سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: مدیرعامل فارابی و مدیر جشنواره فیلم فجر از سال ۶۲ تا ۷۳ و عضو هیاتموسس خانه سینما حتما یکی از مناسبترین گزینهها برای بررسی وضعیت امروز سینمای ایران است. وقتی هنوز درصد بالایی از موفقترین و ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران در شناسنامهاش دیده میشود یعنی کارنامه بهشتی قابل دفاع بوده است. ابتذال در فیلمهای کنونی را شاید او بهتر از بقیه متوجه میشود و البته افسوس هم میخورد. بهشتی با کنایه از تلاشهایی میگوید که در سالهای اخیر بخش غیرشریف و غیرمسئول را در متن اصلی جریان سینمایی قرار داده است. با وی در این خصوص همکلام شدیم. او میگوید از فیلمهای اکرانشده در نوروز امسال، چیزی ندیده است و گرفتاری را دلیل نرفتن به سینما عنوان میکند.
احتمالا فیلمهایی که در این سالها اکران میشود را دیدهاید، نظر شما در این باره چیست؟
بالاخره سلیقه مردم هم باید مدیریت شود.
برخی معتقدند آثار سینمایی، سلیقه مردم را تنزل داده است.
خیلی زحمت کشیدند برای اینکه این وضعیت به وجود بیاید.
یعنی آگاهانه جلو آمدند؟
بهنظر من اینچنین بود. آن روزگاری که ستارههای سینمای ما فیلمسازان، یعنی کارگردانان و سناریونویسها بودند، اوضاع فرق میکرد. مثلا میگفتند این فیلم ساخته عباس کیارستمی است. این فیلم ساخته بهرام بیضایی یا ابراهیم حاتمیکیا است. اینطور فیلم تبلیغ میشد. این را با اکنون مقایسه کنید که با هنرپیشهها فیلم تبلیغ میشود. من نمیگویم هنرپیشگی ارزش کمی دارد، ولی اینکه بخواهیم احوال هنرپیشه و قد و بالای هنرپیشه را ببینیم و فیلم را براساس این معیار ارزیابی کنیم، نتیجه این است که بسیار زحمت کشیدند که این وضعیت اتفاق افتاده است.
الان بسیاری از فیلمسازان ما را نمیشناسند، اما بازیگران و سلبریتیها را میشناسند. از کارگردانان جدید بخواهیم اسم پنج نفر را بگویند، حتی خود من هم خیلی اسم نمیدانم.
خود شما این فیلمها را خریدید و در منزل دیدید؟
کم و بیش و جسته و گریخته میبینیم.
یک سری از فیلمها هست که با خانواده هم نمیتوان دید.
بهنظر من یکی از وظایف سینما، داشتن مسئولیت ملی است. اخیرا فیلم تختی از این نمونه فیلمهاست. اینها اتفاقات خوبی است که در سینمای ما رخ میدهد، ولی متاسفانه، این روزها سینمای جدی و مسئول و واجد ارزش درحاشیه قرار گرفته و سینمایی که صرفا بخواهد سرگرمی ایجاد کند، در متن ماجرا است و گویا برخی در این سالها تلاش زیادی کردند تا جای متن و حاشیه عوض شود.
کسانی که زحمت کشیدند ظاهرا در تمام حوزهها زحمت کشیدند و درصد قابل توجهی از سالنهای سینمایی دراختیار فیلمهایی است که صرفا برای سرگرمی است.
سوداگری، حکمرانی میکند. وقتی که همهچیز به ابتذال و کالاشدن تنزل یابد، سوداگری میدان ساختوساز پیدا میکند.
وقتی به تعداد سالنهای اکران فیلمهای فاخر و همین نمونه تختی که گفتید، نگاه میکنیم، شاهد جفای بیشتری به سینمای ملی هستیم. بروز چنین شرایطی از کجا شکل میگیرد؟
این هم دردهای حاشیه است. قسمت غیرشریف سینما در متن قرار گرفته، ولی به یاد داشته باشیم حاشیهنشینی یک سری عوارضی هم دارد. عوارضش اینکه فیلمی که درحاشیه قرار گیرد، در تاریکی فرو میرود و دیگران با حدس و گمان میخواهند آنها را مقصر جلوه دهند و عنوان مافیا بگویند. درحقیقت میتوان گفت: متاسفانه بخش شریف و مسئول سینمای ما به حاشیه رانده شده و بخش غیرشریف و غیرمسئول سینمای ما به متن آمده است. این گرفتاریای است که اتفاق افتاده. طبعا این وضعیت، آرایش نیروی انسانی، تماشاچی و فضاهای سینمایی خود را ایجاد میکند.
این وضعیت را ادامهدار میدانید یا موقت است؟
اگر کاری صورت نگیرد و اتفاقی نیفتد و طراحی در این خصوص نداشته باشیم، این وضعیت همچنان ادامه مییابد. آنچه مسلم است، اینکه فیلمهایی که واجد ارزش فرهنگی و هنری هستند، عمر طولانی دارند و آثاری که مبتذل هستند عمری همانند جرقه دارند، درخشش کوتاهی دارند و بعد فراموش میشوند و در جامعه رسوب نمیکنند. فیلم «خانه دوست کجاست؟» چقدر تاکنون فروش کرده است؟ چند نفر این فیلم را دیدهاند؟ مسلما از پرفروشترین فیلمهایی است که در تاریخ جهان میشناسیم، بیشتر نباشد کمتر نیست.
حتی «هامون» یا «ناخدا خورشید» اینچنین هستند...
من مثال زدم. همه اینها شامل این مصداق است. یعنی فیلمهای واجد ارزش، عمر طولانی دارند و بعد از ۳۰ سال همچنان دیدنی هستند.
«رحمان ۱۴۰۰» یک شوک عجیب به سینمای ایران بود. این فیلم با رکیکترین شوخیهای جنسی که طی ۴۰ سال گذشته در سینمای ایران بیسابقه بودند، سعی در خنداندن تماشاگرانش داشت و به عبارتی با کودن و عقدهای فرض کردن مخاطب، سطح پایینترین فاکتورها را برای جذب او در پیشخوان قرار میداد. فیلم منوچهر هادی و علی سرتیپی زنگ خطر ابتذال را در سینمای ایران به صدا درآورد و بسیاری از اهالی رسانه و فرهنگ را به تکاپو انداخت تا مقابل این آمارسازیها و تلاشها برای پایین آوردن سطح سلیقه مخاطبان و رساندن آن به سطح توانایی فیلمسازانی مثل منوچهر هادی و تهیهکنندگانی، چون علی سرتیپی، تدبیری اندیشیده شود.
روزنامه فرهیختگان در این خصوص سه پرونده مفصل تهیه کرد. اولین پرونده به چینش اکرانهای نوروزی میپرداخت و مشخص میکرد که تعداد سالنهای این فیلم به تنهایی برابر با چهار فیلم دیگر اکران نوروزی است. همین استدلال کافی بود تا کسانی که فروش «رحمان ۱۴۰۰» را نشانهای از افت سطح عمومی فرهنگ در جامعه میدانستند، متوجه شوند که چنین چیزی صحت ندارد و اتفاقی که افتاده اکتیو شدن نازلترین مخاطبان سینما توسط مافیای اکران و منفعل شدن مخاطبان جدیتر و فهیمتر است. پرونده دوم «فرهیختگان»، «رحمان ۱۴۰۰» را بهعنوان فیلم علی سرتیپی و نه فیلمی از منوچهر هادی بررسی کرده و آمارسازیهای جامعه مافیای اکران سینمای ایران که میخواستند این فیلم برخوردار از حمایت اکثریت مردم قلمداد شود را زیر سوال برد و به بررسی ساختارهای ضعیف و غیراخلاقی اثر پرداخت. پرونده سوم «فرهیختگان» به نهادهای نظارتی رو کرد و از آنها پرسید که چرا این فیلم تولید شده؟ چرا مجوز گرفته؟ چرا بهترین فصل اکران به آن داده شده؟ چرا بیشترین تعداد سالن نمایش را دارد و.... در این خصوص با سه نفر از اعضای شورای پروانه نمایش گفتوگو کردیم و پرسیدیم که آیا بهتر نیست به سیاق دورههای مدیریتی گذشته، ردهبندی کیفی فیلمها در دستور کار این شورا قرار بگیرد و فیلمهایی که ضعیف و مبتذل هستند، لااقل نتوانند در چینش اکران بقیه فیلمها را مهجور و مظلوم واقع کنند که اگر فیلم خوبی هم روی پرده بود، چندان به چشم کسی نیاید و میدان یکسره در اختیار بساز بفروشهای سینما قرار بگیرد؟
اعضای شورای پروانه نمایش همگی در برابر این پرسش که آیا حاضرند به همراه خانوادهشان این فیلم را ببینند یا نه، جواب منفی دادند. واضح بود که انتشار این گزارش واکنشهای متعددی را در پی خواهد داشت؛ چراکه اعطاکنندگان مجوز به این فیلم، کسانی بودند که خودشان حاضر نمیشدند همراه با خانواده آن را تماشا کنند. چند ساعت بعد از انتشار این گزارش محمدرضا فرجی مدیرکل سینمای حرفهای سازمان سینمایی گفت: «نسخه در حال اکران این فیلم با نسخهای که برای مجوز اقدام کرده بود، متفاوت است. سازمان سینمایی بعد از ارائه مجوز به هر فیلم برای تطابق نسخه مجوزدار و آنچه به اکران درمیآید، بازرسانی را به سینما میفرستد و بر مبنای گزارش این بازرسان تصمیمگیری میکند.» وی افزود: «در مورد فیلم «رحمان ۱۴۰۰» این اتفاق افتاده است و گویا نسخه دارای مجوز این فیلم با نسخه در حال اکران متفاوت بود که برای آن تصمیم لازم را اتخاذ میکنیم.»
بلافاصله بعد از این اظهارات محمدرضا فرجی، همه منتظر واکنش علی سرتیپی بودند که او هم چنانکه توقع میرفت پاسخ داد: «نسخه فعلی فیلم دقیقا همان نسخه مجوز گرفته از سازمان سینمایی است؛ ما هم طبق پروانه نمایشی که داریم همان نسخه را به اکران درآوردهایم.» سرتیپی افزود: «اصلا مگر میشود چنین کاری کرد؟ هیچگونه تفاوتی در نسخه مجوز گرفته فیلم و اکران شده آن ابدا وجود ندارد. اگر سازمان سینمایی واقعا چنین ادعایی کرده که ما نسخه دیگری را روی پرده فرستادهایم، من آن را رد میکنم و نمیپذیرم.»
به نظر میرسید سوال علی سرتیپی آنجا که میپرسید «اصلا مگر میشود چنین کاری کرد؟» پرسشی جدی باشد. او و هیچکس دیگر قطعا نمیتواند بدون مجوز فیلمی را نزدیک به یک ماه در پرتعدادترین سالنهای نمایش اکران کنند و به چنین رقمی از سود مالی برسند. اما قضیه در همینجا متوقف نماند. ساعاتی بعد از صحبتهای مدیرکل سینمای حرفهای وزارت ارشاد مبنیبر اینکه نسخه بدون مجوز «رحمان ۱۴۰۰» روی پردهها بوده، بلیت فروشی آنلاین فیلم متوقف شد. منوچهر هادی، کارگردان این فیلم هم یک پست اینستاگرامی منتشر کرد و در آن با کنایه به رسانهای که باعث جلب توجه مسئولان نسبت به این فیلم شده بود، گفت: «تبریک به دوستانی که منتظر توقیف «رحمان ۱۴۰۰» بودند.» و در بخش دیگری از متنش ادعا کرد که «تمام سینماهای کشور نسخه اصلاح شده را روی پرده اکران میکردند و تازه سینماهای حوزه هنری نسخه اصلاح شدهتری را.»
البته هنوز مشخص نیست که «رحمان ۱۴۰۰» در صورت اقدام تولیدکنندگان آن به اصلاح موارد بحثبرانگیز، چطور خواهد توانست انسجام ساختاریاش را حفظ کند؛ چه اینکه حتی موضوع فیلم هم موردی غیراخلاقی و جنسی است و با حذف صحنههای رکیک، چیزی از ماجرا و روایت فیلم باقی نخواهد ماند.