افتاديم توي سراشيبي. ميگوييد چطور؟ خوابيد مگر. مگر نشنيدهايد كه وزير اقتصاد بالاخره پشت رل نشست. راننده شخصي هم ندارد. خودش ميخواهد براند با يك پايه جديد. باز ميگوييد چطور؟ پس خوب گوش كنيد كه خبر را يكبار ميگويند؛ جناب وزير گفته كه با تأكيد بر لزوم ايجاد پايههاي جديد مالياتي، اخذ ماليات سبز و ماليات بر افزايش ارزش داراييها از جمله حوزههاي جديدي است كه بايد به آن پرداخته شود، حتي اگر عملياتي كردن آن با پيچيدگي و مشكلات زيادي مواجه باشد.
بين خودمان بماند حتماً آقاي وزير ميداند كه ماليات چه سبز باشد چه بنفش، چه عملياتي و چه پيچ پيچي، به موجودي جيب خلايق بستگي دارد. هر چند حتماً حساب ته جيبمان را دارد. ما كه كت نداريم، با دستمان هر چه ميگرديم از اين حوزه جديد كه وزير ميگويد در جيب شلوارمان خبري نمييابيم. (يك وقت به كسي نگوييد؛ براي يك يارانه ندادن ماندهاند كه چه كسي پولدار است و كه نيست! آن وقت حساب افزايش داراييهاي مردم را از كجا ميخواهند بياورند؟)
خب البته شايد هم منظورش ما نباشيم. براي همين ميگويم افتاديم توي سراشيبي. آخر در تمام دنيا شاخصههاي اقتصادي در توسعه و گسترش مالياتگيري نقش بسزايي دارند، مثل اشتغال كامل، سياستهاي ضد تورمي و درآمد بالاي افراد جامعه. يعني وصول مالياتها و قوانين مالياتي كه توسط دستاندركاران تهيه و تنظيم ميشود، در شرايطي قابل اجراست كه اشتغال كامل و ميزان تورم در كنترل دولت باشد. با اين صحبتهاي وزير گويا ما هم به شرايط اقتصادي سالم دنيا در حوزه مالياتي رسيدهايم. فقط خبرش را لو نميدهند كه چشممان نزنند. جانمي جان! به اين ميگويند دولت ده به علاوه يك!
تازه خودمانيم، خدا خيلي خاطر اين وزير جديد را ميخواهد. ميگوييد چطور؟ خب به خاطر اينكه اين آلودگي هوا هم كمك كرده به اين ماليات سبز جديد. حالا ديگر فقط از شركتهاي مخرب محيط زيست ماليات نميگيرند، هر كسي كه ماشينش بنزين بسوزاند بايد ماليات بدهد! (از من نشنيده بگيريد، لو برود ميفهمند كه داخل جلسه هيئت دولت نفوذي هست!) در همين زمينه يك شعار خودجوش هم همين الان به ذهنم خطور كرد كه تقديم دست فرمان وزير محترم ميكنم: براي گرفتن ماليات بيشتر، بنزين هر چه آشغالتر بهتر.
در چنين وضعيتي كه به لطف وزير و همكاران، ظرفيتهاي اقتصادي و توليدي كشور در حد شكوفايي پرپر ميزنند و مردم پولشان از پارو بالا ميرود، يقين بدانيد ماليات بهعنوان عامل مؤثر در پيشرفت كشور نقش مهم خود را ايفا خواهد كرد. در اين صد روز گذشته كه تلاش و كوشش اقتصادي و بازار عرضه و تقاضا در حد تعادل بوده، مردم از درآمد نسبي و متعادلتري برخوردار شدهاند، پرداخت ماليات و تأمين هزينههاي دولت و تأييد خط مشي دولتي در چهار سال آينده با موافقت بيشتري از سوي مردم همراه بوده و گسترش فرهنگ مالياتي در چنين فضايي خودبهخود از حالت بالقوه به بالفعل درآمده و شايد تمام طيف رنگها را شامل بشود.
حال فكرش را بكنيد در دولتهاي قبلي كه اينطور نبود! جامعه در وضعيتي قرار گرفته بود كه اشتغال ناقص و تورم شديد، باعث توزيع مجدد درآمد و ثروت بدون توجه به ضابطه كار و كارايي شده بود، اين توزيع مجدد در بسياري از موارد از نظر مردم غيرعادلانه بود. در دولت گذشته، درآمد پارهاي از افراد كمتر از نرخ تورم و درآمد برخي بيش از نرخ تورم افزايش يافته بود. آن وقت نميشد از مردم اينجور مالياتها را گرفت و براي همين شير نفت را از سر سفره مردم برده بودند سر سفره حلقه دولت اما حالا همه چيز توفير كرده است. لال شوم اگر دروغ بگويم.
مردي در. . . مردي د. . . مردي. . . مرد. . . مر. . . م. . . م. . . م. . . م. . .
دبير سرويس اقتصادي: خوانندگان گرامي، اولاد آدم لال شد. اين شوخيهاي مالياتي كار دستش داده است. لال شدنش به نوشتنش هم سرايت كرده. تا فردا كه باز آدم شود بايد صبر كنيد. احتمالاً براي حسن ختام ميخواسته اين حكايت از دهخدا را بنويسيد: مردي در تهران، سه ماه در خانه يكي مهمان بود. چون عزيمت عودت به وطن كرد، ميزبان يكصد تومان او را فرستاد كه زن و اولاد را ارمغان و ره آوردي خرد. ميهمان برآشفت و گفت: سه ماه تمام، هر شب پلو، هر روز پلو، هر شب مرغ، هر روز مرغ، آخرش صد تومن؟!