کد خبر: 946018
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۳
نگاهی به فیلم سوء تفاهم ساخته احمد رضا معتمدي
تسلط احمدرضامعتمدی را در فلسفه نمی‌شود نادیده گرفت، اما شکل گیری مباحث فلسفی در سینما و نمایش آن برای مخاطب ایرانی غیرممکن است، اینکه با یک قصه‌ی ناقص مخاطب را در حفره‌های بی کارکرد قرار بدهیم قطعا نامش فیلم فلسفی نیست، در سینمای ایران زمانی که فیلمساز نتواند یک قصه‌ی ساده تعریف کند
 افشین علیار
سرويس فرهنگي جوان آنلاين: تسلط احمدرضامعتمدی را در فلسفه نمی شود نادیده گرفت اما شکل گیری مباحث فلسفی در سینما و نمایش آن برای مخاطب ایرانی غیرممکن است، اینکه با یک قصه ی ناقص مخاطب را در حفره های بی کارکرد قرار بدهیم قطعا نامش فیلم فلسفی نیست، در سینمای ایران زمانی که فیلمساز نتواند یک قصه ی ساده تعریف کند مخاطب آن را پس می زند و فیلمساز با روشنفکری هر چه بیشتر ادعای فلسفی بودنِ فیلمش را می کند، سوءتفاهم هم با همین پیش فرض ساخته شده به طوری که معتمدی می دانسته که قرار است یک فیلم سردرگم و بلاتکلیف بسازد، سوءتفاهم بیشتر از آنکه یک فیلم سینمایی باشد یک اثر تجربی به نتیجه نرسیده است احساس می شود فیلمساز برای رسیدن به یک فیلم فلسفی از واقعیت عبور کرده و به خیال رسیده است اما سعی معتمدی در بوجود آوری یک فیلم فلسفی با تمامی تئوری هایش با ناکامی مواجه شده، متکی بودن به فرم قطعا نمی تواند ایده مهمی برای ساخت یک فیلم باشد، زمانی که محتوایی وجود نداشته باشد، فرم هم نمی تواند کارکرد مهمی داشته باشد. فیلمساز فیلسوف ما سعی کرده فیلمی گره افکن و پیچیده یی بسازد تا مخاطبش را سردرگم کند اما احمدرضا معتمدی سوءتفاهم را طوری ساخته است که اساسا نمی شود از این فیلم توقع خاصی داشت به این دلیل که سوءتفاهم بنا به گره های در هم تنیده شده اش شکل گرفته اما این گره ها خط روایی و لحن فیلم را با آسیب جدی مواجه کرده است، فیلم برای مخاطب ساخته می شود نه برای دانشجوی فلسفه مخاطب باید با فیلم ارتباط برقرار کند، معتمدی با چه متر و عیاری فیلمی می سازد که تا نیمه هایش سردرگم و بلاتکلیف است؟ فیلمی که با تعدد شخصیتش می خواهد پرباری اش را به رخ تماشاگر بکشد اما قصه چه می شود؟ بحث فلسفی و نگرش فرامتنی فیلمساز باعث شده سوءتفاهم از چارچوب و قواعدش بیرون بزند و به فیلمی تبدیل شود که اساسا تاکید بر بزرگ نمایی دارد فیلمی که می خواهد از بالا به پایین نگاه کند سوءتفاهم با فیلمنامه ساخته شده است اما توان قصه گویی ندارد و فیلمنامه کم عرض و محتوای آن فاقد لحظات دراماتیک است ، ایده ی فیلم در فیلم بودن باعث پیچیدگی هایی شده که صرفا فیلم را به غلط جلو می برد این نتیجه ی همان غلوهای نگرشی در بخش نوشتاری ست که فیلمساز خود را صرفا دانای کل می داند و می خواهد به تماشاگرش هشدار بدهد که سینما و فلسفه را در بالاترین حد استانداردش می شناسد اما نگرش کارگردان از این سو مثل نام فیلمش سوتفاهمی بیش نیست، این فیلم نه تنها فلسفی نیست بلکه نمی تواند به سینما نزدیک شود زیرا رابطه ها و میزان آن ها رشد نمی کنند به همین دلیل موضوع فیلم با اینکه می توانست جذاب ساخته شود زبانی الکن به خودش گرفته است کارکرد شخصیت ها خصوصا مثلث دیرباز و توسلی و زارعی به طور واضح شکل نمی گیرد و فیلم به طور عجیبی به پایان می رسد به یاد بیاورید که پدر به خواستگاردخترش صبح چای سَمی می دهد که این سَم شب او را می کُشد و سروان آن لحظه را از دوربین مدار بسته می بیند و پرده از این راز برمی دارد، این پایان هم فلسفی تلقی می شود؟
فیلمی مثل سوءتفاهم باید در گروه هنروتجربه اکران شود، این فیلم صرفا برای تجربه گرایی ساخته شده و قطعا مخاطب خاص سینما هم نمی تواند دیدن این فیلم را تحمل کند.
 
توجه: انتشار این متن به معنای تایید یا رد نظر نویسنده توسط «جوان آنلاین» نیست و تنها جهت اطلاع مخاطبین از آراء و نظرات مختلف منتشر شده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار