سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: ۱- من امیرمهدی ژوله نیستم. نامبرده هر کاری که نشاندهنده از خودبیگانگی باشد را تعریف میکند. ژوله نشان داده حتی اگر قرار باشد گندم دختر بچهاش برود عشوه و تجاوز و مزخرفات ساسی مانکن را تکرار کند و با سیستم لج کند، راضی است. (کسی که به فرزندش رحم نمیکند، قرار نیست به روح و روان مردم رحم کند). حالا هم طبیعی است سر از پا نمیشناسد که یکی از چهرههای موثق مردم رفته ینگه دنیا برای بچهاش پاسپورت بگیرد.
۲- من فلان کارگردان و فلان شاعر انقلابی هم نیستم که بخواهم از سر محبت و رفاقت با چشم گریان برای کار رامبد توجیهتراشی کنم و برای آرام کردن جامعهای که از دوگانگی حرف و رفتار این سلبریتی «جریحهدار» شده آیه و حدیث جور کنم.
۳- من طرفدار رامبد هم نیستم که کورکورانه بگویم یک نفر آدمی مثل رامبد جوان آزاد است هر غلطی بکند و زندگی خودش به خودش مربوط است. رامبد جوان که از خانه سبز مشهور شده و با خندوانه میلیاردر، جای خودش را دارد. در کشور تماماً دولتی ما حتی مهناز افشار که ادای اپوزیسیون روشنفکر پان ایرانیست را درمیآورد هم تا خرخره مدیون پول و امنیت و شهرت بیتالمال است.
رامبد نه پولش حاصل نبوغ خودش است - مثل ماهیصفت و ریوندی- نه شهرتش، نه توجه و محبوبیتش، پس نمیتواند بگوید، هر کاری دلم میخواهد انجام میدهم و چقدر بد که نه او و نه مسئولان او در صدا و سیما هیچ کدام کتاب «سرمایه شهرتی تا شهرت رسانه» را نخواندهاند تا بدانند دقیقاً کی هستند و چه باید بکنند؟
۴- از آن مقدسها هم نیستم که تصور کنم فضای مجازی حریم خصوصی است و آنچه افشا میشود دیدن و گفتن و حرف زدن درباره آن مصداق غیبت و قضاوت است، اما در عین حال به عنوان یک اهل رسانه که چیزهایی از دین و روان میداند:
اولاً درک میکنم رامبد جوان هم بعد از چند فراز و نشیب بد در زندگی خانوادگیاش، حالا که در آستانه ۵۰سالگی برای نخستین بار پدر میشود، در ذهن و زندگیاش چه خبر است؟
ثانیاً همانطوری که رفیق پرچمدار #نه_به_کنکور ما هم به خاطر دل همسرش خودش را محق دانسته، فرزندش را مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کند، من و شما و رامبد جوان هم ممکن است به هر دلیلی کاری بکنیم که قلباً به آن اعتقادی نداریم. به هر حال زندگی متأهلی یعنی رفتارهای مشترک، ایدههای مشترک و کارهای مشترک.
ثالثاً لغزش رویکردی آقای جوان یا رفتار خانوادهاش یا هر چیز دیگر باعث نمیشود، زحمتی که رامبد در سالهای اخیر برای شادی و کشف استعدادهای جوان این کشور کشیده را در نظر نگیریم و اجازه بدهیم آنهایی که از رامبد به خاطر شادیآفرینیاش عصبانی هستند او را اعدام کنند.
فلذا از عقلای قوم خواهش میکنم: رامبد را پیدا کنید. گوشش را بگیرید، گلایههای حق مردم را به سرش بکوبید، اما او را به کشور و به تلویزیون برگردانید.
رامبد سرمایه مملکت است. در همه سالهایی که ترامپیستها و پهلویسمها و داعشیسمها دلشان میخواست کشور را با زنجیره غم نابود کنند و اسکاریستها از کشور ما جامعهای پلید و خسته و عصبی جلوه دهند...
وسط خواب زمستانی و جنگ قدرت درونی در رسانه ملی، بیتردید این رامبد جوان بود که یک تنه جلوی سقوط رسانه ملی و خاطراتش ایستاد.
کسی که الفبای رسانه را بشناسد و معتقد به جنگ رسانهای باشد، به راستی میداند که بخش بزرگی از تحریک مردم علیه رامبد امروز، انتقام و تاوان کدام دلاوری و جانبازی و سلحشوری رامبد جوان است.
بنابراین نه به خاطر به دنیا آوردن یک کودک کانادایی- ایرانی و نه به خاطر هیچ بهانه دیگری این سرباز دلاور سالهای دشوار و غریب جنگ رسانهایمان را فراموش نمیکنیم و تنها نمیگذاریم.
همین که امروز زالومهها (سالومهها) و مسیح علینژادها آتش بیار معرکه اخبار رامبد جوان هستند، چراغ راه برای اهل فن روشن است. همین که ضد انقلاب از این قصه خوشحال است مشخص است تکلیف چیست؟
حرف همین است: وارد دعوای حیدری نعمتی نمیشویم، گلایه هم داریم، اما رامبد را رها و فراموش نمیکنیم.