کد خبر: 948197
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۳:۵۰
نگاهی به کتاب «تمنای بی‌خزان»
نویسنده در این کتاب سعی کرده است زندگی شهید حسینی را با محوریت همسرش زهرا سلیمانی‌زاده روایت کند. چون بر این اعتقاد است که نقش همسران شهدا در ایجاد ظرفیت شهادت مؤثر است.
صغری خیل فرهنگ
سرویس پایداری جوان آنلاین: پاسدار شهید مهدی حسینی از رزمندگان مدافع حرمی بود که در ۱۲ مهر ۱۳۹۵ مصادف با اول محرم، بر اثر انفجار یک کامیون انتحاری در حومه حلب توسط تروریست‌های تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سیدمهدی حسینی محافظ آیت‌الله «حسینی» نماینده رهبر معظم انقلاب در سوریه بود. بلند بالا و قوی بنیه و در هیبت یک بادیگارد رسمی. بچه جنوب شهر بود. فهم سیاسی و دغدغه فرهنگی و دلسوزی زیادی نسبت به خانواده شهدا در وجودش بود. سیدمهدی حسینی خیلی زود به آرزویش رسید و در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرام گرفت. نشر ۲۷ بعثت به قلم شیرین زارع‌پور کتابی تحت عنوان «تمنای بی‌خزان» از زندگی شهید حسینی منتشر کرده است که نگاهی به داشته‌های آن می‌اندازیم.

کتاب «تمنای بی‌خزان» سیری در زندگی شهید سیدمهدی حسینی به روایت همسرش است و همراه با عاشقانه‌های این دو اثری جذاب و در خور توجه از کار درآمده است. نکته جالب توجه کتاب این است که شیرین زارع‌پور نگارش کتاب را ۴۰ الی ۵۰ روز پس از شهادت شهید حسینی آغاز کرده و در مدت یک ماه و ۱۷ روز به پایان رسانده است.

نویسنده در مورد چگونگی آشنایی‌اش با شهید مهدی حسینی می‌گوید: «یک هفته به اربعین حسینی سال ۱۳۹۵ مانده بود. مثل قرار هر پنج‌شنبه با خودم به سمت بهشت زهرا (س) حرکت کردم. ماشین را مقابل قطعه ۲۴ پارک کردم. بعد از زیارت وقتی می‌خواستم برگردم، ماشین گویی قصد روشن شدن نداشت که نداشت. ایستادم کنار ماشین و متوسل شدم به شهدا. بعد از دقایقی چند جوان آمدند که آن‌ها را هنگام پذیرایی در هیئت بهشت زهرا دیده بودم. با دیدن کاپوت ماشین خودشان دست به کار شدند، اما فایده‌ای نداشت. ماشین را بکسل کردند تا در خروجی بهشت زهرا. در همین اثنا بود که متوجه شدم یکی از آن جوان‌ها برادر شهید سیدمهدی حسینی است؛ مدافع حرمی که اول محرم در دمشق به شهادت رسیده است. همانجا به یکباره به برادر شهید گفتم اگر موافق باشید من کتاب زندگینامه شهید حسینی را می‌نویسم. مرور اتفاقات آن شب و چیدن آ‌نها کنار هم برای من که مدتی بود فکر نوشتن را از ذهنم بیرون کرده بودم، حامل پیامی بود و من مسئول نوشتن کتاب شهید شدم.»

نویسنده در این کتاب سعی کرده است زندگی شهید حسینی را با محوریت همسرش زهرا سلیمانی‌زاده روایت کند. چون بر این اعتقاد است که نقش همسران شهدا در ایجاد ظرفیت شهادت مؤثر است. کتاب با کودکی زهرا خانم آغاز و پس از آن وارد فضای کودکی، نوجوانی و بیان ویژگی‌های شخصیتی و اخلاقی آقا مهدی در این دوران می‌شود. در قسمت بعد، کتاب وارد فضای نوجوانی زهرا و مهدی شده و ویژگی‌های متفاوت زهرا و مهدی روایت می‌شود که همین ویژگی‌های متفاوت زهرا، مهدی را به خود جلب می‌کند و نوجوانی هر دو در کشمکشی عاشقانه می‌گذرد تا به ازدواج و دفاع از حرم و شهادت ختم می‌شود. یکی از ویژگی‌های این کتاب گرفتن مصاحبه و نگارش همزمان آن و ارسال برای مصاحبه شونده بود تا اگر لازم به تغییر باشد همانجا این تغییرات صورت گیرد. بیشتر روایت‌های این کتاب به گفته‌های خانواده، دوستان و همرزمان شهید مستند و تنها در مواردی معدود و انگشت شمار از تخیل استفاده شده است. استفاده از ابیات رهبر معظم انقلاب در داستان یکی دیگر از نکات قابل توجه کتاب است. به اذعان نویسنده، جای اینگونه کتب که با رویکرد ثبت عاشقانه‌ها بتواند کتاب مناسبی برای نوجوانان و جوانان باشد، در ادبیات دفاع مقدس و جهاد و شهادت خالی مانده است. «تمنای بی‌خزان» علاوه بر اسطوره‌سازی و انتقال سبک زندگی زهرا و مهدی که از جوانان نسل حاضر هستند، به خواننده نشان می‌دهد داشتن روحیه جهاد، ایثار و مقاومت همچنان در بین جوانان این مرز و بوم پررنگ بوده و خواهد ماند.

در بخش‌هایی از این کتاب آمده است: «قبل از برگشت، زیارت هر دو حرم را در پیش گرفتیم. هوای حرم مثل روز‌های قبل، غربت می‌بارید. تکیه دادم به دیوار حیاط حرم و چشمم را دوختم به گنبد و اشک‌هایم جاری شد و نجوا کردم.

- خانوم جان! خداحافظی نمی‌کنم. دلم می‌خواهد دوباره برگردم. مهدی! خانوم جان، مهدی خیلی حرف از شهادت می‌زنه. بخریدش خانوم! بخریدش! حقشه. نوش جونش. ولی پیکرش را می‌خوام به من برگردونید.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار