
اين چند خط را از فحواي تازهترين اظهار نظرهاي دهقان به مناسبت انتشار رمان تازهاش «بچههاي كارون» ميشود دريافت. او اشاره ميكند كه براي خلق فضاهاي واقعي و در عين حال تكان دهنده از جنگ بيتاب است. او بيتاب نقل قولهايي از جنگ است كه سه دهه پس از اتمام آن هنوز بستري براي روايت داستاني بر خود نميبينند و راويانش به سياه نمايي متهم ميشوند. او اما در چنين مجالي صحبت از توانستن كرده و ميگويد تا زماني كه بتوانم از جنگ مينويسم و اساساً جنگ سوژهاي است كه خودش به سراغ من آمده و گويا اين ميهمان ناخوانده سالهاست كه كارش با قلم دهقان تمام نشده است. «بچههاي كارون» سومين رمان نوجوانانه پياپي احمد دهقان است كه روايتي زنده و جاندار از حضور نوجوانان در دفاع مقدس و در بحبوحه نبرد براي آزادسازي خرمشهر را روايت ميكند. روايتي سرضرب و پركشش كه در آن همه چيز به درستي در جاي خود نشسته است و راوي ماجراهايي ميشود كه مخاطبش را جز با به انتها رساندنش رها نميكند.
روايت دهقان از حضور يك گروه مخفيانه نوجوانانه در جبهه شروع ميشود. گروهي كه بهانه حضورشان در جبههها، جنگيدن است اما باطن شوخ و زبل نوجواني را هنوز فراموش نكردهاند و دائم به دنبال ماجراجويي هستند. با ورود شخصيتي ناشناس به نام عبدل به جمع آنها، راوي كه يكي از اعضاي اين گروه است به سوي او كشيده ميشود و همين ماجرا بستري براي پوستاندازي و مسئوليتپذيري بيشتر وي در جبهه را فراهم ميكند تا جايي كه در آستانه نبرد براي آزادسازي خرمشهر با عبدل تا نزديكي مواضع دشمن پيش ميرود. بچههاي كارون روايت نوجواناني است كه در صحنههاي نبرد به ناگاه و در يك دگرديسي ناخواسته خود را فراتر از زمان و جغرافياي سني خود درمييابند و گويي زودتر از آنچه كه بايد بزرگ ميشوند و در سرنوشت سرزمينشان نقشآفريني ميكنند. نوجواناني كه در عين شادي و سر زندگي و شوخ طبعي و گاه شيطنت، با گمنامي تمام جانشان را فداي آرماني ميكنند كه جنگ و دفاعشان بر مبناي آن شكل گرفته و در همين جاست كه ادبيات نقش خودش را ايفا ميكند و خالق و راوي صحنههايي ميشود كه شايد نوجوان امروزي مخاطب او قادر به تجربه حسي مجدد آن نباشد اما جان و تنش با آن آميخته شده و باورش در حافظه او حك ميشود. احمد دهقان نويسنده هوشياري است.
با اينكه ادبيات نوجوانانه را مقصد نهايي خود نميداند با زوايا و گوشه و كنار روايت در آن آشنايي بسزايي دارد. او در مقام نويسنده هرگز به دنبال تيپسازي از شخصيتهايش نيست و به طور مشخص در بچههاي كارون از ذات خاطره گون خود در داستان نويسي خارج شده است. او در اين اثر قصه گفته و ساختار انساني زندگي نوجوانان در جنگ را با خلق داستانهاي حاشيهاي از آنها براي مخاطبش به خوبي ترسيم ميكند. ساختاري كه در آن هركس قبل از هر چيز و حتي در موقعيت جنگ، انسان است و به همين خاطر نيازهايي دارد كه تأمين نشدن آن موجب سرخوردگي او ميشود اما او در كمال دقت براي بيان اين نيازها به استخدام زبان و عبارت طنزآميز روي ميآورد. ادبيات و زباني كه در نگاه نخست كاركردي جز جذب مخاطب و با نمك كردن قصه را ندارند اما با كمي تأمل ميشود دريافت كه دهقان طنز را نه به عنوان عامل رايج براي خواندني كردن داستان كه به عنوان يك حقيقت جاري و ساري در زندگي طيف نوجوانان ـ حتي در جبهه - به شمار ميآورد.
طنزي كه گاه با بيان اصطلاحاتي زيبا و شيرين در وصف شخصيتها، گاه با خلق موقعيتهاي جذاب و گاه با يك لبخند كمرنگ بر لبان قهرمان داستان شكل ميگيرد. بستر طنز آلود و دوري نويسنده از اغراق در شخصيتسازي منجر شده تا نويسنده بتواند در بستري رئاليستي به خلق داستاني دست بزند كه با وجود نوشته شدن در دهه 90، بستر اصلي رخداد آن جبهههاي جنگ است و هر دم در ميان سطور آن صداي توپ و خمپاره و مسلسل بلند است و در عين حال هيچ شباهتي به روايتهاي كليشهاي و دائمي نوشته شده درباره جنگ ندارد.
روايت دهقان در بچههاي كارون در عين حال از توصيف صحنههايي حقيقي بهره ميبرد كه روايت خام آن در قالب داستان و خاطره لااقل براي مخاطب نوجوان هيچ جذابتي ندارد و تنها هنرمندي و زيركي نويسنده است كه توانسته آنها را بستري براي خلق يك روايت جذاب از جنگ كند. به اعتقاد نگارنده بچههاي كارون ميتواند يك كلاس و تمرين نويسندگي براي مخاطب نوجوان باشد؛ كلاسي كه در آن مخاطبشناسي و ساختارشناسي رمان در كنار بهرهمندي هوشمندانه از عناصر ساخت داستان به سادگي قابل تشخيص و در عين حال انتقال به ديگر نويسندگاني است كه ادعاي قلم زدن در اين عرصه را دارند. «بچههاي كارون» نشان ميدهد كه نوشتن در عرصه دفاع مقدس عرصه آهسته و پيوسته روي نيست و براي پيوسته روي بايد پيش از هر چيز درست رفتن و به كدام سوي رفتن را شناخت.