سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: بهزاد دانشگر، نویسنده و پژوهشگر اصفهانی است که اخیراً توانسته است با آثارش تابوی پایتختنشینی را برای موفقیت و جذب مخاطب رمانهایش بشکند و با نگارش در شهر خود آثار موفقی را به بازار نشر ارائه کند. چند سالی است قطار آثار موفق دانشگر با رمان «ادواردو» که این روزها در پویش روشنا هم قرار دارد به حرکت درآمده است و با «پادشاهان پیاده»، «موکب آمستردام» و «نفس» به شتاب افتاده و علاقهمندان زیادی را به خود جذب کرده است. هنوز دیر زمانی از انتشار «نفس» او نگذشته بود که خبر انتشار رمان «تولد در لس آنجلس» را شنیدیم؛ رمانی براساس زندگی واقعی یکی از مهمانان تأثیرگذار برنامه ماه عسل محمد عرب تواب و رهیافته ایرانی که با اقبال خوبی از سوی خوانندگان جوان مواجه شد. به همین بهانه سراغ این نویسنده جوان رفتیم تا درباره آخرین کتابش بیشتر بدانیم.
چه شد سراغ سوژه تولد در لس آنجلس رفتید؟
ایده اینگونه رمانها بعد از نوشتن این کتاب درباره ادواردو به ذهن من رسید. وقتی داشتم درباره ادواردو تحقیق میکردم، چون خود شهید زنده نبود که سؤالاتم را از او بپرسم برایم مشکل بود و خیلی از سؤالاتم بیجواب ماندند، برای همین به خودم گفتم باید سراغ افرادی که تجربه ادواردو را تکرار کرده باشند و معرفتهای تازهای در مسیر تحول خود کسب کردهاند بروم به گونهای که سبک زندگی آنها عوض شده باشد تا بتوانم سؤالاتم را از آنها بپرسم و اتفاقات تغییر مسیر را در زندگیشان ببینم و روایت کنم، این شد که سراغ چنین افرادی رفتم. یکی از آنها محمد عرب بود که در برنامه ماه عسل با او آشنا شدم. بعد از پیگیری درباره ایشان متوجه شدم از اعضای انجمن شهید ادواردو آنیلی است. با کمک این دوستان موفق شدم با محمد عرب مرتبط شوم و زندگی او را در قالب رمان بنویسم.
شما در سالهای اخیر روی داستان زندگی توابین و راهیافتگان متمرکز شدید، دلیلش چیست؟
بخش عظیمی از شخصیتها در ادبیات ما افرادی هستند که از جایی بهتر سقوط میکنند و با از دست دادن بخشی از فضایل اخلاقی خودشان آدمهای بدتری میشوند. البته افرادی هم داشتهایم که برعکس طی تحولاتی شخصیت آنها رشد داشته و بهتر شدهاند، اما در کل یکی از علایق من چه در داستان نویسی و چه در غیر از آن افرادی هستند که تلاش میکنند به شکلی بهتر شوند و وقتی نگاه ما به جهان خلقت یک نگاه دینی باشد انسان بهتر شدن را مطرح میکند و من به دنبال افرادی هستم که از مسیر دین متحول میشوند و زندگی آنها تغییر میکند.
در میان آثار اخیر خود کدام را بیشتر موفق میدانید؟
نمیدانم کدام کتاب موفق است! این را باید مخاطبان ارزیابی کنند. ممکن است عدهای «ادواردو» را دوست داشته باشند یا عدهای دیگر کتاب «نفس» را. من شخصاً به دنبال کسب چیزی هستم که مینویسم و داستان میکنم دیگر بستگی به مخاطب دارد که دغدغه و نگاهش به کدام اثر نزدیکتر است، در هر حال این گرایش خوانندههای کتابها برای من قابل احترام است.
داستان محمد عرب سوژه کتاب «تولد در لس آنجلس» چند سال قبل در ماه عسل مطرح شد. انتشار کتاب هم در ماه رمضان صورت گرفته است. این تقارن اتفاقی رخ داد یا تعمدی در کار بود؟
فکر میکنم تقارن اتفاقی باشد البته ناشر احساس و نگاهش این بود که ماه رمضان ماهی است که افراد در آن توجه بیشتری به قرآن و مسائل معنوی دارند و، چون این کتاب هم چنین تجربهای را روایت میکند این را بهتر دانسته است. ناگفته نماند شروع تحول و کسب معرفت آقای عرب هم از ماه رمضان بود و این تقارن را ناخواسته پررنگتر کرده است.
مهمترین ویژگی کتاب «تولد در لس آنجلس» را چه میدانید؟
نمیگویم مهمترین ویژگی کتاب این است شاید در کتابهای دیگری هم وجود داشته باشد، اما زمانی که ادبیات ما و جامعه ما روزگاری خاکستری دارد و به یأس و ناامیدی و غرزدن آمیخته شده است من خودم به کارهایی علاقه دارم که در آن رگههایی از امید و نور وجود داشته باشد. امیدوارم کتاب «تولد در لس آنجلس» این نور و امید را داستان گونه در دل مخاطب منتقل کند و تأثیرگذار باشد.
جالبترین بازخوردی که از مخاطبان نسبت به آثارتان دیدهاید چه بوده است؟
بازخوردها مختلف بوده است، اما خدا را شکر بازخوردهای منفی ندارم. بخش جدی از بازخوردها مربوط به کتابهای «موکب آمستردام» و «پادشاهان پیاده» بود. خیلیها اشاره کردند که این کتابها حالشان را خوب کرده و در فضای مجازی هم کتاب «ادواردو» بیشترین بازخورد را داشته است. مخاطبان پستها و نظرات زیادی گذاشتهاند.
این چندمین اثر شما بعد از رمان «ادواردو» است که در سال۹۴ منتشر کردهاید؟ بعد از چهار سال و انتشار چند اثر فکر میکنید چه تحولی در قلم شما نسبت به «ادواردو» ایجاد شده است؟
خودم تحول خاصی در قلمم حس نمیکنم، چون اگر تحولی هم باشد برایم نامحسوس بود. اگر دوستان یا مخاطبانی که این تحول را متوجه میشوند به من انتقال دهند خوشحال میشوم.
آیا شده است پس از انتشار اثری متناسب با بازخوردهای آن اثرتان را ویرایش کنید؟
بله، درباره رمان «ادواردو» تصمیم گرفتم ناشر را عوض کنم، چون در زمینههای زبانی و نگارش ویرایش مجددی نیاز داشت؛ از سویی بازخوردهای مخاطبان را داشتیم که برخی از آنها نظراتی داشتند. برای همین، چون نظرات خوانندگان کتاب برای ما اهمیت دارد، در چاپ بعدی کتاب آن را با ویرایش و اصلاح ارائه کردیم تا کار اصلاح شده و بهتر باشد و این کار را به توصیه ناشر انجام دادیم.
شما از مدرسان قدیمی داستان نویسی نیز هستید. به نظرتان داستان نویسی یک اتفاق ذاتی است یا اکتسابی؟
داستان نویسی هم ذاتی است و هم اکتسابی. البته به استعداد هم ربط دارد، اما مطمئناً صرف داشتن استعداد کافی نیست بیشتر به تمرین برای خواندن، تفکرکردن، شناخت و دقت نیاز دارد که متأسفانه بسیاری از دوستان ما حوصله چنین کاری را ندارند.
جایگاه نویسندگان اصفهانی در ادبیات داستاننویسی کشور را چگونه میبینید؟
ماندن من در اصفهان انتخاب خودم بود. شهرم را دوست داشتم. در شروع کارهایی کردم و دوستان داستاننویسی را پیدا کردم. با آنها حرکتهایی رو به جلو داریم و همواره سعی کردم با این دوستان بمانم و کار کنم. دور بودن از تهران هم تهدید بود و هم فرصت؛ شاید اگر در تهران بودم مدل نویسندگیام شکل دیگری بود و بهزاد دانشگری که امروز هستم نبودم و در شرایط و موقعیت بهتری قرار داشتم ولی با این حال اصفهان را به مهاجرت به تهران ترجیح میدهم.
به عنوان یک نویسنده اگر بخواهید مخاطبتان را به مطالعه یک رمان ایرانی دعوت کنید کدام اثر را پیشنهاد میدهید؟
رمان «خانه مغایرت» را پیشنهاد میدادم، چون با وجود اینکه کتاب خوب و با نشاطی است، اما کمتر درباره آن گفته شده است.
نمایشگاه کتاب امسال را چگونه دیدید؟
درباره نمایشگاه کتاب بحث مفصل است که در این گفتوگو خارج از حوصله است. به نظرم امسال نمایشگاه به نسبت رونق خوبی داشت و اتفاقی که در نمایشگاه بیشتر شاهد آن بودیم این بود که ناشران بزرگ و قدرتمند که اسمشان برند است همچنان استقبال مخاطبان خود را داشتند، اما حقیقت امر آن است که این روزها ناشران کوچک و غیرحرفهای دیگر کمتر توان رقابت دارند و شاید به مرور ناچار به حذف از دایره نشر کتاب شوند.