کد خبر: 943282
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۴
پسر جوانی به خاطر یک لیوان چای، برادر بزرگترش را در درگیری به قتل رسانده است در بازجویی با اظهار پشیمانی گفت: فکر نمی‌کردم برادرم کشته شود.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۱۴:۳۰ روز دوشنبه اول بهمن‌ماه قاضی مرادی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۵۱ یافت‌آباد از مرگ مشکوک پسر جوانی در بیمارستان شهدای یافت‌آباد با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی روی تخت بیمارستان با جسد پسر ۲۶‌ساله‌ای به نام رحمت روبه‌رو شدند که با اصابت چاقو به کتفش به قتل رسیده بود. نخستین بررسی‌ها نشان داد مقتول ساعت ۱۱ صبح با برادر کوچکترش به نام شهباز در خانه‌شان حوالی خیابان ۱۷‌شهریور درگیری مرگباری را رقم زده‌اند که در جریان آن شهباز با چاقو به برادر بزرگترش حمله و او را به شدت زخمی می‌کند. همچنین مشخص شد پس از این حادثه مادرش پیکر نیمه جان او را به بیمارستان منتقل می‌کند، اما در نهایت به خاطر شدت جراحات و خونریزی به کام مرگ می‌رود. مادر مقتول گفت: داخل اتاق دیگری بودم که متوجه صدای درگیری دو پسرم شدم. وقتی به داخل پذیرایی آمدم، دیدم رحمت غرق در خون افتاده است. بلافاصله او را به بیمارستان رساندم، اما تلاش‌های پزشکان نتیجه نداد و پسرم فوت کرد. مأموران پلیس در ادامه برای دستگیری متهم و تحقیقات راهی محل حادثه شدند و قاتل را بازداشت کردند. متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. قاتل پس از اعتراف به قتل برادرش و اظهار پشیمانی به دستور قاضی مرادی، بازپرس شعبه دوم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفت‌وگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
شهباز هستم ۲۲ ساله.
معتادی؟
نه.
چه کاره‌ای؟
چند ماهی است در انبار مرکز فروش کامپیوتر و لوازم جانبی آن کار می‌کنم.
چه شد که برادرت را به قتل رساندی؟
به خاطر فحاشی با هم درگیر شدیم.
چرا فحاشی کرد؟
او از من خواست برایش یک لیوان چایی ببرم که من هم به او چپ نگاه کردم که شروع به فحاشی کرد. خیلی عصبانی شدم و به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم و به کتفش زدم.
بعد چه شد؟
بعد صدای داد و فریادش بلند شد و مادرم آمد و با آژانس او را به بیمارستان رساند.
چرا فرار نکردی؟
من فکر نمی‌کردم او با یک ضربه آرام به قتل برسد وگرنه اصلاً چاقو بر نمی‌داشتم. از طرفی هم برادرم بود و اگر همانجا هم به قتل می‌رسید، فرار نمی‌کردم و خودم را تسلیم می‌کردم.
مقتول چه کاره بود؟
او بیکار بود و شغل درستی نداشت. همیشه در خانه بود و بهانه می‌گرفت.
قبل از این با هم درگیر شده بودید؟
نه. او برادر بزرگترم بود و من برای اولین بار با او درگیر شدم.
الان چه حسی داری؟
خیلی پشیمان هستم. کاش عصبانی نمی‌شدم و آن لحظه از خانه بیرون می‌رفتم و الان برادرم زنده بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار