جوان آنلاین: روزنامه خراسان در گزارشی نوشت: نکته جالب توجه این جاست که رژیم صهیونیستی برخلاف ماه های گذشته که چنین حملاتی انجام می داد و حتی از تایید آن سر باز می زد و درباره آن سکوت می کرد، در چند روز گذشته به صراحت و به صورت رسمی بیانیه صادر و رسما اعلام می کند که «مواضع ایران در سوریه را هدف قرار می دهد» و ادعا می کند که این «آغاز» حملات به مواضع ایران است. مواضعی که به تازگی توسط بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز بیان می‌شود.

این رویکرد رژیم صهیونیستی را از سه منظر می توان تحلیل کرد.

نخست؛ سیاست داخلی رژیم صهیونیستی: اسرائیلی‌ها سال ۲۰۱۹ را در شرایطی آغاز کردند که کابینه نتانیاهو پس از استعفای تعدادی از وزیرانش فروپاشید و نمایندگان کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) نیز به انحلال این پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام در آوریل ۲۰۱۹ (۳ ماه دیگر) رای داده اند و اعتراضات جسته و گریخته نیز در سرزمین های اشغالی شکل گرفته است.

این شرایط عرصه حکمرانی را برای نتانیاهو که ۹ سال پیاپی قدرت را در دست داشته به شرایطی رسانده است که حتی احزاب تندروتر از حزب افراطی لیکود به رهبری او تشکیل شده و به دنبال پیروزی در انتخابات آینده هستند.

در چنین شرایطی او نیاز دارد تا با تند کردن عرصه تحولات منطقه ای و جنگی نشان دادن شرایط، جوی فوق افراطی را شکل دهد و خود را عنان دار این شرایط تصویر کند تا باردیگر بر کرسی قدرت بنشیند.

دوم؛ اثرگذاری بر سوریه پسابحران: در همین راستا، محوری غربی،عربی، عبری تلاش می کند تا بر سوریه بعد از بحران نیز اثر مطلوب خود را بگذارد و آن چه می خواهد از این شرایط درو کند. بنابراین یکی از دلایلی که نتانیاهو را به گرفتن چنین مواضع صریحی کشانده و موشک پرانی های جدید تل‌آویو را موجب شده، تلاش آن ها برای کنارزدن ایران و محور مقاومت از روند اقتصادی و سیاسی آینده سوریه است.

چه این که فضای پسابحران سوریه و خرابی های بی شمار این سرزمین، به سرمایه گذاری هایی نیاز دارد که قطعا به سودهای سرشار برای شرکت ها و دولت های مشارکت کننده منجر می شود و در این میان اسرائیلی ها تلاش می کنند، درحالی که بحران سوریه رو به افول رفته است، با ادعای تهاجم به پایگاه های ایرانی، ایران را عامل ادامه بحران و ناامنی در سوریه نشان دهند و افکار عمومی سوریه را تحت تاثیر قرار دهند و آن ها را علیه ایران بسیج کنند.

دولت ایران نیز باید با درک شرایط پسابحران سوریه برای عرصه های اقتصادی در این کشور آماده شود تا زحمات و مجاهدت‌هایی که در این سال ها متقبل شده ایم علاوه بر منافع سیاسی به دستاوردهای اقتصادی نیز منجر شود.

سوم؛ جبران شکست های پی در پی در  منطقه: اگر از منظر نتانیاهو و مقامات صهیونیست به سوریه نگاه کنیم، با کشوری مواجه می شویم که از سال ۲۰۰۹ گرفتار تروریسمی خون ریز و آدم خوار شد که براساس برخی تحلیل ها، دولتش باید تا دو ماه پس از این بحران، فرو می پاشید تا هم یکی از عناصر کلیدی محور مقاومت به کلی نابود شود و هم شجره خبیثه داعش به داخل مرزهای ایران برسد.

با این حال استراتژی تهران در تمرکز محور مقاومت بر حفظ تمامیت ارضی سوریه و مقابله با تروریسم در این کشور سبب شد تا اکنون معادله معکوس شود و حالا این محور مقاومت باشد که با اقتدار به پشت مرزهای سرزمین های اشغالی و چند صد کیلومتری تل آویو برسد. در لبنان و عراق نیز تحولات سیاسی و انتخابات های چند ماه گذشته به نفع محور مقاومت شکل گرفته است. اتفاقی که در یمن نیز درحال رخ دادن است. 

این شکست های پی درپی در تحولات نظامی و سیاسی منطقه، نتانیاهو را بر آن داشته است تا با چنین عملیات های ایذایی ازبار روانی این شکست ها به ویژه جنگ اخیر غزه بکاهد. هرچند تحولات سیاسی سوریه به خصوص ادامه موفقیت روند مذاکرات «آستانه» نشان می دهد که اولا قدرت میدانی محور مقاومت در سوریه تثبیت شده است و دوم این که پیروزی های سیاسی که می تواند تلاش ها و مجاهدت های ۹ سال اخیر مدافعان حرم را در سوریه بیش از پیش تثبیت کند در راه است.

شاید به همین دلیل است که هفته گذشته سرلشکر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه در واکنش به تهدیدهای رژیم صهیونیستی گفته بود: «... اگربرابر برخی اقدامات مذبوحانه شما صبر پیشه می کنیم ،حکمتی بزرگ در آن نهفته است.»