب شناور است كه ناگهان ايلا، كه پيش از اين توسط «متوشالح» با تبرك شفا يافته بود از سام باردار مي‌شود. در اينجا چهره خشن ديگري از نوح به نمايش گذاشته مي‌شود. نوح تهديد مي‌كند كه اگر بچه ايلا و سام دختر باشد، آن بچه را خواهد كشت. در اينجا نفرت همه خانواده از او به اوج مي‌رسد و او را فردي ديوانه و قاتل مي‌دانند اما وي بي‌ترديد بر نابودي نسل انسان پافشاري مي‌كند و حتي وقتي كه سام و همسرش قصد دارند با قايقي از كشتي خارج شوند، قايق آنها را به آتش مي‌كشد.  كارگردان به اين سؤال هم پاسخي منطقي نمي‌دهد كه وقتي ايلا ديگر نازا نيست، اصرار نوح براي كشتن دو دختر او چه معنايي دارد؟ زيرا در هر حال وي قابليت بارداري دارد و مي‌تواند باز هم بچه‌دار شود و نسل انسان‌ها ادامه يابد!
در همين حال در گوشه‌اي از كشتي، حام با توبل قائن در حال نقشه كشيدن براي كشتن نوح هستند، فرزندان ايلا نيز كه دو دختر هستند متولد مي‌شوند و بنا بر اين سام نيز در برابر پدرش مي‌ايستد و به جنگ او مي‌رود، حام در نقشه‌اي نوح را به قتلگاه مي‌كشاند اما در نهايت از كشتن پدر صرفنظر مي‌كند و توبل قائن به دست حام كشته مي‌شود ولي كينه حام از پدرش به دليل قتل دختري كه او را دوست داشت، از دلش پاك نمي‌شود.  ايلا نيز براي حفظ جان دو دخترش به بالاي كشتي فرار مي‌كند اما نوح به دنبال وي مي‌دود، ايلا چاره‌اي جز تسليم نمي‌بيند اما مي‌گويد مي‌خواهد دخترانش در آغوش خودش كشته شوند نوح چاقو را روي صورت يكي از نوزادان قرار مي‌دهد اما در نهايت نمي‌تواند آنها را بكشد و از فرمان خدا سرپيچي مي‌كند!
كشتي نيز سرانجام به خشكي مي‌رسد، در اين بخش پاياني فيلم نيز نوح را سرخورده و عزلت‌گزين مي‌بينيم كه در گوشه‌اي به شراب‌خواري مشغول است به گونه‌اي كه حتي برهنه و مست بيهوش روي زمين مي‌افتد و پسرانش ردايي روي وي مي‌اندازند. اين بخش يكي از مشمئزكننده‌ترين و وهن‌آميزترين بخش‌هاي فيلم است اما بايد گفت كه آرونوفسكي در اين صحنه‌ها كاملاً به متن كتاب مقدس وفادار بوده است! در باب نهم سفر پيدايش چنين مي‌خوانيم: «و نوح به فلاحت زمين شروع كرد، و تاكستاني غرس نمود و شراب نوشيده، مست شد، و در خيمه خود عريان گرديد و حام، پدر كنعان، برهنگي پدر خود را ديد و دو برادر خود را بيرون خبر داد و سام و يافث، ردا را گرفته، بر كتف خود انداختند، و پس پس رفته، برهنگي پدر خود را پوشانيدند. و روي ايشان باز پس بود كه برهنگي پدر خود را نديدند.» در واقع ما كارگردان و نويسنده را نمي‌توانيم ملامت كنيم، آنها همان روايت وهن‌آلود كتاب منحط خويش را به تصوير كشيده‌اند.  در پايان فيلم نيز، نوح در گفت‌وگويي با عروسش ايلا، در‌مي‌يابد كه خداوند هنوز به بشر اميدوار است و از اين عزلت‌گزيني خارج مي‌شود؛ حام نيز هيچ گاه دلش با پدر صاف نشده و از خانواده جدا مي‌شود.  به طور كلي بايد گفت بيراه نيست اگر بگوييم كه چندان نمي‌توان به كارگردان و نويسنده اين فيلم خرده گرفت، وي به عنوان يك فرد يهودي چيزي را به تصوير كشيده‌ كه عهد عتيق گفته است. حتي در بخش‌هايي از فيلم كه داستان‌پردازي‌ها و تخيل خود آرونوفسكي است نيز مسئله غريب و شاذي مطرح نشده است، واقعيت آن است كه در ديدگاه عبراني (هم يهودي و هم مسيحي) خداوند، فرشتگان و پيامبران قداست خاصي ندارند حتي پيامبران در روايت اسرائيلي (معاذالله) اشخاصي زن‌باره، شراب‌خوار و حتي اهل زنا با دختران خويش معرفي مي‌شوند (به داستان زناي حضرت لوط(ع) با دخترانش در عهد قديم و شراب خواري عيسي مسيح(ع) در عهد جديد مراجعه كنيد).  اصولاً در هر فيلمي كه در مورد پيامبران از سوي هاليوود ساخته مي‌شود بايد منتظر ديدن چنين صحنه‌هايي باشيم و مثلاً نبايد توقع داشته باشيم از دل هاليوود و به دست يك كارگردان يهودي روايتي دل‌انگيز از پيامبر خدا، نوح ببينيم.  بيننده در انتهاي ديدن اين دست آثار، به شدت خلأ روايت اسلامي از تاريخ انبيا را احساس مي‌كند؛ تاريخي كه در آن پيامبران انسان‌هايي رئوف هستند كه از جانب خداوند مهربان به سوي بشريت فرستاده شده‌اند نه افرادي خشك مغز و سنگدل كه حتي براي اينكه بفهمند خداوند چه مي‌خواهد نيازمند مشاوره ديگران باشند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار