مقام معظم رهبري در سخنراني خود در جمع فرماندهان بسيج درباره كتابي صحبت كردند كه حدود 30 سال پيش براي اولين بار در ايران ترجمه و منتشر شد؛ رمان «ريشهها؛ رنجنامه سياهان» نوشته آلكس هيلي در زمان خود غوغايي به پا كرد؛ در امريكا تظاهرات به راه انداخت و فيلمي كه از روي آن ساخته شده بود، اوايل انقلاب از تلويزيون كشورمان پخش شد و بسياري را مجذوب خود كرد. حالا با اشاره مستقيم رهبر به كتاب «ريشهها» بعيد نيست كه اين كتاب بار ديگر به رونق سالهاي پيش و پس از انقلاب بازگردد.
دانستن اين نكته برايمان جالب بود كه پاي رمان به شدت تكاندهنده «ريشهها»ي الكس هيلي، به واسطه روزنامهنگار و متفكري به ايران باز شد كه به گفته خودش تحت تأثير وقوع كودتاي 28مرداد و نگاه حق به جانب امريكا و كتابهايي چون «برخورد تمدنها»ي ساموئل پي هانتينگتون بر آن شده است كه كتابي با اين مضمون را ترجمه كند.
عليرضا فرهمند پيش از آنكه يك مترجم باشد يك خبرنگار بوده است؛ دبير سرويس بينالملل كيهان در سالهاي پيش از انقلاب كه 19 سال در اين روزنامه فعاليت كرده است حتي پيش از سفر به امريكا و ملاقات با الكس هيلي، نويسنده كتاب «ريشهها» نيز به سوژه برده دزدي از آفريقا علاقهمند بوده است. به گفته او 15 ميليون جوان از آفريقا در راه بردهداري يا ربوده شده يا كشته شدند. الكس هيلي سرنوشت پدر بزرگش را در سفر به قبيله اجدادي و نشستن پاي داستانهاي قديمي پيرزنان روستا كه سينه به سينه نقل شده بود در كتاب «ريشهها؛ رنجنامه سياهان» ثبت كرده است. سال 1973 ميلادي يعني سالي كه فرهمند و الكس هيلي بر سر ترجمه اين كتاب در ايران با هم به توافق رسيدند، سال مهمي محسوب ميشد ؛ سال تظاهرات جنگ ويتنام و سال واترگيت كه نيكسون در آن استيضاح و بركنار شد؛ فرهمند كه دوره روزنامه نگاري را در امريكا سپري ميكرد و در روزهايي كه روحيات ضدامپرياليستي در امريكا و ديگر نقاط جهان به شدت در حال طغيان كردن بود، با تمام قوا در اين رويدادها شركت ميكرد. الكس هيلي كه از علاقهمندي فرهمند به اين موضوع مطلع بود ترجمه كتابش در ايران را به او سپرد و حتي بابت حق كپي رايت هم از او هيچ مبلغي دريافت نكرد.
فرهمند درباره كتابش به «جوان» ميگويد: «در امريكا حدود 50 ميليون سرخپوست و 15 ميليون جوان آفريقايي كشته شدند. ارزش 15 ميليون جوان آفريقايي از 15 ميليارد بشكه نفت بيشتر است. اين جوانها را از آغوش مادرانشان دزديدند كه اين جنبه اخلاقي ماجرا است و جنبه رياضي آن اين است كه وقتي شما از قارهاي 15 ميليون جوان كم كنيد در ادبيات نفتي به آن برداشت غير صيانتي ميگويند. يعني طوري از آن سرمايه برميداريد كه جايش پر نميشود. اگر طوري از نفت برداشت كنيد كه جايش پر نشود برداشت غيرصيانتي است. در آفريقا 15 ميليون نفر كشته شدند كه عمده آنها جوان بودند و اين يعني اينكه شما آفريقا را از يك نيروي فعال محروم كردهايد؛ نتيجه اينكه امروز آفريقا عقبمانده است.»
فرهمند كتاب را در مدت تنها سه روز ترجمه كرده است و «ريشهها» درست شش ماه قبل از انقلاب در ايران منتشر شد. استقبال فراتر از حد تصور بود تا جايي كه انتشارات اميركبير تمام ويترينهايش را خالي و آن را از رمان «ريشهها» پر ميكند. اين كتاب اكنون به چاپ نهم خود هم رسيده است. در آن زمان استقبال از اين كتاب در امريكا نيز پر شور بود به خصوص پس از نمايش بخشهايي از فيلمي كه از روي اين رمان ساخته شده بود. در آن بخش جنجالبرانگيز شكارچيان برده پاي شخصيت اصلي يعني كونتا كينته، برده آفريقايي را ميبرند تا نتواند فرار كند و آنجا بود كه تظاهرات بزرگ در امريكا شكل گرفت.
فرهمند درباره يكي ديگر از انگيزههاي ترجمه اين كتاب ميگويد: «از قبل ميدانستم داستان كتاب درباره چيست . موضوع بردهداري مثلث بزرگي بين آفريقا و امريكا بود كه به آن مثلث برده دزدي ميگفتند. 30 سال پيش كه براي مصاحبه با رئيسجمهور سنگال به اين كشور رفته بودم از مكاني به اسم گره در اين كشور بازديد كردم كه در سالهاي بردهداري، بردهها را در آنجا مانند دانههاي كبريت روي هم ميريختند و سپس سوار كشتي ميكردند. به آن جزيره رفتنم و آنجا را ديدم. كونتا كينته، شخصيت اصلي كتاب را هم در آن جزيره سوار بر كشتي كرده و به بردگي برده بودند. از ديدن آن جزيره به شدت تحت تأثير قرار گرفتم.»
فرهمند همچنين ادامه ميدهد: «در حدود سال 1760 ميلادي عدهاي كه به آنها اصحاب روشنگري ميگفتند با هم قراردادي بر پايه چهار اصل تنظيم كردند كه يكي از آنها اين اصل بود كه غرب برتر است. اما غرب برتر نبود. عثماني، صفويه، هند و چين هم روي نقشه جغرافيا بودند و حتي توليد ذوب آهن چين دو برابر كل اروپا بود. با اين حال آنها با همديگر قرار گذاشتند كه غرب برتر است. از آن موقع براي غرب حقوق ويژهاي قائل شدند. امروز امريكا براي خود دو حقوق ويژه قائل است. يكي اينكه امريكا خاص و انحصاري بوده و مانند بقيه نيست كه به آن
Exceptionism ميگويند. ديگري اين است كه امريكا يك manifest destiny يا به عبارتي سرنوشتي مقدر دارد. دنيا گشته و گشته تا يك امريكا به وجود بيايد. به اين دليل براي خودش حقوقي قائل است كه براي ديگران قائل نيست. خودش را تافته جدا بافته ميداند و اين حق اكنون مورد چون و چرا قرار گرفته است. اين است كه امريكا براي خود در بردهداري و كشتار سرخپوستان حقوق ويژه قائل شد.»
فرهمند از نام برده شدن كتابش توسط مقام معظم رهبري ابراز خوشحالي ميكند و ميگويد از اينكه كتابش بعد از 30 سال خوانده شده است، احساس رضايت ميكند. به گفته او اين كتاب مصداقي است از اينكه غرب چگونه به ما نگاه ميكند؛ تلخي خاطره 28مرداد برايش انگيزهاي در جهت ترجمه يكي از پرفروشترين كتابهاي جهان در ايران شده است؛ واقعهاي كه اين روزنامهنگار سابق ميگويد به الگوي امريكا براي پيادهسازي كودتاهاي مشابه در 46 كشور ديگر تبديل شد.
مشروح اين گفتوگو را در آينده نزديك و در روزنامه «جوان» بخوانيد.