کد خبر: 638470
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۶:۴۱
«تاريخچه جمع‌آوري اسناد و خاطرات شهدا و ايثارگران» در گفت‌وشنود باحجت‌الاسلام و‌المسلمين احمد مازني
شاهد توحيدي

شاهد توحيدي

روزهايي كه برما مي‌گذرد مصادف است با سالروز تأسيس يكي از حسنات و صدقات جاري امام راحل(قده) يعني بنياد شهيد و امور ايثارگران انقلاب اسلامي. اين نهاد گذشته از كاركردهاي خدماتي خود، رسالتي عظيم برعهده دارد كه عبارت است از جمع‌آوري اسناد و خاطرات شهدا و ايثارگران، كه نقشي سترگ در آشنايي جامعه با اين اسوه‌هاي ماندگار دارد. در گفت‌وشنود حاضر، جناب حجت‌الاسلام والمسلمين احمد مازني معاونت فرهنگي بنياد به بيان تاريخچه جمع‌آوري اسناد شهدا و ايثارگران پرداخته‌اند كه مي‌تواند نمايانگر چندوچون جمع‌آوري اين گنجينه ارجمند باشد. اميد آنكه مقبول افتد.

در اين گفت‌و شنود قصد داريم به تاريخچه جمع‌آوري اسناد و خاطرات شهدا و ايثارگران بپردازيم. با توجه به اينكه مديريت اين فعاليت براي يك دهه به عهده جنابعالي بوده است، اين دوره تاريخي را برايمان تشريح كنيد.

با نام و ياد خدا و سلام و درود به پيشگاه شهداي بزرگوار و ايثارگران عزيز. بنده خدمت در بنياد شهيد را سال 1362 در معاونت فرهنگي بنياد شهيد مشهد شروع كردم. آن زمان معاونت فرهنگي در بنياد شهيد به صورت متمركز و تحت عنوان مركز پژوهش‌ها فعاليت مي‌كرد. حجت‌الاسلام الهي مسئول اين بخش بودند. اولين محصول اين بخش برگرفته از اسناد شهدا كتابي با عنوان سفيران نور بود كه طي آن وصاياي شهدا را به صورت موضوعي تدوين و منتشر كرده بودند. در آن زمان معاونت فرهنگي را واحد فرهنگي مي‌گفتند و در آن واحد يك اداره تحت عنوان واحد تدوين آثار شهدا قرار داشت. تا جايي كه من اطلاع دارم در برخي مراكز استان‌ها از جمله مشهد شعبه‌اي از اين واحد وجود داشت و يكي از برادران عزيز روحاني به نام حجت‌الاسلام و المسلمين حسين سالم هوسي ـ برادر شهيد سالم هوسي كه در سال 1360 به شهادت رسيد ـ مسئول واحد تدوين آثار شهداي مشهد بود. اين واحد مسئول جمع‌آوري، نگهداري و انتشار آثار شهدا بود. البته در همان حدود و امكانات آن زمان. از سال 1362 معمولاً براي هر شهيد پرونده‌اي تشكيل مي‌شد. هر آنچه مربوط به شهيد و خانواده‌اش بود، از مدارك و اسناد اداري و غيراداري در اين پرونده نگهداري مي‌شد كه الان آن پرونده‌ها را پرونده كارگزيني شاهد مي‌نامند. اگر از شهيد وصيت‌نامه يا سند ديگري توسط خانواده در اختيار بنياد قرار مي‌گرفت، در همين پرونده بايگاني مي‌شد. بعدها پرونده ديگري پيش‌بيني شده بود به نام پرونده فرهنگي كه اسناد و مدارك فرهنگي مثل نامه و وصيت‌نامه را در آن بايگاني مي‌كردند و به عبارتي اسناد فرهنگي را از اسناد اداري جدا مي‌كردند، ولي باز مدارك مربوط به مسائل فرهنگي و آموزشي خانواده‌ها در آن پرونده درج مي‌شد. مثلاً مدارك اداري مربوط به مدارس فرزندان شهدا و تحصيلات آنها و هر مكاتبه‌اي كه در زمينه مسائل آموزشي و فرهنگي صورت مي‌گرفت، در اين پرونده‌ها نگهداري مي‌شد. در اين پرونده از جمله اسنادي كه نگهداري مي‌شد وصاياي شهدا بود و بيشتر هم روي وصيت‌نامه تأكيد مي‌شد.

پس اسناد فرهنگي باز هم جاي اصلي و مخصوص خود را پيدا نكردند؟

بله، به هر حال در بنياد شهيد اين دوره‌ها وجود داشت و هميشه به اسناد به عنوان يك اولويت توجه مي‌شد، ولي به صورت يك كار منسجم مطرح نبود و در هر مرحله كه بنياد به دليل تكامل سازماني پيش مي‌رفت اين مسئله اهميت بيشتر و جايگاه بهتري پيدا مي‌كرد.

جنابعالي در چه سالي و در چه شرايطي به معاونت ستادي در تهران منتقل شديد؟ و در راستاي تجميع اين آثار به چه اقداماتي دست زديد؟

در آذرماه سال 73 كه بنده به تهران منتقل شدم و شروع به كار كردم پژوهش‌هاي فرهنگي زيرمجموعه معاونت فرهنگي بود و مسئوليت آن را جناب آقاي علي‌اصغر فاني به عهده داشت. اولين اقدامي كه بنده انجام دادم طرح مشعل شهادت بود. اين طرح براي نخستين بار ضمن تعريف دقيق وصايا و آثار فرهنگي مسئله مستندسازي وصايا و آثار فرهنگي را مد نظر قرار داده بود. بدين معنا كه آنچه به عنوان دستخط شهيد و به نام شهيد از خانواده تحويل گرفته مي‌شد، توسط افراد مطلع در يك فرم مخصوص تأييد و مستند مي‌شد تا اينكه بعدها چيزي به نام آثار فرهنگي جعل و به شهدا نسبت داده نشود. آن زمان پيش‌بيني شده بود هم روي فرم‌هاي جمع‌آوري اطلاعات و هم روي اصل سند، مهر بنياد شهيد شهرستان درج شود. براي اجراي اين طرح نيروهايي پيش‌بيني شده بود كه در سراسر كشور آموزش مي‌ديدند.

كمي بعد با تعداد زيادي از اسناد مواجه شديم كه از شهرستان‌ها به سمت مركز ارسال مي‌شد و بايد براي نگهداري آنها در فضاي مناسب فكر مي‌كرديم. در ادامه اين اقدامات طرح پرونده فرهنگي براي نگهداري آثار فرهنگي در نظر گرفته شد. آن زمان مقرر شده بود از هر سند يك نسخه در مركز، يك نسخه در استان و يك نسخه در شهرستان نگهداري شود. بعدها اقداماتي كه در بخش پژوهش‌هاي فرهنگي بنياد انجام شد منجر به اين شد كه بايد براي حفظ و نگهداري اين اسناد و همچنين انتشار آنها و ترويج فرهنگ ايثار و شهادت معاونت جديدي تأسيس شود.

اين در حالي بود كه ساختار و سازمان بنياد بايد كوچك‌سازي مي‌شد و به همين دليل بعضي از معاونت‌ها در هم ادغام شده بودند. مثلاً معاونت طرح و برنامه با معاونت اداري مالي ادغام شدند و بخش‌هاي اقتصادي و سياحتي در قالب سازمان اقتصادي كوثر تجميع شده بود، اما به دليل اهميت ترويج فرهنگ ايثار و شهادت و حفظ آثار و اسناد شهدا و دائمي بودن اين مهم براي بنياد معاونت جديدي متولد شد كه آن زمان معاونت پژوهش و تبليغات و بعدها معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگي بنياد نامگذاري شد.

اولين گام‌هاي اساسي شما براي ساماندهي اين معاونت چه بود؟ اين اقدامات تا چه ميزان مؤثر افتاد؟

در همان سال‌هاي 73ـ74 تهيه دستورالعمل‌هايي براي جمع‌آوري به مراكز استاني ابلاغ كردم كه فكر مي‌كنم تهيه و تنظيم اين دستورالعمل‌ها يكي از علمي‌ترين و زيربنايي‌ترين كارها بود؛ دستورالعمل جمع‌آوري آثار شهداي شاخص كه طي آن تعريفي از شهداي شاخص ارائه شده بود. دستورالعمل جمع‌آوري آثار موزه‌اي شهدا كه اين دستورالعمل همكاران استان‌ها را ملزم مي‌كرد اشياي به‌جا مانده از شهدا را براي نگهداري در موزه جمع‌آوري كنند و طرح سرگذشت‌پژوهي كه به عنوان يك منبع تاريخي و يك كار پژوهشي بود و شامل خاطرات مرتبط با شهدايي مي‌شد كه معاون گردان به بالا بودند. زندگي‌نامه اين دسته از شهدا از قبل از تولد تا شهادت در قالب 180 سؤال از والدين، همسران، دوستان، فرزندان، برادران، خواهران و همرزمان شهيد پرسيده و اطلاعات جمع‌آوري و ثبت شد. دستورالعمل تشكيل پرونده فرهنگي و دستورالعمل تأليف و تدوين كتاب در ستاد و استان‌ها نيز تهيه و ابلاغ شد. مجموعه اين دستورالعمل‌ها زمينه را هم براي حفظ، نگهداري، تأليف و تدوين آثار شهدا فراهم كرد كه اينها اسناد معتبري هستند.

آن موقع بخش‌هاي پژوهش و جمع‌آوري اسناد يكي بود؟

عرض كردم تا قبل از تأسيس معاونت پژوهش در معاونت فرهنگي يك مركز هم‌سطح اداره كل به نام مركز پژوهش‌هاي فرهنگي وجود داشت كه مجموعه كارهايي را كه در قالب برنامه‌هاي پيش‌بيني‌شده و تحقيقاتي كه بايد در سيره شهدا انجام و كارهايي كه به نحوي به تأليف بعضي از آثار در اين حوزه مربوط مي‌شد، انجام مي‌داد. در آن زمان يادم هست مثلاً كتاب شهيدان شاعر به كوشش مرحوم نصرالله مرداني در زمان مديريت دكتر ولوي آماده چاپ شده بود. اين مجموعه شامل اشعاري بود كه شهيدان سروده بودند. بعد كه معاونت تأسيس شد، در اين معاونت چند اداره كل نوپا ايجاد شد. پس از انتقال اداره كلي به نام موزه شهدا كه در آن تعدادي از آثار هنري هنرمندان و خوش‌نويسان در باره شهيد و شهادت در خيابان فرشته نگهداري و ارائه مي‌شد، يعني آن نمايشگاه تبديل به موزه‌اي شد كه الان در خيابان آيت‌الله طالقاني داير است و يك اداره كل به نام اداره كل يادمان‌ها و مراسم وجود داشت كه امور مربوط به گلزار شهدا و حسينيه شهيد و تبليغات محيطي را انجام مي‌داد و يك اداره كل به نام اداره كل مجلات و نشريات بود كه وظيفه اداره نشريات ادواري و تأليف و نشر كتاب‌ها را به عهده داشت. در اين اداره كل كميسيوني به نام كميسيون انتشارات پيش‌بيني شد كه بنده به عنوان مديركل دفتر تحقيق و پژوهش در جلسات اين كميسيون شركت مي‌كردم.

در مورد ساختار و سازمان اداره كل تحقيق و پژوهش توضيح بفرماييد. اين اداره تاكنون چه مراحلي را از نظر ارتقا و تكامل پشت سر گذارده است؟

دفتر تحقيق و پژوهش مراحلي را از نظر تحول سازماني طي كرده است. آن زمان دو معاونت در ساختار اين اداره كل ديده شد: يكي معاونت اسناد و اطلاع‌رساني و ديگري معاونت تحقيقات. اداره جمع‌آوري و تنظيم آثار ـ اداره حفظ و نگهداري اسناد و اداره اطلاع‌رساني- كه زير نظر آقاي محبوب شهبازي (معاون اسناد) بود. معاونت ديگر معاونت تحقيقات بود كه جناب پيرخايفي عهده‌دار بودند و دو اداره داشت. اداره تحقيقات و مطالعات و اداره تأليف و تدوين. آقاي عبدالله ارژندي رئيس اداره تحقيقات بود و خانم نظري رئيس اداره تأليف و تدوين. ضمن اينكه اداره كل مجلات و انتشارات مجاز بود مستقيماً آثاري را از نويسندگان دريافت كند. اين اداره كل هم مشخص و منسجم فعاليت تأليف و تدوين را مطابق دستورالعمل‌ها انجام مي‌داد.

براي مراكز استاني واقعاً فرصتي بود كه بسياري از نويسندگان را با بنياد مرتبط كنند. در اين اداره كارگاه قصه و رمان داشتيم كه جوانان مستعد را آموزش مي‌دادند و هم آثارشان با كمك كارشناسان پرورش و ارتقا مي‌يافت و سپس به كميسيون انتشارات ارسال و از آن طريق براي چاپ اقدام مي‌شد.

بيشتر فعاليت‌ها حول جمع‌آوري اسناد و مدارك مكتوب بود. چه اندازه به اسناد شفاهي و آنچه در اذهان و سينه‌هاي ايثارگران باقي مانده بود فكر مي‌شد؟

در همان زمان جمع‌آوري خاطرات شهدا و خانواده‌هاي آنها در دستور كار بود. آن زمان طرح روايت عشق را اجرا كرديم و بعد طرح راويان نور را. هر سال يك موضوع را به عنوان محور خاطرات اعلام مي‌كرديم و به استان‌ها مي‌فرستاديم و كساني كه خاطراتي را در باره شهدا داشتند، در دفترچه‌هاي مخصوصي مي‌نوشتند و براي ما مي‌فرستادند و نسخه‌اي هم در استان و شهرستان نگهداري مي‌شد. هر سال براي بهترين خاطرات مسابقه برگزار و جوايزي هم به برندگان اهدا مي‌كرديم. اين دفترچه‌ها و خاطرات منبعي غني از خاطرات خانواده‌هاست. طرح راويان نور طرحي بود كه طي آن به صورت صوتي و تصويري خاطرات خانواده‌هاي شهداي شاخص ضبط و بسياري از آنها در قالب نوارهاي ويديويي و كاست در آرشيو بنياد محفوظ مي‌شد. اين نوارها تبديل به فيلم‌هاي مستندي مي‌شد كه از صدا و سيما پخش مي‌شدند.

در حوزه پژوهش چه فعاليتي داشتيد؟ در آن دوره دراين‌باره چه قدم‌هايي برداشته شد؟

يكي از مواردي كه در سال 73 در دستور كار و فكرش از قبل مطرح بود كتابخانه تخصصي شهيد و شهادت بود. آن زمان بنياد يك كتابخانه عمومي داشت كه عملاً تعطيل شده بود و بخشي از كتاب‌ها در كارتن نگهداري مي‌شدند تا اينكه با راهنمايي و مشورت حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين حاج‌آقا رحيميان كه اعتقاد داشتند بايد كتابخانه تخصصي داشته باشيم، شروع به شناسايي و تهيه آثار مرتبط كرديم. هم كتاب‌هايي كه مستقيماً به مباحث شهيد، شهادت، جبهه و جنگ ارتباط داشت و هم كتب و منابعي كه مسائل تاريخي، فقهي و علمي را در اين زمينه مطرح مي‌كرد. دستورالعمل و آيين‌نامه كتابخانه تخصصي تهيه شد. در زمان تأسيس معاونت جايي را براي كتابخانه در نظر گرفتيم. حتي براي افتتاح كتابخانه خودم به همراه اولين مسئول كتابخانه خانم حاجي‌پروانه مي‌رفتيم و بعضي از كتابفروشي‌ها و حتي دست‌فروشي‌ها را در سطح شهر مي‌گشتيم و هر چه را كه مي‌توانستيم و مرتبط با اين موضوع بود مي‌آورديم. بالاخره مقدمه تشكيل كتابخانه تخصصي را به وجود آورديم.

در زمينه ايجاد و غنا‌بخشي بيشتر به آرشيو چه اقداماتي شده است؟

وقتي طرح مشعل شهادت و به دنبال آن طرح‌ها و دستورالعمل‌هاي ديگري را براي جمع‌آوري آثار ابلاغ كرديم، مسئله حفظ و نگهداري اين آثار هم مهم بود. آن زمان دو نظر وجود داشت، يكي اينكه آثار را از طريق سازمان اسناد ملي ايران آرشيو و نگهداري كنيم و نيازي نمي‌ديدند بنياد اسناد را نگهداري كند. بر پايه نظر دوم و به چند دليل قرار بر اين شد بنياد مستقلاً مركز اسناد داشته باشد. نهايتاً تصميم گرفتيم اين آرشيو در بنياد شهيد باشد. يك دليل اين بود كه روش سازمان اسناد ملي ايران ـ آن طور كه به ما گفته بودند ـ اين نيست كه اسنادي را كه امروز تحويل مي‌گيرند، همين امروز هم مورد استفاده قرار بدهند.

آنها را در محيطي نگهداري مي‌كنند و سال‌ها از آن مي‌گذرد و سپس از آنها استفاده مي‌شود و اين اسناد در كنار اسناد شاهان و سلاطين نگهداري مي‌شود و مثلاً سال‌ها طول مي‌كشد در معرض بازديد قرار بگيرند. دليل دوم اين بود كه بايد ببينيم مأموريت اصلي بنياد چيست؟ اين مأموريت ابتدا در جزوه‌اي تحت عنوان خط‌ مشي‌هاي حاكم تهيه و سپس تبديل به قانون اساسنامه بنياد شد كه در مجلس شوراي اسلامي به تصويب رسيد. در اين قانون اين گونه ديده شده بود كه مأموريت بنياد كوتاه‌مدت نيست و وظيفه‌اش فقط ارائه خدمات به خانواده ايثارگران نيست، بلكه اينها مأموريت‌هاي قطعي بنياد است كه بايد به بهترين نحو انجام شود، اما مأموريت اصلي مربوط به شهادت و شهيد است. وقتي به شهادت و شهيد فكر مي‌كنيم مفهوم فرهنگ شهادت به عنوان اوج قله ايثار و ارزش‌ها مطرح مي‌شود.

وقتي هم به شهيد فكر مي‌كنيم، شهيد از چند نظر مقدس است؛ نام، مزار و از همه مهم‌تر آثار او. اگر مأموريت بنياد فرهنگ ايثار و شهادت است، بر اين اساس بايد كار شود، لذا با همكاري و مشورت صاحب‌نظران گروه‌هاي كارشناسي تشكيل شد و از آن زمان طرح جمع‌آوري، تنظيم و نگهداري اسناد در شكل‌هاي مختلف تهيه شد. ضد عفوني، مخزن، مرمت و نگهداري اسناد در فضاي استاندارد در دستور كار قرار گرفت. با كمك مجموعه دست‌اندركاران و همكاران به‌ويژه جناب آقاي پرويز بابازاده، معاونت پژوهش و تبليغات وقت بنياد اين مركز تجهيز و راه‌اندازي شد.

آن زمان به جانبازان و آزادگان هم فكر مي‌شد يا آن گروه ايثارگران در سازمان‌هاي ديگري تدارك مي‌شدند؟

در سال 67 كه به درخواست بنياد شهيد و موافقت حضرت امام امور جانبازان از بنياد شهيد منتزع و به بنياد مستضعفان منتقل شد، وضعيت تقريباً به همان شكلي بود كه در مورد پرونده شهدا وجود داشت. البته هيچ وقت اين مسئله مطرح نمي‌شد كه اسرا يا جانبازان هم وصيت‌نامه دارند يا ندارند. بعد از انتزاع هم اطلاع دقيقي ندارم. شايد آقايان هاشم‌نيا و كاوياني اطلاعاتي داشته باشند.

اجمالاً يادم هست به صورت خودجوش در بعضي از شهرستان‌ها وقتي اسرا آزاد شده بودند يك بار اطلاعات فرهنگي و خاطرات آن عزيزان گرفته شده بود. مشخصاً يادم هست اين كار را زماني كه در بنياد شهيد گرگان بودم انجام داده بوديم، ولي نمي‌دانم چه شد و الان بر سر آن آثار چه آمده است، چون بعدها ستاد آزادگان تشكيل شد و بنياد عملاً ارتباطي با آنها نداشت. البته در آن زمان بنياد متولي آزاده‌ها نبود، بلكه متولي خانواده اسرا و مفقودين بود و متولي آزاده‌ها و مفقودين هلال‌احمر بود كه اگر بگردند شايد آثاري پيدا شود.

آيا با اين همه تغيير و تحول در ساختار و مديريت بنياد شهيد واقعاً ضرورت ندارد تاريخ شفاهي بنياد شهيد نوشته و ثبت شود؟

پيشنهاد خوبي است. بنده معتقدم همه سازمان‌ها داراي دوره‌هاي تحولي مختلف هستند و نسل‌ها كه يكي پس از ديگري مي‌آيند نيازمند تجربيات نسل‌هاي دوره قبل هستند. مثلاً ملاحظه مي‌كنيد مؤمنين و شيعيان براي اعياد معصومين(ع) برنامه‌هاي خاصي دارند. اگر بخواهيم در اين برنامه‌ها تحول ايجاد كنيم حتماً بايستي به تجربه تاريخي نگاه كنيم. مثلاً مردم براي ايام محرم دسته‌هاي عزاداري راه مي‌اندازند، ولي براي ائمه ديگر اين گونه عزاداري نمي‌كنند، بلكه به شكل ديگري عزاداري مي‌كنند.

بايد بررسي كنيم تجربه تاريخي چه بود كه براي امام حسين(ع) اين كار جا افتاده و تثبيت شده است و براي امامان ديگري اين گونه نيست. يا براي امام زمان(عج) جشن تولد برگزار مي‌شود، اما براي ساير امامان اين طور برگزار نمي‌شود. ببينيم تجربه تاريخي چه دلايلي داشته است؟ مثلاً مي‌شود در سال يك بار يك حركت خودجوش و گسترده براي عزاداري انجام داد و مناسب‌ترين آن هم شهادت سيدالشهدا(ع) است. يا سالانه مي‌شود يك جشن تولد ملي و همگاني برگزار كرد كه ميلاد حضرت حجت(عج) مناسب‌ترين روز است. اگر در طول سال بخواهد باشد نمي‌شود و سخت است. حالا از اين فرصت بايد براي ارتقاي معرفت ديني و مذهبي مردم نسبت به همه ائمه استفاده كنيم. سازمان‌ها و دولت‌ها هم نيازمندند كه براي ادامه راهشان از تجربيات قبلي استفاده كنند. مثلاً آفت‌هايي كه الان با آن مواجهيم اين است كه هر سيستمي كه روي كار مي‌آيد، چه در سطح كلان و چه در سطح خرد در اولين فرصت به انتقاد از گذشته مي‌پردازد. به هر حال مهم‌ترين كار اين است كه با نقد منصفانه كار درستي را كه انجام مي‌شد ادامه دهيم و كار نادرستي كه انجام مي‌شد، يا تعطيل يا اصلاح و در كنار اينها يك تحول هم ايجاد كنيم.

پس به تجربه‌ها نياز داريم و براي اينكه از آنها استفاده كنيم بايد تجربه‌ها مستندسازي شوند. بخشي از مستندسازي مربوط به آثار مكتوب است. متأسفانه در دوره جديد كه به اين معاونت آمدم، خيلي از دستورالعمل‌ها و آيين‌نامه‌هاي گذشته را پيدا نمي‌كنم. بعضي از اينها را به صورت شخصي پيش خودم نگه داشته‌ام و مجموعه مدوني است كه به همكاران مي‌دهم تا براي شرايط جديد استفاده كنند. خيلي از اشخاصي كه از 22 اسفند سال 58 ـ كه به عنوان روز بزرگداشت شهدا نامگذاري شده است ـ از حضرت امام براي تأسيس بنياد دستور گرفتند و در شكل‌گيري بنياد نقش داشتند از دنيا رفتند. مرحوم سيد‌محمد منافي كه فكر مي‌كنم از بدو تأسيس بنياد همراه بنياد بودند. افرادي مثل آقاي راشد يزدي در يزد يا حجت‌الاسلام داودي كه در خراسان بودند و آقاي سيد‌حسن حسيني مسئول سابق بنياد شهيد خراسان و حجت‌الاسلام ميثم امرودي كه الان در شهرداري هستند، مي‌توانند پيشينه و تاريخ اين بنياد را بازگو كنند. در دوره اخير هم آقاي دكتر حسين دهقان، سردار محسن انصاري در مرحله ادغام كار سنگيني انجام دادند. آقاي شريعتي معاون فعلي تعاون و امور اجتماعي كه اطلاعات زيادي دارند يا آقاي حجت كشفي و آقاي مرتضي محمودي و خيلي افراد ديگر كه اطلاعات زيادي دارند.

ارزيابي شما از سال‌هاي گذشته بنيادشهيد و امور ايثارگران چيست؟

كاركنان بنياد از آن لحظه كه خبر شهادت عزيزان را به خانواده اطلاع مي‌دادند تا خدمات آموزشي، فرهنگي و معيشتي به فرزندان شهدا و عزيزان جانباز هميشه همراه و كنارشان بوده‌اند. امروز در بين اين عزيزان نخبگان، دانش‌پژوهان و صاحب‌نظران زيادي هستند كه مايه افتخار ما هستند.

خدماتي كه در بخش‌هاي رفاهي و در بخش مددكاري و ديگر قسمت‌ها ارائه به شكل آبرومندانه‌اي مديريت و با حفظ عزت ايثارگران در جهت حل مشكلات اقتصادي و فرهنگي آنان اقدام شده است. همه اينها خاطرات شيريني است و در كنار اين شيريني‌ها معدود مواردي بودند كه شايد تلخ بودند.

بخشي از آنچه به بنياد نسبت داده شد فقط اتهام بود و بخشي ناشي از اقدام به يك تجربه غيرعيني در كشور براي اداره چنين سازماني. هر كدام از نهادهاي انقلاب كه ملاحظه كنيد مشابه آن در قبل از انقلاب وجود داشت، ولي بنياد شهيد هيچ نمونه قبلي و سنتي نداشت، يعني تأسيسي بودن كامل بنياد خود باعث آزمون و خطاهاي زيادي بوده است.

آخرين سؤال اينكه جنابعالي حدود يك دهه از مركز اسناد و فعاليت‌هاي اسنادي جدا شده‌ و مجدداً به اين حوزه آمده‌ايد و در طول اين 10 سال معاونت رو به جلو پيش آمده تا اين نقطه رسيده‌ايد كه مجدداً به اين فعاليت پرداخته‌ايد. فكر مي‌كنيد از اين پس برنامه‌هايتان در حوزه تاريخ شفاهي و جمع‌آوري اسناد چيست و چگونه دنبال مي‌شود؟

در اين باره مهم‌ترين مسئله‌اي كه بايد مطرح كنم اين است كه مقام معظم رهبري سفارش‌هاي مهمي درباره جمع‌آوري خاطرات ايثارگران و خانواده‌هاي شهدا خطاب به حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين شهيدي داشته‌اند و در اين جهت اولين اقدامي كه انجام داديم، تهيه طرح اسناد افتخار بود كه شامل دو دستورالعمل است، يكي دستورالعمل تاريخ شفاهي و يكي دستورالعمل خاطره‌نگاري كه در قالب يك طرح توسط رياست محترم بنياد ابلاغ شد و مقدمات آن دارد فراهم مي‌شود. مبحث تاريخ شفاهي هم مقدمه ورود به طرح اسناد افتخار است كه دارد انجام مي‌شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار