ریاست محترم قوه قضائیه در رابطه با مبارزه با مفاسد اقتصادی اعلام داشته است: «راه مبارزه با مفاسد اقتصادی را طی خواهم کرد، حتی اگر تنها بمانم.»
چنین سخنی حکایت از توجه جدی ایشان به امر مبارزه با مفاسد اقتصادی و درعین حال احساس سختی آن دارد که باتوجه به نفوذ گسترده مفسدان دانهدرشت و حمایت آنان از سوی قانوندانان قانونشکن، قابل درک میباشد. اما واقعیت آن است که میتوان این اراده مقدس، یعنی مبارزه با مفاسد اقتصادی را با سهولت و سرعت بیشتری هم پیشبرد و دغدغه و نگرانی احساس انزوا و تنهایی را به جان مفسدان انداخت. آنچه زمینهساز و ضمانتبخش چنین فرآیند عادلانه و خداپسندانهای است، امروز در سطوح گستردهای درجامعه ما پدید آمده است که موارد ذیل از نشانگان آشکار آن به حساب میآید:
1ـ رهبری نظام سالها است که علم مبارزه با مفاسد و پیشبرد عدالت و اصلاح امور را برافراشته و از هیچگونه حمایت پنهان و آشکار از این موضوع دریغ نورزیده بلکه منتقد روند کند و محافظهکارانه آن هم بودهاند.
2ـ درسطح مردم بهویژه اقشار و گروههای حساس نسبت به مسائل اجتماعی این ضرورت قطعی مورد استقبال بوده و حتی علاوه بر به اهتزاز درآمدن درفش جنبش عدالتخواهی میتوان رأی به شعارهای مبارزه با مفاسد را از شاخصههای این حمایت عمومی و گسترده دانست.
3ـ دربین مسئولان و مدیران و کارکنان خدمتگزار نیز نه تنها اصل مبارزه با فساد با اقبال مواجه است که در بیشتر موارد وجود فساد را یکی از علل اصلی بیانگیزه شدن در خدمت و حتی عامل اختلال در پیشبرد وظایف خویش معرفی مینمایند که ریشهکن کردن آن میتواند هم در تقویت انگیزههای خدمتی و هم اصلاح روال اداری و خدمت به جامعه مثبت باشد.
بنابراین نمیتوان سختی مبارزه با مفاسد اقتصادی و مفسدان دانهدرشت را انکار کرد، اما اگر در مبارزه با آنان به این حمایتهای گسترده اطمینان شود، میتوان به روند فعلی سرعت و توسعه بخشید و آنجا که پای نفوذ و قانونشکنی به میان میآید نیز قاطعانه و محکم ایستاد و هرگونه مقاومت شیطانی را با کشاندن به عرصه افکار عمومی درهم کوبید.
شکست اخیر الیگارشی حاکم بر یک دانشگاه غیردولتی در برابر قانون و بیفایده بودن نفوذ و قدرت سازمان یافته، درعین پشتیبانی آنان توسط قانوندانان قانونشکن، میتواند الگوی مناسبی برای انزوای مفسدان و واداشتن آنها به عقبنشینی و گردن گذاشتن به عدالت باشد. البته در این مورد مواضع و اقدامات قاطعانه رئیس محترم قوه قضائیه به نفع عدالت، نقش تعیینکنندهای داشت که دربین علاقهمندان به نظام و مشتاقان عدالت نیز بازتاب آن مثبت و دلگرمکننده بود. هرچند با آماج مفسدان و شاید منفیبافی اصحاب یأس و عافیتطلبی هم مواجه شده باشد، اما هیچ ذرهای از ارزش و حلاوت عدالتخواهی این اقدام نخواهد کاست و از حمایت گسترده در بین تشنگان عدالت همچنان برخوردار است. این الگو را میتوان در هر مورد و پرونده دیگری علیه مفسدان بهکار بست.