کد خبر: 935628
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۳۹۷ - ۰۷:۱۱
کنشگرانه رفتار کنیم نه منفعلانه
در یک رستوران، سوسک ناگهان از جایی پر می‌زند و روی لباس یک خانم می‌نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن می‌کند. او وحشت‌زده بلند می‌شود و سعی می‌کند با پریدن و تکان دادن دست‌هایش سوسک را از خود دور کند.
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- محمد مهر: این داستانک را در یکی از شبکه‌های اجتماعی می‌بینم که جالب توجه است: «در یک رستوران، سوسک ناگهان از جایی پر می‌زند و روی لباس یک خانم می‌نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن می‌کند. او وحشت‌زده بلند می‌شود و سعی می‌کند با پریدن و تکان دادن دست‌هایش سوسک را از خود دور کند. واکنش او مسری بوده و افراد دیگر سر میز هم وحشت‌زده می‌شوند. بالاخره آن خانم موفق می‌شود سوسک را از خود دور کند. سوسک پر می‌زند و روی خانم دیگری نزدیکی او می‌نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش می‌شود که همین حرکت‌ها را تکرار کنند! پیشخدمت به سمت آن‌ها می‌دود تا کمک کند. در اثر واکنش‌های خانم دوم، این بار سوسک پر می‌زند و روی پیشخدمت می‌نشیند. پیشخدمت محکم می‌ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه می‌کند. زمانی که مطمئن می‌شود، سوسک را با انگشتانش می‌گیرد و به خارج رستوران پرت می‌کند. در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه می‌کردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟ اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟ چرا او تقریباً به شکل ایده‌آلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟ این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم‌ها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتی‌شان شده بود.»

می‌خواهیم با بپربپر مسئله را حل کنیم

همه ما می‌توانیم این تمرین را نه فقط با سوسک که با هر چیز آزاردهنده‌ای که در طول روز تجربه می‌کنیم انجام دهیم. تجارب طول روز را در نظر بگیرید. این تجارب می‌تواند هر چیزی باشد. مثلاً رفته‌اید فروشگاه و متوجه می‌شوید که ناگهان در طول چند روز قیمت بطری شیر نزدیک به دو برابر شده است. این یک شوک آزاردهنده است. هنوز از خواب بیدار نشده‌اید که متوجه چکه چکه کردن آب از سقف می‌شوید. شب می‌خواهید بخوابید و متوجه می‌شوید که همسایه واحد کناری نصف‌شب یادشان افتاده دکوراسیون منزل را تغییر دهند. آن‌ها مبلمان خود را غیژ غیژ روی اعصابتان جابه‌جا می‌کنند. هر سوژه‌ای که شما را آزار می‌دهد در نظر بگیرید. اولین چیزی که ذهن شرطی شده در این مواقع پیشنهاد می‌دهد، چیست؟ همان پیشنهادی است که به آن زنی که سوسک بالدار روی لباسش نشسته می‌دهد: تا آنجا که می‌توانی دستپاچه شو، تا آنجا که می‌توانی داد بزن و بپر بپر کن تا مسئله حل شود.

اغلب ما از این شیوه‌ها برای حل مسئله‌مان استفاده می‌کنیم، یعنی بدون اینکه بخواهیم به سوسک (مسئله) دست بزنیم می‌خواهیم با بپر بپر، سوسک (مسئله) را جابه‌جا کنیم، اما کمتر کسانی هستند که بخوانند سوسک (مسئله) را بگیرند و به بیرون هدایت کنند. قیمت ۵ هزار تومانی یک بطری شیر با داد و بیداد من در فروشگاه و احیاناً فحاشی به مدیران و مسئولان، پایین نخواهد آمد. یعنی اگر شما در یک دست خود بطری شیر را بگیرید و در دست دیگرتان یک دوربین باشد که به موازات فحاشی برچسب قیمت بطری شیر را هم نمایش دهد می‌بینیم که قیمت بطری شیر با داد و بیداد شما هر اندازه هم که بالا باشد پایین نمی‌آید. پس قیمت شیر چه زمانی پایین می‌آید؟ قیمت شیر زمانی پایین می‌آید که شما همان کاری را کنید که آن پیشخدمت با سوسک انجام داد، یعنی صاف سراغ مسئله رفت. مثلاً درباره مثال بطری شیر شما و هم محله‌ای‌ها و همشهریهایتان می‌توانید تصمیم بگیرید یک هفته شیر نخرید، با این تصمیم فروشگاه نارضایتی شما را به صورت عملی- و نه یک رفتار هیجانی روی هوا - به تولیدکنندگان منتقل خواهند کرد و آن‌ها مجبورند برای کاستن از ضرر‌های بیشتر قیمت بطری شیر را پایین بیاورند.

اگر داد زدن بی‌فایده است پس چرا داد می‌زنم؟

اما سؤال این است: با وجود اینکه من می‌دانم داد کشیدن در فروشگاه بابت افزایش قیمت بطری شیر قیمت آن پایین نمی‌آید چرا این کار را انجام می‌دهم؟ پاسخ را در مثال سوسک می‌توان پیگیری کرد. در آنجا هم آن خانم می‌داند که با بپر بپر نمی‌تواند مسئله را حل کند، اما به خود دلداری می‌دهد که احتمال دارد بپر بپر باعث فاصله‌گیری بیشتر سوسک از او شود. اینجا هم آدم‌ها می‌خواهند به نوعی خود را دلداری دهند که همچنان زنده‌اند و قدرت واکنش دارند، مثلاً همچنان می‌توانند داد و بیداد کنند. چرا آن‌ها چنین گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند؟ به خاطر اینکه احساس می‌کنند تحقیر شده‌اند، بنابراین دست به قدرت‌نمایی می‌زنند و سهل‌الوصول‌ترین و آنی‌ترین راه قدرت‌نمایی چیست؟ ایجاد سروصدا.

اما این در حقیقت فریبی بیش نیست. در واقع ما در اینجا با آدم‌های آموزش ندیده‌ای مواجه هستیم که همچنان با الگو‌های خام رفتار می‌کنند. تصور ما همچنین بر این است که ما در مسابقه «صدای چه کسی کلفت‌تر است؟» شرکت کرده‌ایم. شاید این مسابقه در زندگی نیاکان ما در چند قرن پیش کارآیی‌هایی هم داشته، اما امروز می‌دانیم حتی اگر مراد قدرت‌نمایی باشد با چنین رفتار‌هایی به جایی نخواهیم رسید، اما چرا با این همه دچار اشتباهات ویران‌کننده‌ای می‌شویم؟ پاسخ این است که ما به سرعت با احساس‌های منفی که در ما بیدار می‌شود یکی می‌شویم و قدرت کنشگری خود را از دست می‌دهیم.

خریدن یا نخریدن تو کنشگرانه باشد، داد و بیداد نخواهی کرد

توجه کنید فرد وقتی برچسب بطری شیر را می‌خواند و متوجه می‌شد قیمت بطری شیر بسیار بالا رفته، اگر از قدرت کنشگری برخوردار بود چه اتفاقی می‌افتاد؟ او می‌گفت: اکنون من با این رویداد چه می‌توانم بکنم؟ در واقع کنشگری برخلاف واکنشگری منفعلانه نیست. مثلاً فرد با خود می‌گفت: من مجبور نیستم با این قیمت شیر بخرم پس نمی‌خرم. می‌توانم برای یک هفته یا دو هفته ماده غذایی دیگری را جایگزین کنم یا اینکه می‌توانم از طریق اهرم‌هایی که دارم مثل رسانه یا مقاومت در برابر خرید یا... صدای خود را به گوش مسئولان و مدیران برسانم و اصلاً بر فرض من هیچ کدام از این گزینه‌ها را در اختیار ندارم، مثلاً نه مدیران توجهی به این امر دارند نه رسانه و نه اینکه در جامعه وحدت رویه‌ای وجود دارد که وقتی کمپینی راه می‌افتد واقعاً شهروندان از خرید کالایی که بی‌جهت قیمت بالایی پیدا کرده خودداری کنند. فرض کنید که من آنقدر هم به یک بطری شیر نیاز دارم که اگر آن را شب نخورم بدنم از کار می‌افتد. خب با فرض همه این موارد من چه کار می‌کنم. من آن بطری شیر را می‌خرم، اما چون خودم انتخاب کرده‌ام که آن بطری شیر را بخرم بنابراین داد و بیداد راه نمی‌اندازم. در واقع من آن بطری شیر را نه از سر استیصال و واکنشگری و انفعال که از سر انتخاب می‌خرم، چون اگر نخورم می‌میرم، بنابراین به لوازم انتخاب خود کاملاً واقف هستم و می‌دانم چه می‌کنم.

ما آموزش انتخاب رفتار در موقعیت‌های دشوار را ندیده‌ایم

انرژی زیادی از ما در طول روز به هدر می‌رود و ما دچار مسمومیت فضای درون می‌شویم، به خاطر اینکه خود را در جایگاه یک قربانی می‌یابیم. اگر پیش از هر واکنشی به امکان‌های متعددی که در سر راهمان وجود دارد عمیقاً فکر کنیم و به سرعت با موقعیت یکی نشویم در آن صورت شادی بسیار زیادی به زندگی‌مان خواهد آمد. هر پیشامدی ولو ناخوشایند با الگو‌های واکنشی شرطی شده راه به جایی نمی‌برد، اما، چون بسیاری از ما آدم‌ها در این باره آموزش ندیده‌ایم فکر می‌کنیم اگر در موقعیت‌های دشوار هر چقدر بیشتر دستپاچه و نگران شویم و رفتار‌های هیجانی بیشتری از ما سر بزند بیشتر به حل مسئله نزدیک خواهیم بود، در حالی که اگر شما عمیق‌تر فکر کنید می‌بینید اتفاقاً جای رفتار خونسردانه، منطقی و همراه با انتخاب، در موقعیت‌های دشوار زندگی است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار