سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- هما ایرانی: وقتی قرار است کاری در دنیا انجام شود ممکن است به راحتی انجام نگیرد. به نظر میرسد این یکی از رازهایی است که برخی به آن دست پیدا کردهاند. اگر ما هم میخواهیم راز این نکته را دریابیم نیازی نیست راه دوری برویم؛ میتوانیم تجربیات خود در زندگی را مرور کنیم. جاهایی از زندگیمان را به یاد بیاوریم که دچار انفعال و بیتحرکی میشدیم؛ روزهایی که دلمان میخواست آنچه را که باید انجام دهیم، انجامش دهیم، ولی نمیتوانستیم قدم از قدم برداریم و آن کار را انجام دهیم.
این تجربیات در زندگی همه ما کم و بیش وجود دارد ولی ممکن است مورد بیتوجهی ما قرار گرفته باشد. شاید خیلی ساده به آن نام تنبلی را داده باشیم و دیگر دنبال اینکه چرا به وجود میآید و چیست را نگرفته باشیم. شاید بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و افرادی که نسبت به سایرین دقیقتر به مسائل نگاه میکنند، این ماجرا را بیشتر درک کرده باشند، چون جملات زیادی در اینباره گفتهاند.
هنرمند بزرگی اعتقاد دارد وقتی میخواهید یک سطر بنویسید انگار تمام دنیا علیه شما قد علم میکند. نظیر این گفتهها در بین هنرمندان و نویسندگان بسیار است، شاید از اینرو که هنرمندان بیشتر از همه با خلاقیت سر و کار دارند و برای نشان دادن اثر خود از خلاقیت، بیشترین بهره را میگیرند و به همین دلیل این قضیه را بیشتر از سایرین درک میکنند. هنرمند هنگام به وجود آوردن یک اثر درواقع از روی خلاقیت چیزی را پدید میآورد که تا آن لحظه وجود نداشته است. انگار چیزی از جهانی دیگر به دست و اندیشه او ساخته و در نگاه ما پدیدار میشود. درست در لحظهای که این اثر در حال ساخته شدن است، عواملی برای خلق نشدن آن دست به کار میشود. به نظر میرسد توانایی ویژه این عوامل بازدارندگی، ایستایی، انفعال، رکود و بیتحرکی است. با این عملکردی که این عوامل و نیروها دارند، به نظر شما آیا میتوان گفت که آنها در فاز مثبت هستند؟ آیا میتوانیم بگوییم که برای ما مفید هستند و برای زندگی ما خوب و سازنده به شمار میروند؟ حتماً شما هم با من همعقیده هستید که چنین عوامل و نیروهایی که تمام توان و حرکت ما را میگیرند و ما را شبیه به آدمی تنبل میکنند، جلوی کار خوب ما را هم میگیرند، مثبت نیستند. آگاهی از این نکته برای ما حیاتی است. اینکه درک کنیم که پس پرده چیست و دورمان چه میگذرد از اشتباه بیرونمان میآورد. در اینجا وقتی بدانیم که این عوامل نیروهای منفی کارمان را خراب میکنند و در زندگیمان اختلال ایجاد میکنند، میتوانیم راهی برای غلبه بر آنها پیدا کنیم و با این کار زندگیمان را ارتقا دهیم.
هرچه باشد رسالت عوامل بازدارنده، در بازدارندگیست، پس وظیفه ما هم نه تنها ایستادگی در برابر آنها که غلبه بر آنهاست. نه تنها اشخاص که جوامع نیاز دارند تا با این عوامل برخورد کنند چراکه امنیت و پیشرفت جوامع از گزند این عوامل در خطر است. اگر بگذاریم عوامل منفی به کار خود ادامه بدهند، چیزی شبیه به تنبلی بیش از پیش ما را گرفتار خواهد کرد.
بانویی را در نظر بگیرید که اتفاقاً فرزند یا فرزندانی که قرار است آینده کشوری را بسازند در کنار او رشد کرده و بزرگ میشوند. این زن میتواند از صبح که برمیخیزد با کارهایی که انجام میدهد به بهبود کیفیت زندگی آنان و همسرش کمک بزرگی کند. میتواند خرید مناسبی از سبزیجات و موادغذایی مفید و تازه داشته باشد، مطالعه کافی برای یادگیری نحوه برخورد با فرزندان و همسرش کند، میتواند با خلاقیت خود کیفیت زندگی را برای خانوادهاش بالا ببرد. ولی ممکن است این بانو صبح که از خواب برمیخیزد، دلش بخواهد که همه این کارها را انجام بدهد، ولی چند دقیقهای که از رفتن بقیه از خانه میگذرد، او تا میخواهد برود سراغ اینجور کارها، نیرویی مرموز وادارش کند تا فعلاً دست نگه دارد. شاید به خودش بگوید: «وای امروز چقدر تنبل شدهام؟». فنجان دیگری چای یا قهوه بنوشد و کمی چرت بزند. شاید بد نباشد برود سراغ تلفن و به یکی از آشنایان که هر بار با هم به آرایشگاه محل میروند زنگی بزند تا کمی گپ بزنند. ممکن است تلفن که تمام شد نگاهش به تلویزیون بیفتد که به خاطر برنامههای صبحگاهی یکی از شبکهها روشن مانده و اکنون در حال پخش تکرار سریال چند روز پیش است و بخواهد آن سریال را ببیند. چیزی نمیگذرد که دیگر وقت آمدن بچهها از مدرسه است و باید میز ناهار چیده شود. فرصتی برای تهیه ناهار باقی نمانده جز جوشاندن قوطی کنسروی که از فروشگاه محل خریده است. این اتفاق ممکن است تا شب تکرار شود و شام نیز با خوراکی سرخشده که فوری میتوان آمادهاش کرد پایان بگیرد تا همه سر بر بالشت بگذارند و فردا روز دیگری شروع شود. اگر برنامه روزانه این زن حتی سه روز در هفته نیز تکرار شود، چه فاجعهای در انتظار پیشرفت و تندرستی این خانواده خواهد بود؟
این بانو درست مانند جامعهای است که میتواند افرادش را به پیشرفت و روشنی برساند یا به بیماری، پسرفت و تاریکی. آگاهی میتواند معجزه کند، اکنون نیز معجزهاش را به ما نشان خواهد داد. وقتی حسهایی که به سراغمان میآید را بتوانیم از یکدیگر تشخیص بدهیم، مثلاً تنبلی، رخوت، مقاومت، بازدارندگی، بیانگیزگی، بیتفاوتی و... را بشناسیم، از زدن برخی برچسبها به خودمان یا دیگران دست برمیداریم. این برچسبها کمکی به ما نمیکند. با پیداکردن راه یا راههایی که ما را از رخوت بیرون بکشد میتوانیم به خودمان کمک کنیم. شاید اینکه پیامبران بزرگ تنبلی را مورد نکوهش قرار دادهاند، نه تنها برای دوری از خود تنبلی که برای رویارویی با عوامل بازدارنده نیز بوده است که خود را به صورت تنبلی در بین مردم نشان میدادند. پیامبران با اینکه به جز رسالتی که در وجودشان بود، اندیشمندان زمان خود هم بودند و میتوانستند یک جا بنشینند و از راههای آسانتری زندگی و معیشت خود را تأمین کنند، ولی اغلب به کارهای سختی دست میزدند. این کارها شاید گاهی از شغلهای متوسط یا رده پایین جامعه محسوب میشد، ولی باز هم آنان از انجامش سر باز نمیزدند.
حضرت محمّد مصطفی (ص) فرمودند: «إنَّ اللّهَ یبغِضُ الصَّحیحَ الفارِغَ لا فی شُغلِ الدنیا ولا فی شُغلِ الآخِرَةِ»، «پروردگار عالم، شخصی را که تندرست و صحیح و سالم است، ولی بیکار و فارغ باشد، دوست ندارد و از او، نفرت دارد و نسبت به او، بغض دارد که نه مشغول به دنیاست (یعنی کار نمیکند) و نه مشغول به آخرت.»
پیامبر اسلام چوپانی میکرد و حضرت عیسی نجاری. این کارها شاید برای رهایی از روزمرگی و رخوتی که ممکن است آدم را اسیر کند و در نتیجه نتواند درست فکر کند و درست رفتار کند، انجام میشده است. بنابراین شاید نظم بخشی به زندگی و وادار کردن خود به انجام کارها در زمان و موقعیتی که قرار است انجام شود یکی از راههای مقابله با نیروهای بازدارنده باشد و از همه مهمتر دوری از فازی که خوشایند آنهاست، یعنی دوری از رفتارها و کردارهای منفی. شاید در این مواقع توجه به آنچه ذهن ما میسازد تا ما وارد فاز منفی شویم و آنچه لازم است تا انجام شود تا از فاز منفی دور بمانیم، ضرورت بیشتری پیدا میکند. نیروهای بازدارنده اغلب با این ذهنیت که حالا وقت زیاد است، فعلا میخواهم بنشینم، اینهمه کار را چگونه با هم انجام بدهم و... در وجود ما رخنه میکند، بنابراین شناخت و آگاهی و عمل به دریافتها در اینباره مهم است.