
هادی محمدی
پرونده كاركردي تروريسم تكفيري داراي بخشهاي گوناگون و اهدافي است كه سطوح متفاوتي از منافع را براي ساماندهندگان به بحران سوريه، عراق و لبنان تشكيل ميدهد. خاورميانه جديد و بزرگ كه قرار بود در «فريب قرن» در 11 سپتامبر پايهگذاري شود و با نام مبارزه با تروريسم و اشغال عراق و افغانستان و سپس تسلط بر تمامي منطقه، مدل امريكايي دولتهاي خاورميانه شكل گيرد، راه بهجايي نبرد كه از سال 2011 با پروژه تروريسم تكفيري جان گرفت.
بخشي از پازل منطقهاي اين پروژه با استقرار تروريستهاي داعش و النصره (القاعده) در مناطق كوهستاني در مرزهاي لبنان و سوريه پيشبيني شده بود تا ضمن ايجاد يك خط دريايي در مديترانه و سپس از مناطق تحت نفوذ سعد حريري و سمير جعجع به اين مناطق كوهستاني در عرسال يا القاع در شمال سوريه متصل شود و هم به سمت دمشق و هم به سمت شهر حمص و قصير، مسير لجستيكي مستقل داشته باشد. اگر چه بعدها مرزهاي اردن و تركيه و تا حدودي عربستان نيز فعال شدند ولي مرزهاي لبنان و سوريه و خصوصاً مناطق قنيطره براي امنيت ملي رژيم صهيونيستي حائز اهميت بودند، به طوري كه اگر تمامي عراق و سوريه از لوث تروريستهاي تكفيري آزاد ميشد، رژيم صهيونيستي و امريكا، نياز استراتژيك به مناطق كوهستاني عرسال و رأسبعلبك داشتند تا عقبه و محيط تنفسي مقاومت اسلامي و حزبالله در لبنان، همواره با ناامني و بيثباتي همراه باشد و انرژي اصلي مقاومت را مشغول كند.
از عمليات اخير در عرسال كه پرونده النصره و سرايا اهل الشام را در عرسال مختومه كرد و در ادامه آن عمليات در جرود رأس بعلبك و روستاي مسيحي القاع و حواشي كوهستاني آن روي داعش، قبل از اينكه تروريستها را نگران كند، امريكا و رژيم صهيونيستي را با كابوس مواجه كرد چرا كه رژيم صهيونيستي بنا به اعتراف مؤسسه بگين ـ سادات با نام جعلي صلح، حفظ داعش و النصره را مطابق منافع ملي و امنيت ملي اين رژيم قلمداد ميكند و معتقد است هر كس از غرب امنيت ميخواهد بايد اجازه دهد داعش و النصره و بقيه تروريستهاي منطقه، مشغول مسلمانكشي باشند. مسئله از نگاه مقامات امنيتي اسرائيل آنچنان اهميت داشت كه حتي براي مداخله نظامي و جلوگيري از عمليات در عرسال و رأس بعلبك و لبيك گفتن به درخواست تروريستها آماده شده بودند كه هشدارهاي آشكار و پنهان مقاومت، آنها را مجبور كرد با حسرت نابودي آخرين تروريستهاي اين مناطق را نظاره كنند.
اكنون امريكاييها و اسرائيليها نه فقط پيادهنظام تروريستي خود را از دست دادهاند بلكه در ادامه پيروزيهاي سال 2000 و 2006، بايد شاهد يك پيروزي استراتژي ديگر مقاومت و حزبالله در لبنان باشند، به همين دليل است كه سفارت امريكا در بيروت به رسانههاي مزدبگير و جريان حريري و جعجع تأكيد كرده است حق ندارند در اعلام پيروزي حزبالله با آنها همنوايي و تا حد امكان براي كوچك كردن اين پيروزي تلاش كنند و دست به عمليات رواني جديدي بزنند و سلاح مقاومت را زير سؤال ببرند. پروژه تروريستي براي توليد خاورميانه جديد هم در مناطق مرزي لبنان، سوريه و در سوريه و عراق، نفسهاي آخر را ميكشد و اسرائيل در مسكو و واشنگتن براي كاستن از كابوس اخير مأيوسانه به هر دري ميزند.