سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به پرونده از سال۹۰ با کشف جسد مرد جوانی در بیابانهای شهریار آغاز شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشخیص هویت مشخص شد جسد متعلق به مرد ۳۰ساله به نام حسن است که بر اثر خفگی به قتل رسیده است. پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و در مراحل تحقیقات مأموران دریافتند آن مرد با زن جوانی به نام سمیه رابطه داشته است. به این ترتیب زن جوان بازداشت شد و مورد تحقیق قرار گرفت. او سعی داشت پلیس را گمراه کند، اما در مراحل بازجویی بالاخره لب به اعتراف گشود و گفت: شوهر و عمویش آن مرد را در باغی به قتل رساندند، سپس جسد را در بیابانهای اطراف رها کردند. با اقرار زن جوان عاملان قتل به نامهای ناصر ۳۷ساله و قهرمان ۴۹ساله بازداشت شدند.
هر دو متهم در بازجوییها به جرمشان اقرار کردند و به مأموران گفتند با همدستی یکدیگر مقتول را خفه کرده سپس جسد را در بیابانهای شهریار رها کردهاند. پرونده دو متهم به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در اولین جلسه رسیدگی به پرونده هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل بنا به درخواست اولیایدم به قصاص و زن جوان به اتهام معاونت در قتل به ۱۵سال حبس محکوم شد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما با اعتراض وکیل متهمان، نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد. به این ترتیب پرونده متهمان بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده تحت رسیدگی قرار گرفت. ابتدای جلسه ناصر در جایگاه قرار گرفت و خلاف اظهاراتش در دادسرا در شرح ماجرا گفت: «ترهبار کار میکردم به همین دلیل شبها ساعت ۱۲ به محل کارم میرفتم و صبحها به خانه بر میگشتم. یک شب که اتفاقی به خانه آمده بودم با پسر غریبهای روبهرو شدم. بلافاصله در را قفل کردم و از دو برادرم کمک خواستم. بعد از آن با پلیس۱۱۰ تماس گرفتم و مأموران حسن و سمیه را بازداشت کردند، اما یک هفته بعد از طرح شکایت آن دو نفر تبرئه شدند. بعد از این ماجرا با داشتن دو فرزند همسرم را طلاق دادم و با زن دیگری ازدواج کردم، اما عموی همسرم مدام تماس میگرفت و مرا سرزنش میکرد. او میگفت: باید حسن را میکشتم تا آبروریزی نشود.» متهم در ادامه گفت: «روز حادثه قهرمان مرا به باغش در شهریار دعوت کرد. او قبلاً نقشه قتل حسن را کشیدهبود و به کمک سمیه او را به باغ کشانده بود. زمانیکه به آنجا رسیدیم، دیدم قهرمان به مقتول جوهرنمک خورانده و دستانش را با سیگار سوزانده است. او بعد از این همه شکنجه مقتول را نیز خفه کرده بود به همین خاطر از من خواست تا در حمل جنازه به او کمک کنم و زندگی با سمیه را دوباره آغاز کنم. با وجود اینکه از همسر دومم صاحب فرزند شده بودم قبول کردم و از ترس قهرمان در حمل جسد به او کمک کردم.» متهم در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید در قتل نقشی نداشتم و اعترافاتم در آگاهی نیز تحت فشارهای بازجویی بود.» سپس قهرمان که سعی داشت قتل را گردن ناصر بیندازد، در دفاع از خود گفت: «زمان حادثه شهرستان بودم و در قتل نقشی نداشتم. این ناصر بود که در نبود من حسن را به باغ کشاند و بعد از قتل جسد را در بیابان رها کرد.» در آخر سمیه نیز با قبول جرمش در دفاع از خود گفت: «شوهر و عمویم دروغ میگویند. هر دو در قتل حسن دخالت داشتند و با هم حسن را خفه کردند.» بعد از آخرین دفاع، هیئت قضایی ناصر و قهرمان را به قصاص و سمیه را به خاطر معاونت در قتل به ۱۵ سال حبس و دو سال کار اجباری در آسایشگاه سالمندان محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و از سوی قضات یکی از شعبات آن تأیید شد. با تأیید این رأی متهمان در آستانه مرگ قرار داشتند که توانستند با پرداخت دیه رضایت اولیایدم را جلب کنند. به این ترتیب دو متهم به زودی از جنبه عمومی جرم در همان شعبه پای میز محاکمه قرار خواهند گرفت.