کد خبر: 629684
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۸
گفت‌وگوي «جوان» با سرهنگ غلامي، مسئول عمليات كميته جست‌وجوي مفقودين ستاد كل نيروهاي مسلح
بعد از پذيرش قطعنامه 598 و اعلام آتش‌بس، نيروهاي يوني‌مارك ‌در خط مرزي مستقر و ناظر آتش‌بس و برگشت نيروهاي نظامي به خط حد مرزي شدند.
پويان شريعت
جدا از مسائل غرامت و خسارت‌هاي تحميل شده كه علت آن تجاوز عراق خوانده شده بود مسئله‌اي فكر بچه‌هاي جنگ و به خصوص بچه‌هاي تعاون رزم لشكرهاي سپاه را به خود مشغول كرده بود. آن مسئله چيزي نبود جز سرنوشت دوستان و همرزمان آنان كه در عمليات‌ها مفقود شده بودند. حال بعضي از اين مفقودين شهيد شده بودند و شاهداني براي شهادت‌شان بود و برخي ديگر نيز هيچ اطلاعاتي از آنها در دست نبود. به هر حال بچه‌هاي تعاون با همكاري بچه‌هاي اطلاعات و عمليات و تخريب به صورت پراكنده و تيمي وارد مناطق عملياتي شدند، مناطقي كه حتي تا قبل از آتش‌بس در دست دشمن بود. تا سال 70 كه از سوي شوراي امنيت ملي بخشنامه‌اي براي تشكيل ستادي در ستاد كل نيروهاي مسلح به نام ستاد جست‌وجوي مفقودين اعلام شد و اين كار يعني جست‌وجو و كشف و جمع‌آوري پيكر شهدا را كه تفحص نام دارد به صورت پراكنده و بعد از سال 70 به صورت كاملاً‌ سازماني و سازمان‌يافته شاهد بوديم. كماكان نيز اين روند ادامه دارد. از اين رو گفت‌وگويي را براي مشخص شدن جنبه‌هاي مختلف و پنهان اين مقوله يعني تفحص ‌با مسئول عمليات كميته جست‌وجو ترتيب داديم تا بررسي كوتاه و گذرا و هر چند محدود بر سبقه 22 ساله تفحص داشته باشيم. متن زير حاصل گفت‌وگوي ما با سرهنگ عليرضا غلامي مي‌باشد كه پيشتر نيز بخش ديگري از گفت‌وگوي ما با وي در خصوص وظايف واحد تعاون رزم در جنگ تحميلي را تقديم حضورتان كرده بوديم.
 

مختصري در خصوص معرفي و چگونگي شكل‌گيري تفحص از پيدايش تا امروز برايمان بگوييد.

منظور از تفحص جست‌وجو، كشف و جمع‌آوري پيكر شهداست كه طي عملياتي صورت مي‌گيرد.

زمان جنگ اين عمليات در اختيار تعاون رزم بود و بخش‌ بعد از جنگ اين مقوله به نام تفحص معروف شد. جنگ كه تمام شد، خيلي از رزمنده‌ها به دنبال مسير زندگي خود رفتند. چون غالب سازمان رزم ما را بسيجي‌ها تشكيل مي‌دادند به همين خاطر بعد از اتمام جنگ هر كس به دنبال كار خود رفت اما آنهايي كه ماندند اين عمليات را كه شامل جست‌وجو، كشف و جمع‌آوري پيكر شهدا مي‌شد از فروردين سال 70 و با نام تفحص دنبال كردند.

اولين جايي كه شما وارد كار تفحص شديد كدام منطقه بود؟

اولين جايي كه مورد تفحص گسترده قرار گرفت، كردستان عراق بود. اولين منطقه هم كه كار تفحص را در آن شروع كرديم، منطقه كاني‌مانگا و منطقه عملياتي والفجر 4 بود.

كلاً منطقه عمومي پنجوين بود كه ما دوم يا سوم عيد سال 70 حركت كرديم و وارد آن منطقه شديم. اولين شهدايي كه پيدا كرديم پيكر پنج خلبان هلي‌كوپتر شنوك بود كه متعلق به پايگاه هوايي كرمان بود.

مشكلي هم در اوايل كار داشتيد كه در كار شما خلل وارد كند؟

مشكل كه زياد بود اما يكي از بزرگترين مشكلات ما عدم آشنايي ما با كار عراقي‌ها بود. اين موضوع مدتي زماني مي‌برد تا اين قلق‌ها را بفهميم و متوجه شويم كه عراقي‌ها بچه‌هاي مارا چه فرمي دفن مي‌كنند، كجا‌ها دفن مي‌كنند و ... يكي از مسائلي كه خيلي به ما در آن دوران كمك كرد اين فرم‌هايي بود كه در اردوگاه‌ها به اسراي عراقي داده بودند تا هر گونه اطلاعاتي در خصوص بچه‌هاي ما، نحوه دفن و حتي كجا ديده شده‌‌اند، پركنند و به ما دهند كه خيلي به ما كمك مي‌كرد.

حالا در اين فرم‌ها اشاره كرده بودند كه مثلاً فلان جا ما تعدادي جنازه ايراني‌ها را ديديم، يا اصلاً خودمان دفن كرديم، يا در دفن بوديم و ... كه بر اساس آن فرم‌ها اولين اطلاعاتي كه ما استفاده كرديم، همين خلباني بود كه در منطقه سيدصادق پيدا كرديم، در دشت حلبچه بود.

دومين كشف ما دقيقاً در خط الرأس جغرافيايي 1904 در بالاترين نقطه كاني‌مانگا، دقيقاً روي قله، يك توپ ضد هوايي بود كه منهدم شده بود و حتي من بعدها با حاج‌حسن محقق صحبت كردم، گفت ما آن توپ را گرفته بوديم و مدتي عليه عراقي‌ها استفاده مي‌كرديم.

يك توپ 57 دقيقاً روي قله بود. يك اسير عراقي در داخل فرم نوشته بود داخل مشبك (عراقي‌ها به سيم خاردار مشبك مي‌گويند) الغام است. يعني داخل سيم خاردار مين است كه گشتيم و ديديم مين‌گذاري نبود. بعد از گشتن پيكر 7 شهيد كه از شهداي لشكر 27 بودند را در نوك بلندي كاني‌مانگا بر روي خط الرأس جغرافيايي كشف كرديم. البته در روز اول در كاني‌مانگا هيچ شهيدي پيدا نكرديم. چون به فرم دفن و خيلي از مسائل ديگر آشنا نبوديم. حدود 10 نفر از بچه‌هاي اطلاعات قرارگاه نجف، حمزه و ... با ما بودند، كم‌كم با فرم دفن‌ها آشنا شديم. اين كه اجساد را چطوري در كجاها دفن مي‌كنند و چطوري بايد پيدا كنيم.

آيا خطراتي هم تيم‌هاي تفحص را تهديد مي‌كرد؟ توضيحي در اين خصوص بدهيد.

خطرات در آن زمان در قالب دو موضوع ما را تهديد مي‌كرد. مسئله اول ناامني بيش از حد منطقه بود و مسئله دوم آلودگي زمين بود. اين مناطق فوق‌العاده آلوده به ميادين مين بود كه خيلي هم قديمي نبودند، يعني به راحتي مين‌ها عمل مي‌كردند و يا در حين كار مي‌ديديم كه افراد غيرنظامي به خاطر برداشتن آهن، آلومينيوم و ... وارد سنگرهاي عراقي مي‌شدند و بر اثر انفجار مواد كشته مي‌شدند و حتي خيلي مواقع به آنها كمك مي‌‌كرديم. در كل اين طور نبود كه فكر كنيد تفحص مقوله‌اي بسيار راحت است و شما راحت مي‌آييد و جنازه‌ مي‌بريد يا كشف مي‌كنيد. نا امني منطقه در حدي بود كه هر لحظه امكان داشت شما را در ايست و بازرسي بگيرند. بارها اتفاق افتاد كه ما را گرفتند و يك بار حتي مسئله خيلي جدي شد و به حدي رسيد كه افراد را تا اعدام بردند. ضد انقلاب بسيار در كردستان عراق فعال بود. دشمن حواسش به ما بود و ما مجبور بوديم كه صد نوع نقش بازي كنيم و در صد نوع پوشش وارد منطقه شويم تا بتوانيم در اين خطرات كار كنيم. هيچ كارت و هويتي همراهمان نبود و نمي‌برديم. حتي ماشين‌ها را بدون پلاك كرده بوديم و پلاك سازمان را از آنها كنده بوديم. هيچ مداركي نبود كه بتوان ثابت كرد ما ايراني و نظامي هستيم. به همه هم سفارش كرده بوديم، هيچ مدركي با خود نياورند، تا اگر گير كرديم نتوانند ثابت كنند كه ما ايراني هستيم. يكي از مباحثي كه ما با آن دست و پنجه نرم مي‌كرديم اين بود كه اطلاعاتمان به‌روز نبود. فرض كنيد مثلاً‌ در منطقه پنجوين 4 يا 5 عمليات عمده مثل والفجر 4 و والفجر 9 يا تك عراق در سال 65 و عمليات بيت‌المقدس 5 در منطقه عملياتي جنوب پنجوين اتفاق افتاده بود و اطلاعات ما يكدست نبود. دشمن به شدت به رغم اينكه ارتفاعات قابل جابه‌جايي نبود، اما مواضع را تغيير داده بود.

اجساد را طوري دفن كرده بود كه دسترسي به آنها آسان نبود.

حتي يادم است بعد از يكي دو ماه كه كار مي‌كرديم، اين كردهاي پنجوين آمدند و گفتند. اين سمت الحديد كه منظورشان همان سنگ معدن خودمان بود، تعداد زيادي از شهداي شما هستند. هرچه در نقشه نگاه مي‌كرديم،‌ هيچ اطلاعاتي در خصوص آن منطقه نداشتيم چون در سال 70 ما دسترسي جامع به همه عمليات‌ها و اطلاعات و نقشه‌هايشان نداشتيم. ظاهراً يك عملياتي را ارتش آمده و انجام داده و حدود 1000 شهيد جا گذاشته‌اند. بدون اينكه از راهنما استفاده كنيم يادم است از جاده خود عراقي‌ها كه زده بودند رفتيم روي ارتفاع سنگ معدن يا همان الحديد. از ماشين كه پياده شدم شايد 10 متر هم نرفته بودم كه ديدم يك شهيد افتاده، ديدم سرباز ارتش است.

پراكنده شديم و فقط مي‌خواستيم شناسايي كنيم. يك بعدازظهري بود از كاني مانگا آمديم و گفتيم اين همه اكراد عراقي مي‌گويند: 1000 گلر شهيد اينجاست داستان چيست؟ و فقط براي شناسايي آمده بوديم. فردا كه آمديم از صبح تا ظهر حدود 37 تا از شهداي ارتش را پيدا كرديم. تعداد شهدا خيلي زياد بود. منطقه آنجا هم با كاني‌مانگا فرق مي‌كرد. شيب زمين و ارتفاع به سمت ما به حدي بود كه اگر ذره‌اي غفلت مي‌كردي امكان داشت از صخره‌ها به پايين پرتاب شويد. شيب در طرف غرب كه سمت عراقي‌ها بود كمي ملايم‌تر بود و مواضع عراقي‌ها هم در غرب بود. اما ميادين مين كه در سمت شرق حساس بود زيرا شيب زمين به حدي كه اگر ذره‌اي غفلت مي‌كردي، سنگي زير پايتان در‌مي‌رفت، اين سنگ وارد ميدان مين مي‌شد و مي‌خورد به يك از مين‌ها و باعث انفجار و خسارت و گاهاً تلفات و... مي‌شد. به هر حال آن دوران، دوران ويژه‌اي بود و شرايط خاص خود را داشت البته اين مسائل براي كردستان بود. جبهه‌هاي مياني و منطقه عمومي فكه داستان مفصل خودش را دارد.

آيا روال مأموريت‌ها تا آخر همينطور بود يا عوض شد؟ از ادامه تفحص بگوييد.

با توجه به وسعت و گسترش مناطق وسيعي كه پيكرهاي شهدا در آنها جا مانده بود، ديديم با اين منوال و اين نفرات و امكانات اصلاً نمي‌شود در مناطق و محورها كار كرد يعني چند سال بايد چند گروه ببريم آيا گروگان بگيرند از ما يا نه، كمين بزنند به ما يا نه، اسير بدهيم يا نه، افراد بر اثر اصابت به مين يا مهمات چه گل كرده چه غيره مجروح شوند، شهيد شوند، قطع عضو شوند، مشكلات متعدد تردد و... به اين خاطر روال مأموريت‌ها را تغيير داديم. سعي كرديم تا جايي كه ممكن است، البته به جز موارد استثنا، سيستم‌هاي جايگزين را وارد كنيم.

كم‌كم افرادي را آورديم و تحت آموزش قرار داديم مثلاً بومي‌ها را فرستاديم و گفتيم به جاي اينكه آهن و آلومينيوم و... جمع كنيد، برويد پيكرهاي شهدا را پيدا كنيد، اينطور پيدا مي‌شوند، اينگونه جمع‌آوري كنيد، در اين مناطق شهيد داريم و... آنها هم با اينكه عراقي بودند، رفتند. گفتيم اينها را بياوريد در دامنه كوه، كنار جاده و ما حق‌الزحمه شما را پرداخت مي‌كنيم. البته در كردستان عراق از اجناس به جاي پول نقد استفاده كرديم. آمديم گفتيم اينجا چه چيزي ارزش دارد؟ اكراد عراق هم در محاصره بودند و عراق آنها را تحت محاصره قرار داده بود و وضعيت بدي داشتند.

ديديم آرد، برنج، روغن و... خيلي ارزش دارد. هماهنگ كرديم اين اجناس را آورديم لب مرز و ما مي‌رفتيم و شهدا را مي‌گرفتيم. يك رفت و آمد مي‌كرديم 40 يا 50 تا شهيد را كنار جاده از اكراد مي‌گرفتيم، يا مي‌آوردند سر مرز. هر شهيدي را كه مي‌گرفتيم، قبض يا رسيد مي‌داديم و مي‌گفتيم برويد سر مرز آرد و برنج و... را بگيريد. مرز باشماق يك چادر بسيار بزرگ زده بوديم و صف كشيده بودند و كار معاوضه را انجام مي‌داديم. حدود دو سال اين كار را كرديم و تقريباً چند هزار شهيد را كشف و برگردانديم. در اين قضيه هلال احمر خيلي به ما كمك كرد.

كمي از فكه و جست‌وجوي شهدا در آن منطقه بگوييد.

مرحله اولي كه در فكه كار كرديم ارتش سنگ تمام گذاشت. امير صالحي و فرمانده قرارگاه پشتيباني كردند و سنگ تمام گذاشتند. از تهران هم تيم خوبي از لشكر 27 كه تركيب كاملي از بچه‌هاي تخريب بودند همكاري كردند. اين براي اوايل سال 71 است خلاصه تركيب كاملي از بچه‌هاي تخريب، اطلاعات و عمليات و تعاون بوديم. آقاي الله‌كرم، سعيد قاسمي، كوچكي، شهيد دهقان، سيد ميرطاهري و... بودند. عمليات را كه ما آنجا شروع كرديم تقريباً همه دوستان آمدند. اطلاعات لشكر 27 و اطلاعات سپاه 11 قدر خيلي زحمت كشيدند تا محورها را پيدا كنند و هم منطقه را درست شناسايي كنيم. فكه يكي از كارهاي خوب و بسيار موفق ما در طول دوران جست‌وجو و عمليات تفحص بود. چون در آن مقطع ما بيل مكانيكي كه نداشتيم، با بيل و كلنگ كار مي‌كرديم و زمين را مي‌كنديم و با بيل و كلنگ كار كردن در آن مقطع نسبت به شهدايي كه در آنجا و حجم پيكرهايي كه مانده بود و عراقي‌ها دفن كرده بودند بسيار سخت بود. در آن تاريخ ما طي 25 روز بين 300 تا 320 شهيد را كشف كرديم و موفق‌ترين كار ما در آن منطقه پيدا كردن مقتل و قتلگاه شهداي فكه بود. پيدا كردن مقتل بچه‌هاي والفجر مقدماتي در نوع خودش واقعاً بي‌نظير بود. چون منطقه بسيار آلوده بود هيچ كس تردد نكرده بود و مشخص بود عراقي‌ها هم نيامده بودند. شهدا همانطور در ميادين مين افتاده بودند و... اي كاش اين صحنه‌اي كه ما وارد قتلگاه شديم را دوربيني مي‌گرفت. اين مقتل محل تجمع پيكرهاي شهدا بود. يكي ديگر از مناطق كانال كميل بود. اولين فيلم‌هاي تفحص مربوط مي‌شود به شهداي كانال كميل، شهيد دهقان با يك گروه فيلمبرداري در نيروي هوايي سپاه هماهنگ كرده بود و رسيدن آنها و فيلمبرداري آنها همزمان شد با بيرون آوردن اولين شهداي كانال كميل توسط ما.

آيا تفحص در بحث برون مرزي دست بخش خصوصي است؟

اين حرف صحيح نيست. كار چه در داخل و چه در خارج دست خودمان است. بچه‌هاي خودمان كار مي‌كنند. اصلاً مگر مي‌شود چنين كاري را دست بخش خصوصي داد؟!

چرا لشكرها و بحث تفحص لشكرهاي سپاه را متوقف كرديد؟

چون محدوده تفحص خيلي كم شده بود ديگر نيازي نبود كه لشكرها بخواهند به صورت لشكري و محوري و منطقه‌اي كار كنند. چون تقريباً كار به نتيجه رسيده بود و مناطقي كه نياز به كار داشت خيلي محدودتر شده بود به همين خاطر ديگر نيازي نبود با اين حجم از عده و ‌عده از لشكرهاي سپاه وارد كار شوند و ستاد جست‌وجو خودش كار را به دست گرفت و ادامه داد و خدا را شكر موفق هم بوديم.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۸
امین الله کریمی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۱۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۷
0
6
سلام تا بحال نگرانم نمیدانم دو قایق که خمپاره ۱۲۰ خورد وسط آنها و تو ابراه باریک بودیم و مابقی قایق ها هم از روی انها رد شدن تا دید داشتم نگاه کردم ببینم تکه های از قایق بالا می آید و ایا جنازه شهدا تا حالا هم بدست خانواده انها رسیده سال ۶۴ بود عملیات بدر محور لشکر ثارالله مرحله دوم غروب عقب نشینی
حسین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۸
1
3
با سلام . تنها ارزوی من این است که بروم منطقه تفحس شهدا چند جا رفتم موفق هم نشدم شما را به همین شهدا قسمتون میدهم کمکم کنید که به ارزوم برسم ...
پاسخ ها
امیرحسین فزونی
| Iran, Islamic Republic of
۲۱:۳۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۷
میرسی به امید خدا
هدایت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۴
0
3
شهدا شرمنده ایم. واقعا اون جوان ها شیر مرد بودن برای شادیی روح شهدا صلوات...
امیر مهدی مافی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۷
0
1
سلام خواهش میکنم کمکم کنید بچه هایی که برای پیدا کردن شهدا به مناطق جنگی میروند من ام باهاشونبرون
علی اکبر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۴
0
1
میخوانیم با ذهن اماده و سینه ای پر از خشم...اماده برای حماسه ای دیگر ولی این بار در حضور ظهور..حماسه ای از جنس قیام اخرالزمان...حماسه ای به فرمانده ای مهدی(عج)..انشاالاه انشاالاه انشاالاه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۳۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
0
1
سلام خدمت شما عزیران لطفاکمکم کنید خیلی دوست دارم مثل دوران دفاع مقدس بتوانم پای دراین راه بگذارم لطفا کمکم کنید
مهدی فعال
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۳
0
1
سلام خدا بر شهیدان راه خدا . بنده سال 1378 تا 1379در فکه خدمت کردم سمت رودخانه دو یرج، در فکه جایی که من بودم احتمال زیاد بود که شهدا هستند ، میتونم کمک کنم شهدا را پیدا کنیم .
09101733304
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار