کد خبر: 600868
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۸
جستارهايي در نسبت مرحوم فلسفي با امام‌خميني(ره) و نهضت اسلامي
فقيد سعيد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين محمد تقي فلسفي (قده) از دوره‌اي كه به تحصيل علوم ديني مشغول بود، به خواست مادرش ـ‌كه آرزوي او بودـ منبري شد
علي احمدي فراهاني
فقيد سعيد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين محمد تقي فلسفي (قده) از دوره‌اي كه به تحصيل علوم ديني مشغول بود، به خواست مادرش ـ‌كه آرزوي او بودـ منبري شد و از منبر در ترويج و تبليغ دين، بيان حقايق و خواست‌هايي از مسئولان وقت، انتقاد از مسئولان دولت‌هاي زمان خود و بيان مسائل فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي، سياسي و غيره بيشترين بهره‌ها را برد. استقبال مردم، حمايت‌ها و تشويق‌ها از منبرهايش باعث دلگرمي او و رونق روزافزون منبرهايش شد. حجت‌الاسلام فلسفي كه اولين بار در 15 يا 16سالگي منبر رفت، مطالب اولين و دومين منبرش را از شيخ علي‌اكبر رشتي گرفت و بهتر است بگوييم به دو قِران خريد! روز به روز منبرهايش بسط و رونق يافت تا جايي كه ممنوع‌المنبر مي‌شد يا منبرش را بر هم مي‌زدند.
  پيشينه ارتباط صميمي با امام خميني(ره)‌
 در اولين روز رمضان 1331ش كه فلسفي مي‌خواست در مسجد شاه منبر برود، منبرش با شعار دادن‌هاي سازماندهي‌شده به هم خورد و تعطيل شد. تلگراف‌ها و نامه‌هاي متعددي از مراجع و علماي نجف، قم و ديگر ولايات و عامه مردم مبني بر عدم رضايت از تعطيلي منبر حجت‌الاسلام فلسفي مخابره شد. امام خميني(ره) هم كه در آن زمان در همدان بودند، از جريان دير مطلع شدند، زيرا در آن زمان رسانه‌هاي ارتباطي و اطلاع‌رساني مثل حالا نبود، لذا ايشان در نامه‌ مورخ 12 رمضان به فلسفي چنين مرقوم فرمودند: « به عرض عالي مي‌رساند دور افتادن از مراكز خبر و سفر به همدان و قلت معاشرت موجب شد از قضايايي كه در مركز اتفاق افتاده است، درست مطلع نشدم. اخيراً كه اطلاع حاصل شد، خيلي موجب تأسف شد... در هر صورت جنابعالي نبايد به اين چيزها سنگر را خالي كنيد.» امام(ره) در اين نامه نسبت به از ميدان به در كردن روحانيون و مبلغين مذهبي و ايجاد تفرقه و اختلاف هشدار مي‌دهند و از آنها مي‌خواهند هوشيار باشند....» در سال‌هاي بعد نيز امام خميني(ره) در نامه‌اي به حجت‌الاسلام فلسفي در خصوص وام گرفتن براي مخارج حوزه علميه قم تا گشايش امور، از وي كمك مي‌خواهد.
  مقايسه فلسفي بين آيت‌الله كاشاني و امام‌خميني(ره)
مرحوم فلسفي در جايي در مقايسه‌اي بين آيت‌الله كاشاني و امام خميني مي‌گويد:«خصوصيتي در مرحوم مدرس و امام خميني بود كه در آيت‌الله كاشاني نبود. آن مرحوم در گزينش دوستان مطمئن و محرم، ‌برخلاف آنان دقت لازم را به كار نمي‌برد.» از نظر او حرف‌ها، صراحت، قدرت و مقاومت مرحوم مدرس نشان مي‌داد كه مرد فوق‌العاده‌اي است. امام‌خميني(ره) هم همين طور بود.
  داوري درباره نقش امام(ره) در ريشه كن شدن بهائيت
يكي از مسائلي كه فلسفي در منبرهايش به آن مي‌پرداخت، مبارزه عليه بهائي‌ها بود كه تا حد بسياري در عقب‌نشيني دستگاه در حمايت از بهائي‌ها مؤثر افتاد. ليكن اين مقاومت باعث ممنوع شدن منبرش، ‌به دليل جرئت امام جمعه تهران در دعوت از او در ماه رمضان و دهه اول محرم براي سخنراني در مسجد شاه شد. به گفته او پس از آن، دهه اول محرم 1334ش در مسجد حاج عزيزالله، به دعوت آيت‌الله خوانساري منبر مي‌رفت كه هرچند با آن سخنراني‌ها بهائيت ضربه خورد، ولي به اذعان ايشان آنچه بهائيت را از بين برد، انقلاب اسلامي بود كه پايه‌گذار آن امام خميني(ره) بود. امام(ره) قدرت را از عوامل امريكايي و صهيونيستي گرفت و آنها را متواري كرد و حكومت الهي اسلامي را براي ايران به ارمغان آورد.
  فلسفي و زمينه‌هاي شكل‌گيري نهضت‌اسلامي
فلسفي در بيان شكل‌گيري نهضت‌هاي روحانيون بر ضد مطامع و مقاصد نامشروع بيگانگان مي‌گويد: «نهضت ميرزاي شيرازي (تحريم تنباكو)، اعتراض شديد به ناصرالدين شاه نسبت به قرارداد وي با كمپاني انگليسي رِژي بود كه به اتكاي دين، شاه را مجبور كرد برخلاف اسلام با كشور بيگانه قرارداد امضا نكند و آن قرارداد را باطل كرد، ولي در فكر تغيير حكومت و برقراري حكومت اسلامي نبود. در قضيه مشروطه برخي از آنها مشروطه سلطنتي مي‌خواستند و شاه كه پل ارتباط با غرب بود، دست نخورده مي‌ماند. در قضيه ملي شدن صنعت نفت هم آيت‌الله كاشاني شركت فعال داشت، اصلاً موضوع تغيير رژيم مطرح نبود، بلكه صحبت از ملي شدن صنعت نفت بود، اما در انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني اساس كار از بين رفتن حكومت سلطنتي و استقرار حكومت اسلامي بود.» انتقادهاي فلسفي به گفته خودش ترمز ضعيفي بود كه تا حدي مسئولان كشور رعايت مردم را بكنند و منظور براندازي ملي نبود، اما وقتي امام خميني(ره) در سال‌هاي 1341 و 1342 نهضت را به‌طور علني آغاز كرد، شرايطي به وجود آمد كه فلسفي حد اعلاي انتقادها را شروع كند.
  آغاز هماهنگي سياسي با امام(ره)
در لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي كه در آن قيد اسلام و ذكوريت حذف مي‌شد و هدفش اين بود كه فرقه ضاله بهائيت را بر سر كار بياورد و سوگند به قرآن تبديل به سوگند به كتاب آسماني مي‌شد ـ‌كه بدين لحاظ مسلمان، يهودي، مسيحي و بهائي هيچ فرقي نداشتند و... ـ اين امر منجر به نهضت امام خميني و مخالفت ساير مراجع قم، نجف، مشهد و تهران شد. حجت‌الاسلام فلسفي در اين خصوص در مسجد ارك گفت:«آقايان! مسئله رأي دادن به زن‌ها نيست. اين موضوع را پوششي قرار داده‌اند تا آن دو ماده ديگر به تصويب برسد. قيام علما و مراجع و قبل از همه امام خميني (ره) بسيار به‌موقع بود و نتيجه‌اش لغو آن تصويب‌نامه بود.»
درآن زمان امام دو نامه به فلسفي مي‌نويسد، يكي در 7 آبان 1341ش مبني بر تشكر از فعاليت‌ آقايان وعاظ در اين قضيه و تأكيد بر ادامه مبارزه و ديگري در 9 آبان 1341 كه اقدام آيت‌الله خوانساري در تشكل مجلس دعا در مسجد سيد عزيزالله را تأييد كردند، ولي كيفيت آن را بسيار نارسا و سست دانستند و به آقاي فلسفي نوشتند:«به عرض عالي مي‌رساند ان‌شاءالله مزاجع محترم خالي از نقاهت است. ضمناً اعلاميه آقاي خوانساري را ملاحظه كردم و خالي از تعجب نبود. اصل اقدام ايشان بسيار به‌موقع و لازم است، لكن كيفيت آن بسيار نارسا و سست است. براي اين مطلب ديني كه اساس روحانيت، ديانت و مليت در خطر است، مجلس روضه درست كردن و در ضمن آن، اساس ديانت را قرار دادن بسيار موهن است نسبت به مقصد و از آن بدتر آن كه مسجد سيد عزيزالله را كه 4 هزار نفر مقدس بازاري در آن مجتمع مي‌شود و البته مي‌دانيد دولت از ديانت نمي‌ترسد تا از بازاري متدين و دعاي اينها يا نفرين آنها وحشت كند. دولت از مردم فعال، جوان، احزاب و دانشگاه ملاحظه مي‌كند. بايد يك اجتماع ديني كه آقاي فلسفي سخنگوي ديانت اسلام صحبت مي‌كند و آقاي خوانساري از مراجع وقت مي‌خواهد در مسجد سيد عزيزالله كه حكم يك صندوقخانه را دارد نباشد. من نمي‌دانم اين چه افكاري است؟ بايد اين امر توسط يك كرور اعلاميه به تهران و حومه آن حتي قزوين، قم و بلاد نزديك و دور منتشر، گفته و نوشته شود كه چون براي اين اجتماع، جايي در تهران نيست، خارج تهران در بيابان مي‌رويم. در اين صورت از دو حال خارج نيست، يا آنكه با سرنيزه جلوگيري مي‌كند و آن خيلي بعيد است. آن وقت تكليف يكسره مي‌شود و ما غالب مي‌شويم و سقوط دولت حتمي است يا نمي‌كنند، تمام ناراضي‌ها به شما ملحق مي‌شوند و غوغا مي‌كنند و عظمت مطلب آنها را از پا درمي‌آورد و طرفين مطلب به نفع مسلمين است. حالا اين فرصت از دست رفت، لكن فرصت ديگري باقي است و آن اين است كه جنابعالي در ضمن صحبت به اين تكيه كنيد كه ما نمي‌خواهيم اجتماع بزرگ درست كنيم، والا در صورت لزوم در خارج تهران اجتماع مي‌كنيم و مطالب مهم‌تر را به گوش ملت مي‌رسانيم و در قم اجتماع ايران را تهيه مي‌كنند و در صحراي قم به مردم ايران مطالبي كه بايد گفته شود، شخصاً بعضي از علما خواهند گفت. سركار مي‌دانيد در اين حال كه ما قرار گرفتيم، قضيه از آشتي و صلح گذشته و پاي نابودي احكام اسلام و فتح در كار است و هيهات من الذله. نترسيد. ملاحظه نكنيد. آقاي خوانساري را نمي‌گيرند. شما را نمي‌گيرند. دنيا اقتضا ندارد. شما بهتر مي‌دانيد بنده از ناراحتي ديگر نمي‌توانم عرض بكنم.» لازم به ذكر است آقاي فلسفي طي تلگرافي كه به قم مخابره كرد، امام خميني (ره) را در جريان تشكيل مجلس دعا قرار مي‌داد و نسبت به تشكيل مجدد آن نظرخواهي كرد.
  چرخ زمان به عقب برنمي‌گردد!
پس از آن علم با حيله خواست لايحه را به مجلس بفرستد و از اين طريق به تصويب مجلس برساند، ولي اين ترفند نيز نتيجه نداد و مخالفت علما ادامه يافت. فلسفي نيز پس از آن كه علم گفت:«چرخ زمان به عقب برنمي‌گردد» و خواست تلويحاً روحانيون را مرتجع قلمداد كند، 7 آذر 1341 در مسجد ارك به منبر رفت و طي سخنراني شديداللحني گفت:«... امروز كشور ايران به صورت يك گورستان در آمده است و ديكتاتوري با تمام قدرت فعاليت مي‌كند. تمام مظاهر آزادي در اين مملكت مرده است، مجلس شوراي ملي و مجلس سنا مرده است، قانون اساسي عملاً لگدكوب شده است و مطبوعات در حداكثر خفقان هستند و قدرت ندارند حتي يك جمله مخالفت‌آميز بنويسند. تنها يك نور اميدبخش و چراغ آزادگي در اين مملكت روشن است و آن چراغ حضرت محمد بن عبدالله(ص) است. اين فرومايگان تصميم گرفتند اين يگانه نور اميد را هم خاموش كنند و تنها مرجع و ملجأ مردم را نيز از دست آنها بگيرند تا ديكتاتوري مطلق در سراسر اين كشور حاكم باشد، ولي به فضل الهي روحانيت بيدار و جوانان غيور و مسلمان از حريم مقدس پيغمبر(ص) دفاع خواهند كرد و اجازه نخواهند داد كه اين يگانه اميد مردم و تنها مرجع آزادگي از دستشان گرفته شود. ‌اي مردم! براي اعاده آزادگي و براي در هم شكستن ديكتاتوري خفقان‌آور همه بر گرد شمع فروزان پيغمبر(ص) جمع شويد؛ شايد با نيروي اسلام آزادگي از دست رفته برگردد و آزادگي ضربه خورده دوباره حياتي يابد. آقاي نخست‌وزير! 50 سال قبل از اين، عين‌الدوله‌ها و امثال او در اتاق‌هاي خود نشستند و با كمال خودسري و غرور نظريات شخصي خود را به صورت قانون بر مردم مصيبت‌زده اين مملكت تحميل كردند. ملت ايران به جان آمد، جنبش كرد، سراسر كشور را موجي از احساسات آزادي‌خواهي فراگرفت، كشته دادند تا بالاخره مملكت را از محيط خفقان‌آور استبداد به صورت مشروطيت و حكومت مردم بر مردم درآوردند. قانون اساسي خونبهاي آن مردان و زنان فداكار است. شما بعد از 50 سال دوباره روزگار عين‌الدوله‌ها را زنده كرده‌ايد و خودسرانه براي مردم قانون وضع مي‌كنيد!آقاي نخست‌وزير! ملت ايران بعد از آن همه فداكاري اجازه نمي‌دهد شش وزير در اتاق دربسته بنشينند و به ميل خود براي مردم قانون وضع كنند. آقاي نخست‌وزير! دموكراسي به ديكتاتوري تبديل نمي‌شود و بعد از قانون اساسي استبداد و زورگويي نمي‌تواند قد علم كند. آقاي نخست‌وزير ملت ايران مي‌گويد: چرخ زمان به عقب برنمي‌گردد و مشروطه به استبداد مبدل نمي‌شود. جوان‌ها! از امشب تا فردا در بازار، خيابان، مدرسه و دانشگاه شعارتان اين باشد: چرخ زمان به عقب برنمي‌گردد، مشروطه به استبداد برنمي‌گردد .» پس از منبر مردم با اين دم دسته‌جمعي به خيابان ريختند. به اين ترتيب مخالفت با تصويب‌نامه روز به روز گسترده‌تر شد. قرار شد مجلس دعاي ديگري تشكيل شود و هدف آن مخالفت با لايحه بود، ولي وقتي رژيم احساس كرد ادامه مقاومت در برابر خواسته‌هاي علما و مردم مسلمان نتايج غيرقابل پيش‌بيني خواهد داشت، در 7 آذر تصميم به لغو تصويب‌نامه گرفت.
  مواجهه با ترفند لوايح ششگانه
 در دي ماه 1341 ماجراي لوايح ششگانه شاه پيش آمد كه فلسفي باز درباره تجاوز از حدود قانون اسلام و مقررات دين صحبت كرد و گفت:«... الان مي‌خواهند يك عمل غيراسلامي انجام بدهند و مردم را هم سخت در مضيقه گذاشته‌اند كه كسي اعتراض نكند....» پس از اين وقايع حجت‌الاسلام فلسفي قبل از سخنراني در مجلس ختم دومين سالگرد آيت‌الله بروجردي دستگير شد. پس از آزادي ايشان امام خميني(ره) در نامه‌اي ضمن اشاره به حوادث پيش آمده از آقايان علما خواست اعلام كنند امسال مراسم نوروز نخواهند داشت و حتي به موضوع وفات امام صادق(ع) كه مصادف با ايام نوروز بود، اشاره‌اي نشود. پس از آن اعلاميه‌اي در اين خصوص صادر شد كه در پي آن حادثه مدرسه فيضيه پيش آمد... و فلسفي در منبرها درباره آن عمل وقيح دستگاه شاه سخنراني‌هاي تندي كرد. امام خميني (ره) در ايام عاشوراي سال 1342 نامه‌اي مرقوم فرمود و فلسفي در شب عاشورا پس از استيضاح دولت وقت متن نامه را روي منبر خواند كه در آن نامه نكته‌اي در خصوص كمك گرفتن از مردم براي بازسازي فيضيه نيز آوردند تا با مشاركت مردم در اين امر آشكارا نشان داده شود عمل ننگين دستگاه مورد تنفر مردم نيز هست و عملاً اعلام انزجار و اعتراض كنند. فلسفي شب‌هاي تاسوعا و عاشورا در مسجد شيخ عبدالحسين سخنراني مي‌كرد، ولي سخنراني شب عاشورا حاوي نكات بسياري بود و خيلي صدا كرد. در آن سخنراني نامه امام خميني (ره) و شريعتمداري را خواند، بالاخره در شب دوازدهم دستگير و زنداني شد و روز 15 خرداد 1342 را در زندان شهرباني گذراند. پس از آزادي از زندان خبر دستگيري امام خميني (ره) را شنيد و وقايعي از قبيل به رگبار بستن مردم مسلمان عزادار حسيني به وقوع پيوست كه مقدمه‌اي براي پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم ستمشاهي شد.
  آزادي منبرپس از ممنوعيت 100روزه!
پس از آن در تير 1342 از زندان آزاد و بعد از 10 روز منبر رفتن، پس از ممنوعيت 100 روزه منبرش دو باره در 26 ارديبهشت 1343 منبرش آزاد شد. فلسفي در انتقال امام خميني (ره) از زندان به داووديه به ديدار ايشان رفت و در شب 18 فروردين 1343 هم كه امام آزاد شدند و در ساعت 10 شب به قم بازگشتند، تلگرامي به آقاي فلسفي مخابره و از ايشان و خطبا در اعلاي كلمه حق تشكر كرد كه اين تلگرام نشان از احترام و وجاهتي است كه امام خميني (ره) براي حجت‌الاسلام فلسفي قائل بوده‌اند. فلسفي نيز آزاد شدن منبرش پس از 250 روز را با تلگرام به امام اطلاع داد. وقتي براي منبر به كرمان رفت مردم شهرهاي مجاور هم از امام مي‌خواهند از او بخواهد به شهرهاي آنها برود. امام طي تلگرامي در 27 تير 1343 از او خواست ضمن رفتن به اين شهرها و منبر رفتن وضعيت خطير كشور و تهديداتي را كه از سوي استعمار و عمال آن متوجه اسلام و مسلمين است به اطلاع مردم برسانند. تقاضاها و درخواست‌ها براي منبر رفتن او بسيار زياد بود و او از امام خواست كه ديگر به منبر نرود. در تلگرام‌هايي كه از طرف امام خميني (ره) به آقاي فلسفي مي‌رسيد، تأكيد بر اين بود كه بيشتر درباره آزادي بيان، آزادي قلم و مبارزه با اختناق صحبت كند و انتقادهاي خود را ادامه بدهد... در حادثه اخراج ايرانيان از عراق كه رژيم مي‌خواست از اين قضيه به نفع خود و به ضرر آيت‌الله خميني استفاده كنند، فلسفي به رئيس مجلس سنا، شريف‌امامي تلفن و اعتراضش را به او اعلام كرد و گفت:«علم حرف ناروايي زده است.» سپس در مجلس ختم آيت‌الله چهل‌ستوني در مسجد جامع تهران اعتراض خود را نسبت به توهين و اسائه ادب به امام با بيان اقدامات معترضانه ايشان عليه دولت بعث عراق ـ‌كه تلفني به شريف‌امامي گفته بودـ بيان و سپس ساواك پس از عدم موفقيت در ترور جاني وي اقدام به ترور شخصيت ايشان كرد كه آن را نيز با شيوه خاص خودش در منبر جواب داد.
  ممنوعيت منبر تا ورود امام(ره)
بالاخره ايشان از سال 1350 تا 1357 ممنوع‌المنبر شد. در زمان بازگشت امام خميني (ره) و پيروزي انقلاب اسلامي كه در حضور امام(ره) در شب 17 بهمن سخنراني كرد، امام هم جمله «اعلام كنيد منبر آقاي فلسفي فتح شده است» را پس از آن فرمودند.  ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه امام(ره) در مدت تبعيد با آقاي فلسفي از طريق تلگرام و نامه در ارتباط بود و پيام‌هايي بين ايشان رد و بدل مي‌شد. امام(ره) آرزوي توفيق ايشان در ترويج شريعت مقدس را داشتند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر