محسن غلامي | «اردیبهشت» برای اهالی فرهنگ یادآور تب و تاب «یار مهربانی» است که لطافت کاغذیاش هم دوستداشتنی بوده و هم رنگ کهنگی ندارد و باز «کتاب» در نمایشگاه بینالمللی «کتاب» تهران!
خب کتابخوان هم نباشی همینکه چند کتابی را کنج قفسه اتاق بگذاري به اين معني است كه مرا هم مدعی آدمی فرهنگی بدان؛ لطفاً! این هم اگر باشد بد که نیست، جای شکرش باقی است که کتاب همچنان در جایگاه معشوقی ست که من و تو و او، همه و همه عاشقش هستیم.
لابد باور ندارید! چرا که نه، ادعایش فضای نمایشگاهی است که امروز در خانه اجارهایاش که مصلای امام(ره) باشد، جا خوش کرده و به جولانگاه این رسانه بی ادعا تبدیل شده است. عیبی ندارد تا باشد از این اجارهنشینیها!لااقل حسنش اين است كه کتاب نقل مکانی میکند و به جای عزلتنشینی در کنج این انبار و آن کتابفروشی، روانه خانههای مردم میشود. و اما نمایشگاه کتاب تهران، محل آمد و شد این روزهای مخاطبانی که چه کتاب بخرند و نخرند اما کتاب را تنها نگذاشتهاند. استقبال مثل هرساله جالب توجه و دوستداشتنی است. گاه دست خالی درون غرفهها میروند اما با چمدانی از کتابهای رنگارنگ خارج میشوند.
خودمانیم! برخی هم خوب گوی رقابت را از بقیه ربودهاند و آثار تازهشان با همان اسم و رسمی که قبلاً در توشه ریختهاند، سر و صدا کرده، باور ندارید سراغی از کتاب «قیدار، نورالدین پسر ایران، آب انبار، دا و ... » بگیرید. چه امضاهایی از سوی نویسندگانشان که در میان غرفهها و بین نویسنده و مخاطب که رد و بدل نمیشود؛ نویسندگانی که بیادعا هستند و برخلاف اقشار حوزه فیلمسازی و بازیگری، خودشان را از همین مردم میدانند و به اصطلاح «خاکی!»
مشكلات كه همچنان هست، از هواي نامطبوع فضاي شبستان گرفته، شلوغي، سردرگمي تا تخلفات ناشراني از حوزه بينملل كه دست از سر جعل و تخلف برنميدارند! با اين حال شيريني نمايشگاه به كام مخاطبان هميشه بازار مظلوم كتاب، تلخ نميشود، بازديد يك ميليون و ۲۰۰ هزار نفر از نمايشگاه طي همين سه روز اخير دليلي بر اين مدعاست. برنامههاي جنبي نيز جذابيت و البته ارتقاي كيفي اين رويداد ادبي را افزون كرده و اين را ميتوان در نشستهاي تخصصي كتاب يا مضامين مرتبط با حضور چهرههاي شناخته شده ديد، حتي برخي كه دست خانواده را گرفته و چشمي هم به خريد كتاب شايد نداشته باشند، باز با انتخاب همين فضاي ادبي، حكايت عشق و علاقه به محيطي ادبي كه تا بوده با تمدن ما همراه است را يادآوري ميكند، بالاخره چه تفريحي بهتر از كتاب، حتي اگر نشستن و قدم زدن در كنار آن باشد!
ديد و بازديد مخاطبان با اهل قلم در گوشه و كنار توي چشم ميزند، هرجا كه شلوغي و ازدحام جمعيتي را جلوي غرفهاي ميبينيد، شك نكنيد كه امضا دادني در كار است. بازديدهاي چهرهها هم مزيد بر علتي ميشود كه عدهاي را دور خود جمع كنند. از ريز و درشت و از فرهنگي و نظامي و مسئول و غيرمسئول؛ همه در اين فضا قابل رؤيت هستند. اما دوباره انگشت اتهام بر سر مشكل اصلي كه شلوغي حرصدرآور نمايشگاه باشد، به سمت سيبل خانه اجارهاي است كه از در و ديوارش آدم، آويزان است، قدم گذاشتن ارزشي بسيار دارد كه جاي پايت را نبايد بيخود و بيجهت از دست بدهي! البته اميدواريم همچنان، به اين وعده و وعيدهايي كه دادهشده است. در هر حال نمايشگاه كتاب تهران را از دست ندهيد حتي اگر به قيمت نخريدن كتاب باشد.