«سانسور» وقایع تاریخی با ماهیت استکبارستیزی یکی از مهمترین روشهای جماعت تجدیدنظرطلب جهت مخالفت با اصل انقلاب اسلامی و تلاش برای دگرگون شدن گفتمان آن است تا نسلهای جوان انقلاب اسلامی ارتباط عاطفی- اعتقادی خود با انقلاب اسلامی را از دست بدهند.
برجسته کردن مناسبتهای غیر انقلابی مانند روز ممانعت از خشونت علیه زنان که یک نامگذاری کاملاً فمنیسم و غربی است از جمله مصادیق رفتار این جماعت میباشد، در مقابل تئوریسینها و رسانههای این جناح واقعهای مذهبی- انقلابی را کاملاً در محاق برده تا به صورت نرم اصالت اینگونه رخدادها را که بزرگداشت آنها میتواند به زنده ماندن آنها کمک کند دچار خدشه کنند، البته «روایت انحرافی» و برجسته کردن بخشهایی از یک واقعه تاریخی نیز یکی دیگر از تاکتیکهای مرسوم این جناح برای تقویت اهداف خود نظیر «عادیسازی روابط میان ایران و غرب» است که باید از آن تحت عنوان تلاش برای «تغییر ماهیت رخدادهای مذهبی – انقلابی» یاد کرد. به عنوان نمونه روز بزرگداشت شهید مدرس رسانههای پرشمار این جریان مهمترین خصیصه شهید مدرس را که همان مخالفت با سیاستهای ضدمنافع ملی رضاخان است سانسور میکنند و به روایت جهت دار از زندگی مدرس میپردازند یا وقایع با محتوای استکبارستیزی مانند شهادت میرزا کوچک خان جنگلی را به شکل فزایندهای سانسور میکنند. روز ۱۶ آذر هر سال از جمله مناسبتهایی است که جریان تجدیدنظرطلب بنا به دلایلی نمیتواند آن را سانسور کند و در مقابل تلاش میکند چنین روزی را به بستری برای آشوب آفرینی و غائلهسازی در مراکز علمی و آموزشی تبدیل کند. در واقع شخصیتها و رسانههای طیف تجدیدنظرطلب نه تنها روایت صحیح از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ را انعکاس نمیدهند بلکه با حجم انبوهی از مطالب و سخنرانیها تلاش میکنند آشوب آفرینی در دانشگاههای کشور را به عنوان یک اصل به قشر جوان امروزی آموزش دهند. بیان سخنان رادیکالی و ساختارشکنانه توسط مدعوین دانشگاههای کشور در طول سالهای پس از پیروزی جریان اصلاحات در سال ۷۶ تاکنون به همین دلیل به عنوان یک روش ویژه مورد توجه رهبران این جریان بوده است.
مروری کوتاه بر واقعه ۱۶ آذر
چند صباحی بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که با طراحی سرویسهای جاسوسی امریکا و انگلیس دولت قانونی مصدق سقوط کرد، نیکسون معاون رئیسجمهور وقت امریکا از طرف آیزنهاور قرار شد به ایران سفر کند و فضلالله زاهدی نخستوزیر کودتا، طرح بهبود روابط با انگلیس را که به دلیل تنشها بر سر موضوع ملی کردن صنعت نفت متوقف شده بود، اجرایی کرد. این دو موضوع، گلایههای قشر دانشجوی کشور را به شدت افزایش داده بود و به همین دلیل در روز ۱۴ آذر ۱۳۳۲ با ورود دنیس رایت، کاردار جدید سفارت انگلیس به ایران دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکدههای خود تظاهرات برپا کردند و فردای این روز، تظاهرات اعتراضی دانشجویان به خارج از دانشگاه کشیده شد که همین مسئله منجر به درگیری شدیدی میان مأموران انتظامی رژیم پهلوی و دانشجویان شد. رفتارهای غیرانسانی مأموران رژیم پهلوی علیه دانشجویان و سپس دستگیری بسیاری از دانشجویان، بر گستره درگیریها افزود و به همین دلیل رژیم تصمیم گرفت تا با استقرار دائمی گروهی از نظامیان در محوطه دانشگاه آرامش از دست رفته را به دانشگاه برگرداند. فضای امنیتی حاکم در دانشگاه باعث شد روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، نیروهای لشکر ۲ رزمی به دانشگاه تهران اعزام شوند و در نهایت تنش میان دانشجویان و نظامیان افزایش یافت و نیروهای نظامی به سمت دانشجویان تیراندازی کردند. شهادت احمد قندچی، مهدی شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا حاصل فضای امنیتی رژیم در دانشگاه بود و جالب است دو روز بعد نیکسون در همان دانشگاه دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد! در واکنش به این اتفاق تلخ یکی از روزنامهها در سرمقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشادهای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ایرانیها اشاره شده بود که «هرگاه دوستی از سفر میآید یا کسی از زیارت بازمیگردد یا شخصیتی بزرگ وارد میشود، ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی، گوسفندی قربانی میکنیم»، سپس خطاب به نیکسون گفته شده بود که «آقای نیکسون، وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند.»
تطهیر دوگانه
از بدو پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه بعد از روی کارآمدن دولت اصلاحات تاکنون جناح خوشبین به غرب که پروژه تطهیر همزمان رژیم پهلوی و نظام سلطه را مورد توجه قرار دادهاند به صورت منسجم تلاش کردهاند تا روز استکبارستیزی درج شده در تقویم رسمی کشور که به مناسبت ۱۶ آذر ۱۳۳۲ رقم خورده را به بستری برای دوقطبیسازی دانشجو – انقلاب تبدیل کنند، کمااینکه با مرور سخنان چهرههای سیاسی این جناح که با دعوت تشکلهای دانشجویی وابسته صورت گرفته عموماً سخنان هنجارشکنانه به چشم میخورد، به عنوان نمونه شکوریراد همانند بسیاری دیگر از همفکران خود به جای آنکه سخنانی متناسب با ماهیت ۱۶ آذر (استکبارستیزی) عنوان کند، اهداف و خواستههای جناحی را که میتواند منتهی به رویارویی قشر جوان در برابر نظام اسلامی شود به زبان میآورد. وی در سخنانی در سال ۹۳ در دانشگاه تهران میگوید: «این جمعیت دل در گرو کسانی دارند که امروز در زندان هستند و برای آزادی آنها لحظهشماری میکنند. حال کسانی که یوسف ما را در بند و حصر کردند بدانند که اگر یوسف زندان کشید، به عیارش افزوده شد. او توبه نخواهد کرد و پیغام داده است که نگران من نباشید. من نگران وی هستم و به عنوان یک پزشک باید بگویم که آنها از نظر وضعیت جسمی اوضاع خوبی ندارند. آنها نیاز به مراقبت پزشکی و درمان و نور آفتاب دارند. آیا کسانی که افراد را بدون قاضی به زندان میبرند، مسلمان هستند؟»
تلاش برای تبدیل کردن محیطهای علمی و آموزشی به باشگاههای سیاسی در حالی است که با روی کارآمدن دولت یازدهم در سال ۹۲ بارها رهبرمعظم انقلاب اسلامی نسبت به سوءاستفادههای جناحهای سیاسی از قشر جوان کشور هشدار دادهاند؛ معظمله بزرگترین آفت فضای علمی کشور- طی سخنرانی خود در سال ۹۳- را اینگونه بیان میفرمایند: «آرامش دانشگاهها، زمینهساز و شتاببخش حرکت علمی کشور است و اگر خدای ناکرده این آرامش ضربه بخورد، حرکت علمی متوقف میشود و ایران به عقب بازمیگردد.» معظم له در ادامه میفرمایند: «.. مسئولان ذیربط و مدیران دانشگاهها باید با جدیت از تبدیل مراکز علمی به محل جولان و فعالیتهای جریانهای سیاسی جلوگیری کنند... تبدیل دانشگاهها به باشگاههای سیاسی سم مهلک حرکت علمی کشور است.»