سهنفر از اعضای باند مأمورنماهایی که با ربودن مرد پولدار تحصیلکردهای درخواست ۵۰۰هزار یورو کرده بودند در حالی محاکمه شدند که هنوز سردسته این باند فراری است. شاکی در جلسه دادگاه اعلام کرد اگر آدم ربایان سردسته باند را معرفی کنند آنها را میبخشد.
به گزارش خبرنگار ما، بیست و چهارم مردادسال۹۶ مرد میانسالی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از چهار مرد به اتهام آدمربایی شکایت کرد. شاکی به مأموران گفت: نام من هومن است و دکترای عمران و شرکت بزرگی در شمال تهران دارم. امروز صبح در منطقه زعفرانیه یک ون سبز رنگ با سه سرنشین سراغم آمدند و تحت عنوان مأموران یک وزارتخانه مرا سوار کردند و به خانهای در جنوب تهران بردند. در آن مخفیگاه مرا به شدت شکنجه دادند و با خانوادهام تماس گرفتند و درخواست ۵میلیون یورو کردند. آنها مشغول شکنجه با برق بودند که ناگهان مرد دیگری به نام اکبر به آنها اضافه شد و دستور داد زن جوانی را بیاورند و کنار من عکس بگیرند. آنها قصد داشتند برای خانوادهام عکس و فیلم بفرستند و به جای ۵میلیون یورو، ۵۰۰ هزار یورو درخواست کنند که خوشبختانه مأموران رسیدند و آنها را دستگیر کردند.»
شاکی ادامه داد: «دکترای عمران دارم و در این سالها با زحمت زیادی توانستهام زندگی خوبی برای خانوادهام فراهم کنم، اما آنها میخواستند یک شبه زحمات چند سالهام را از من بگیرند. آدمربایان مدام مرا تهدید به مرگ میکردند و میگفتند اگر این مبلغ را در اختیار آنها قرار ندهم خودم و خانوادهام را خواهند کشت.» با طرح این شکایت و دستگیری سه نفر از اعضای باند آدمربایان و اعتراف آنها، در حالیکه تلاش برای دستگیری چهارمین متهم به نام اکبر به عنوان سردسته باند ادامه داشت، کیفرخواست علیه سه متهم صادر و پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستادهشد. صبح دیروز پرونده روی میز هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی قربانزاده قرار گرفت. ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد. سپس شاکی در جایگاه قرار گرفت و بعد از شرح ماجرا گفت: «اگر سه متهم حاضر در دادگاه هویت نفر اصلی این پرونده را مشخص کنند و او را معرفی کنند، رضایت میدهم و از آنها شکایتی ندارم.» در ادامه یکی از متهمان با انکار جرمش در جایگاه قرار گرفت و گفت: «خانهای در جنوب تهران اجاره کرده بودم که اکبر پیشنهاد داد اگر شاکی را چند روزی در خانه نگهداریم به پول خوبی میرسیم. از ناچاری قبول کردم تا اینکه دستگیر شدم. باور کنید از آن روز به بعد از اکبر خبری ندارم.»
دیگر متهم نیز با قبول جرمش گفت: «به تازگی بیکار شده بودم و دنبال کار بودم که یکی از همکاران قدیمی گفت: فردی به نام اکبر هست که میخواهد چک چند میلیاردیاش را وصول کند. از بیکاری پذیرفتم و روزی که با اکبر مواجهه شدم در حالیکه بسیار شیکپوش و با کلاس بود، اما تمام صورتش را با ماسک و عینک پوشانده بود به همین دلیل چهره او را ندیدم. وقتی با هم صحبت کردیم او گفت: پول برایم مهم نیست فقط میخواهم از آقای دکتر انتقام بگیرم!»
متهم ادامه داد: «بعد از دستگیری، اکبر قول داد برایم وکیل بگیرد تا زودتر آزاد شوم. در این مدت نیز به طور مخفیانه به زن و بچهام رسیدگی میکرد و به آنها پول میداد، طوری که خودش را نشان نمیداد و پول را در حیاط میانداخت و بعد از زدن زنگ فرار میکرد. هیچ وقت نتوانستم او را بشناسم. باور کنید هر کاری بتوانم برای شناسایی او انجام خواهم داد تا دستگیر شود.»
سومین متهم که پیک موتوری بود و به قید ضمانت آزاد بود نیز جرمش را انکار کرد و گفت: «از ماجرای آدمربایی خبر نداشتم و فقط به عنوان پیک موتوری از من خواسته بودند مبلغی پول از اکبر بگیرم و به آدرسی ببرم که دستگیر شدم.» در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.