
استوديويي كوچك در دل باغي بزرگ در شرق تهران، محل اجرا و ضبط برنامه «خندوانه» است. خانوادههايي كه از صبح فرزندانشان را به محل ضبط برنامه در باغ بهشت آوردهاند بيرون استوديو منتظرند و آن داخل «رامبد جوان» همراه تماشاچيان برنامه را اجرا ميكند. پس از يك روز شلوغ ِ كاري براي تيم سازنده «خندوانه»، با «رامبد جوان» طراح، كارگردان و مجري برنامه درباره تأثير خنده بر روح و روان انسانها و كاري كه او در برنامهاش انجام ميدهد به گفتوگو پرداختيم .
ايده اوليه «خندوانه» كجا شكل گرفت كه برنامه را با اين سبك و سياق اجرا كنيد؟
من تا الان فكر ميكردم ايده «خندوانه» براي هشت سال پيش است ولي در گفتوگويي كه با يكي از خبرگزاريها داشتم متوجه شدم ماجرا براي سال 1380 و 13 سال پيش است.
چرا تا اجرايي شدن ايده 13 سال صبر كرديد؟
به هرحال پروژه بايد در ذهن شكل بگيرد. كمي كه گذشت متوجه شدم پروژه نياز به تحقيق دارد. تحقيقاتش در سال 84 توسط دكتر اردكانيان و تيمش انجام شد. اما از همان اول ميدانستم من يك شو تلويزيوني راجع به موضوع «خنده» بايد كار كنم. بعد از اينكه تحقيقات انجام شد متوجه شديم چه موضوع مهم، مفصل و وسيعي است كه در تمام دنيا كلي راجع به آن كار شده است و ما اطلاعات اندكي دربارهاش داريم. از 2 هزار مقالهاي كه درباره خنده در جهان توليد شده ما 900 مقاله را استخراج و ترجمه كرديم و آنها پايه علمي «خندوانه» شد.
ا اين تفاسير برنامه از يك پشتوانه علمي و تحقيقاتي برخوردار است؟
بله، استارت كار آنجا زده شد تا اينكه پارسال با دكتر كرمي مديريت شبكه «نسيم» جلسهاي داشتيم و من ايدهام را به ايشان گفتم كه مورد موافقت قرار گرفت. بعد از آن وارد مراحل اداري شد و از آنجايي كه شبكه نسيم هنوز در پخش آزمايشي بود بايد منتظر ميمانديم تا پخش رسمي آن شروع شود.
همانطور كه خودتان چندين بار در برنامه اشاره كردهايد يك تيم قوي ايدهپرداز در پشت صحنه قرار دارد. خودتان چقدر در برنامهسازي به كار تيمي اعتقاد داريد؟
من هميشه كارهايم را گروهي انجام ميدهم. ايده اوليه را دارم و بر اساس ايدهام تيم ايدهپرداز برنامه را طراحي ميكنند. من از ساليان پيش يك گروه به نام «ايده ميده» دارم كه گروه ايدهپردازم هستند.
«خندوانه» محلي براي ارائه هنر جوانان هنرمند و گمنام شده است. چه اندازه معرفي اين جوانان برايتان اهميت دارد؟
هميشه تركيب عوامل حرفهاي، قديمي و البته پويا با عوامل تازهنفس ِ بينام تركيب بسيار موفقي ميشود كه هم تازگي دارد و هم پختگي. نفرات جديد ميتواند جذابيت و تازگي ايجاد كند. شما وقتي نيما را ميبينيد، او را نميشناسيد ولي نيما صاحب تجربه و خلاقيت است كه در برنامه به چشم ميآيد.
يكي ديگر از ويژگيهاي «خندوانه» باز بودن برنامه براي پذيرش قسمتهاي جديد است. مثلاً ميبينيم كه آقاي خمسه و گروههاي هنري از قسمتهاي مياني به برنامه ميپيوندند.
طراحي كار به اين شكل است و مثل يك فيلم و سريال با يك قصه مشخص نيست. يك قالب گسترده ولي تعريف شده دارد. حتي از آقاي اينانلو هم خواهش كردهايم كه بيايد و درباره ارزان سفر كردن صحبت كند. برنامه ما در نهايت درباره شاد بودن و حال خوب داشتن حرف ميزند و سفر يكي از موضوعات مهم براي شاد بودن هر آدمي است.
در جامعه ما طنز رسمي در رسانه با طنز غيررسمي در جامعه تفاوت دارد. شما چطور محدوديتهاي موجود در طنز رسمي را كاهش داديد تا باعث جذب مخاطب شود؟
چيزي كه ميگوييد را نميدانم چقدر واقعي است چون نياز به تحقيق دارد. به نظرم مردم براي شاد بودن نياز به خوراك دارند. ما در «خندوانه» سعي ميكنيم مردم را شاد كنيم و انرژي دهيم ولي يك مهم را به آنها يادآوري ميكنيم. ما يك ساعت، تمام تلاشمان را ميكنيم تا شادي را به شما منتقل كنيم. ميگوييم اگر شادي نكنيد از بين ميرويد. افسردگي، حال بد و بيانگيزگي در آدمها رو به زياد شدن است. ميتوانيم به راحتي از طريق استرس و غم و غصه بميريم چون دچار مريضي و شكستهاي روحي ميشويم.
همه ميگويند پول نيست مگر همه چيز پول است. من الان به شما پول بدهم چقدر بلدي شادي كني؟ شاد بودن بلدي ميخواهد. ما به شاد بودن معتقد نيستيم و ترجيح ميدهيم خودزني كنيم و مدام بگوييم حالم بد است. بعضي هم ژست غم و غصه ميگيرند، كه ژست خيلي مريضي است و ميگويند من به هر چيزي نميخندم. بخند! چه ايرادي دارد. معنايش اين نيست اگر به چيزي بخندي بگويند چقدر بدسليقه، كم سواد و سطحي هستي!
خنديدن و شاد بودن باعث اتفاقات فيزيكي در بدن ميشود. شما با خنديدن ميتوانيد از سرطان و سكته جلوگيري كنيد و دستگاه گوارشيتان و جريان خونتان را تنظيم كنيد. شما با خنديدن ميتوانيد سيستم ايمنيتان را به بالاترين سطح برسانيد و همين عامل مانع از دچار شدن بدن به بيماريها ميشود. اين يك معجزه است كه ما آن را بلد نيستيم. من از هر شوخي براي خنديدن استقبال ميكنم. يك چيز فوقالعاده اينكه مغز تفاوت خنده طبيعي و مصنوعي را تشخيص نميدهد. خنده مصنوعي آدم را شاداب ميكند و بعد از مدتي مغز و بدن ياد ميگيرد اين كار را انجام دهند. اگر روزي پنج دقيقه بخنديد از هفته دوم يك دقيقه آن طبيعي ميشود و بعد از چند ماه شما به راحتي ميخنديد.
امروز در جامعه شناسي خنده شبكههاي اجتماعي بر شادابي مردم نقش دارند. چه تفاوتي بين دو سطح شاد بودن در رسانههاي مجازي و رسمي وجود دارد؟
يكي از وظايف مهم رسانه فرهنگسازي و سليقهسازي است. ما سعي ميكنيم در برنامه از اصل و پايه بگوييم. شايد خنده در بسياري از شبكههاي مجازي سطحي، گذرا و تنها فيزيكي باشد. ما در «خندوانه» از خنديدن و شادي واقعي، از ظاهر به درون رسيدن صحبت ميكنيم.
ميزان شادابي جامعه ميتواند باعث پيشرفت جامعه شود. بعد از اينكه با يك جامعه شاداب روبهرو شديم بايد مردم را به خلاق بودن و كارا بودن تشويق كرد. الان جواني را ميبيني كه كار نميكند و فقط ميگويد كار كجا بود. ولي مثل او جواني در پروژه ما كار ميكند كه هيچ آشنايي را نداشته است. آمده سماجت كرده و از خودش كار نشان داده تا اعتماد بقيه را جلب كند تا بگويند اين آدم ميتواند در يك مجموعه كار كند و حقوق بگيرد. برخي انتظار دارند آنها را براي كار كردن صدا كنند. هيچ جاي دنيا اين شكلي نيست. براي كسي كه نجنگد و خودش را به جايي كه ديده شود نرساند كار وجود ندارد.
پس شما به ظاهر بسنده نميكنيد و قصد عوض كردن روحيه مردم را داريد؟
بله، اينكه مردم متوجه شوند خودشان مسئول خودشان هستند. ما يك اخلاق بدي داريم و هميشه متوقع هستيم. ميگوييم چقدر برنامه بيمزهاي است و من ديگر نميخندم. كسي كه مقاومت ميكند را نميفهمم كجاي كار است. اين ميزان از مقاومت در برابر تغيير را نميفهمم. اينها بيماريهاي ماست. اصلاً قصدم اين نيست كه بگويم تو بخند و بگويم ببين چقدر من با نمكم. نه! بخند و همه ثواب و اعتبارش براي خودت. تنها در خانه نشستهايد براي خودتان بخنديد و حال كنيد. اصلاً با ما كار نداشته باش و شبها يك ساعت براي خودت بخند. بايد ياد بگيريم بخنديم و خوشحال باشيم. آدم تا خودش را دوست نداشته باشد نميخندد و خوشحال نيست. من وقتي پر از نفرت و بغض هستم ديگر نميخندم. يا اگر بخواهم بخندم قصدم تخريب و خالي كردن بغض است. به نظرم اين اتفاق تلخي است كه در ما وجود دارد. ما پيامهاي زيادي داريم كه آدمها متوجه شدهاند بايد به خودشان برسند. چند وقت پيش در خيابان خانمي من را ديد و گفت: آقاي جوان! خدا عمرت بده، دختر من بعد از گرفتن ديپلم افسردگي گرفته و در خانه مانده، من و پدرش هيچ راهي براي درمانش نداشتيم. ميگفت از وقتي برنامه شما را ديده بلند، بلند ميخندد و به كوه ميرود، شما زندگي را به خانه ما برگرداندي.
اين نگاه در ديگر كارهايتان هم وجود دارد؟
من به شاد كردن آدمها اعتقاد دارم. كار كمدي را دوست دارم. اگر بررسي كنيد ميبينيد تعداد كمدينهاي تاريخ خيلي كمتر از افرادي است كه تراژدي كار ميكردهاند چون خيلي كار سخت و پيچيدهاي است. متأسفانه ما فكر ميكنيم وقتي ميخواهيم مهم جلوه كنيم بايد جدي رفتار كنيم و اخمو و عبوس باشيم. در صورتي كه مديريت در جاهاي ديگر دنيا اينگونه نيست. مديريت اول از همه لبخند و خوشرويي است. مطلبي ميخواندم كه براي مديران صنايع مختلف كلاس ميگذارند و توصيه ميكنند هفتهاي يك بار زمان ناهار به كارمندان ملحق شويد و به مدت 15 دقيقه جوك بگوييد. به مدير توصيه ميشود حتماً يك دفترچه و قلم همراهش باشد و هر جوكي كه به نظرش بامزه بود را بنويسد. اين كار اول ارتباط رئيس و مرئوس را قويتر ميكند. آدمها احساس ميكنند چقدر راحت شدهاند. با اين كار كارمندان متوجه ميشوند رئيس يك موجود سختِ دستنيافتني نيست. بلكه رئيس كسي است كه تو را مديريت ميكند. به تو ايدههاي بهتر ميدهد و همكاري ميكند. نميدانم چرا فكر ميكنيم رئيس كسي كه بايد خيلي به او احترام بگذاريم. چون رئيسم انتظار دارد خيلي به او احترام گذاشته شود آدمها را وادار ميكند با فاصله با او رفتار كنند.
آيا براي پخش «خندوانه» در شبكههاي پنجگانه با مشكل خاصي روبهرو بوديد كه تصميم به پخش آن از شبكه تازه تأسيس «نسيم» گرفتيد؟
هيچ مشكلي وجود نداشت فقط فكر كردم چقدر در اين شبكه فضا مناسب است. شبكه نسيم خيلي امكان كار بيشتري به ما ميدهد. اين شبكه در طول يك سال پخش آزمايشياش مخاطبش را پيدا كرده بود و ديديم كه اينجا ميتوانيم برنامه را اجرا كنيم. بعد مدير شبكه نسيم يكي از بهترين مديراني است كه در طول 23 سال كار كردنم در تلويزيون ديدهام.
در بعضي رسانهها گفته ميشود كه «خندوانه» از روي برنامههاي خارجي كپيبرداري شده است. آيا براي ساخت «خندوانه» از برنامههاي خارجي الگو گرفتيد؟
اصلاً، ما 53 قسمت يعني بيشتر از 53 ساعت پخش كردهايم. فقط سه آيتم سه دقيقهاي را از مسابقه «جيمي فالن» به نام «رولت روسي» استفاده كردهايم. ما اين را از آنجا برداشتيم و سه بار، سه تا سه دقيقه استفاده كرديم و تمام شد. حالا 53 ساعت كجا و 9 دقيقه كجا؟
نقدهاي مثبتي راجع به اجراي شما شده است. الان ديگر بايد رامبد جوان را در كنار بازيگري و كارگرداني، به عنوان يك مجري هم بشناسيم؟
من قبلاً هم كار اجرا انجام دادهام. برنامهاي به نام «خانهاي با طرح نو» كه همراه اشكان خطيبي اجرا ميكرديم و هر شب 15 ـ 10 دقيقه نمايش اجرا ميكرديم كه كار منحصر به فردي در جهان است. هيچ جاي جهان اين شكلي هر شب در برنامه زنده نمايش اجرا نميكند. بعد از آن در برنامه «امشب»كار كردم و بعد از آن كاري به نام «تك فريمهاي جاودان» درباره انيميشن بود كه كار خيلي باحالي بود. كلي پرسوناژ انيميشن اطراف من بودند. در پرده سبز ميگرفتيم و شخصيتها بعداً اضافه ميشدند.
راحت بودن خودتان هم حين اجرا و جلوي دوربين مزيت بزرگي است؟
من به حرفي كه ميزنم واقعاً اعتقاد دارم و به همين دليل تماشاگر حرفهايم را باور ميكند. وقتي شب عيد فطر درباره عيد و بچههاي غزه صحبت كردم كاملاً اعتقاد شخصيام بود. آخر جنگ چه ارتباطي به كودكان دارد كه بايد اينطوري كشته شوند. اين خيلي موضوع دردناكي است. من جلوي دوربين خودم هستم، هيچ ادايي در نميآورم و بيننده هم باور ميكند.
براي به تكرار نرسيدن «خندوانه» چه تمهيداتي در نظر گرفتهايد. الان برخي از يكنواخت شدن برنامه گلايه دارند؟
اتفاقاً برنامههاي قبلي ما خيلي كند بود و مكانيزم برنامه مدام تغيير شكل داده و پختهتر و گرمتر شده. كساني كه ميگويند اوايل جذابتر بود و الان نيست به نظرم اشتباه ميكنند. چون من ِ برنامهساز متوجه نبض برنامه هستم. برنامه نميسازم به خانه بروم، بلكه هر شب برنامه را به عنوان يك تماشاچي حرفهاي نگاه ميكنم تا ريتم برنامه دستم بيايد. غير از اين سر مونتاژ كار را ميبينم، پيامكها را ميخوانم و واكنشهاي مردم در خيابان را ميبينم. به نظرم برنامه هرچه جلوتر ميرود پختهتر ميشود.
برنامه هر چه جلوتر ميرود تنوع بيشتري پيدا ميكند. نيما، رضا شفيعيجم، عليرضا خمسه، شقايق دهقان و. . . را به برنامه اضافه كردهايم. تابهحال در تلويزيون برنامهاي نداشتهايم كه آدمها با عنوان حقيقيشان بيايند و صحبت كنند، چيزي شبيه استندآپ كمدي. موسيقي جزو لاينفك برنامهمان بوده و مهمانهايي كه ميآيند و اتفاقاتي كه ميافتد تنوعي ايجاد ميكند و حواسمان است كنداكتور و چيدمان آيتمها شبيه هم نباشد. براي نمونه يك شب برنامه با مهمان تمام ميشود و يك شب با اجرا. همچنين از آيتمهاي جديدي هم استفاده خواهيم كرد. قرار است گروههاي موسيقي با فرمتهاي جديدي با آيپد شروع به ساز زدن كنند. يك تيم جديدي را با نام «سه مرد خوابيده» طراحي كردهايم كه روي زمين به صورت خوابيده نمايش اجرا ميكنند. دوربين اينها را از بالا ميگيرد و انگار به صورت ايستاده نمايش بازي ميكنند. مدام آيتمهاي جديد اضافه خواهيم كرد.
به عنوان برنامهساز و تماشاچي ميگويم برنامه اصلاً يكنواخت نشده. حساب ميكنم چه چيزهايي باعث جذابيت برنامه ميشود و چه چيزهاي ريتم برنامه را كند ميكند. مثلاً يكي از نكاتي كه به عنوان برنامهساز به آن معترضم پيامك خواندنهاي برنامه است. ولي به شدت مورد علاقه بينندههاست و آنها دوست دارند كه پيامهايشان خوانده شود. من مجبورم اين كار را ادامه دهم ولي براي خودم خيلي كسلكننده است. براي همين وسط پيام خواندن سعي ميكنم بازيهايي در بياورم كه خواندن پيامها را از حالت روباتيكش خارج كند. به اين فكر كردهام دو بار در هفته پيام بخوانيم و بقيه زمان را كارهاي ديگري انجام دهيم. برنامه افت نكرده، سرپاست و خودم بيشتر دستم آمده كه بايد چه كار كنم. تماشاچيها گرمتر و فعالتر شدهاند.
چقدر فضا براي بداههگويي در اجراي خودتان و ديگر مهمانان وجود دارد؟
ما يك كليت و موقعيت را طراحي ميكنيم و ديگر مسير برنامه كاملاً بداهه است. مثلاً با نيما صحبت ميكنيم كه قرار امروزمان اين است و بعد بر اساس صحبتهايمان بداهه پيش ميرويم.
حضور كدام مهمانان بازخوردهاي زيادي در بين بينندهها داشته است؟
حضور آقاي « فواد بابان» و «خمسه» خيلي واكنش داشت. شبي كه «بهرام عظيمي» هم مهمان برنامه بود خيلي خوب بود.
دست تماشاچيان حاضر در استوديو را در روند اجرا باز ميگذاريد؟
اوايل چند بار تست زديم كه بچهها اگر سؤال دارند بپرسند ولي بعد ديديم با اين كار برنامه از حالت خودش خارج ميشود.
مهمانهايتان را بر چه اساسي انتخاب ميكنيد؟
ما نام 800، 900 آدم موفقي را كه در حرفهشان حرف براي گفتن داشتند، روي بورد نوشتيم و هر كدام را دستهبندي كرديم. بعد شروع به كم كردن اسامي كرديم و در آخر به 200 اسم رسيديم و گفتيم براي 70 برنامه خوب هستند و ببينيم كدامشان را ميتوانيم وارد برنامه كنيم. ايدهمان اين بود هر آدم موفقي كه شوخ طبع است را به برنامه دعوت كنيم. «خندوانه» از يك فيلم و سريال سختتر است چون هر روز با يك سناريو و يك مهمان تازه سروكار داريم.
پخش «خندوانه» تا چه زماني ادامه خواهد داشت؟
تلويزيون مصر است تا جايي كه برنامه كشش داشته باشد پخش شود. قرار بود ما 70 برنامه تحويل بدهيم كه ضبط 70 برنامه تا دو هفته ديگر تمام ميشود. حالا قرار شده كه 110 برنامه تحويل بدهيم و بعد من فيلم سينماييام را بسازم، برگردم و دوباره ادامه دهم. در سري جديد استوديو تغيير ميكند و استوديويي سه برابر اين ميسازيم و تعداد تماشاگران بيشتر ميشود.
نگران از دست دادن مخاطبانتان در اين وقفه نيستيد؟
فكر ميكنم برنامه پيش مخاطبان خودش جا باز كرده و اگر برويم و برگرديم اتفاق خاصي نيفتد. همه برنامههاي جهان فصلي ساخته ميشوند و يك زمان وقفه براي تازه كردن خودشان ايجاد ميكنند. اگر ما به همين روند ادامه بدهيم احتمال سقوط و كند شدن و كم شدن جذابيت خيلي بيشتر ميشود.