من و خواهرم خاطرمان جمع بود و نگران پدرمان نبودیم، چون او دوباره ازدواج کرد و از تنهایی درآمد. البته ما تلفنی با پدرمان و همسرش در ارتباط بودیم تا اینکه من چند روز قبل از امریکا برای دیدن پدرم و تعیینتکلیف برخی از اموال او به ایران آمدم. وقتی به خانه پدرم رفتم با صحنه عجیبی روبهرو شدم؛ مقدار زیادی از وسایل گرانقیمت و عتیقه در خانهاش نبود