در اندک زمان باقی مانده تا جام ملتهای آسیا، اوضاع اصلاً مساعد نیست. این را میتوان از نگاهی گذرا به سایتهای خبری یا صفحات روزنامهها دریافت. فوتبال به یک دوگانگی عجیب تبدیل شده، موافق و مخالف که هر دو گروه نیز با همه توان در پی زدن یکدیگر هستند، گویی جنگ است و پیروزی و کسب غنائم بیشتر و بهتر مهمترین مسئله است!
اوضاع اصلاً جالب نیست. فوتبال به یک دوگانه متلاطم موافق و مخالف تبدیل شده که البته هر دو گروه نیز با همه توان در پی زدن یکدیگر و نشاندن حرف خود بر کرسی هستند. گویی جنگ است و مهمترین مسئله کسب پیروزی و به دست آوردن غنائم بیشتر و بهتر! حرف از تیمهای باشگاهی نیست که هواداران و طرفداران آن در دو سوی خاکریز از هر ترفندی برای پایین کشیدن دیگری بهره ببرند. همه این بگیر و ببندها به تیم ملی برمیگردد. تیم ملی فوتبال ایران که سالیان سال نماد اتحاد، نه فقط در فوتبال که در کل کشور بوده، حالا به یک دوگانه مطلق و بهانه و دستاویزی برای نیل به هدف تبدیل شده؛ حال میخواهد این هدف ماندن بر کرسی ریاست فدراسیون، زدن سرمربی پرتغالی یا حتی خط و نشان کشیدن برای مربی یکی از تیمهای باشگاهی باشد.
اتفاقات قابل هضم نیست، همه چیز به یک فیلم کمدی میماند که نه فقط هیجان و خندهای به دنبال ندارد که از تماشای هر سکانس بیشترین حسی که القا میشود تأسف و ناباوری است!
زمان زیادی باقی نمانده، کمتر از ۴۰ روز دیگر یوزهای ایرانی باید در جام ملتهای آسیا به میدان بروند، جامی که ۴۰ سال از آخرین باری که آن را بالای سر بردهایم، میگذرد. سه بار در سالهای ۱۹۷۲، ۱۹۶۸ و ۱۹۷۶ این جام را از خود کردهایم، اما بعد از آن، دیگر هرگز موفق به تکرار این موفقیت دلچسب نشدهایم و چیزی از حسرت چهار تایی کردن آن برایمان باقی نمانده است!
کنفدراسیون فوتبال آسیا در این زمان باقیمانده تا جام ملتها به تمجید از تیمی میپردازد که دستیابی به افتخارات و شکستن رکوردش با سه قهرمانی، چهار سومی و یک چهارمی هنوز هم دست نیافتنی است. تیمی که این روزها بیهیچ ابایی بین موافق و مخالف، چون گوشت قربانی این دست و آن دست میشود، آن هم درست در زمانی که اتحاد و همدلی مهمترین گام برای رسیدن به هدفی است که ۴۰ سال است از دستیابی به آن عاجزیم، هدفی که بعد از جام جهانی روسیه نیل به آن را نزدیکتر از هر زمان دیگری حس میکردیم، اما امروز با دودستگیها و چنددستگیهای به وجود آمده شاید غیرقابل دسترستر از هر زمان دیگری باشد.
تیم ملی تنهاست. تیمی که برابر ونزوئلا به تساوی یک – یک دست یافت و بازی خوبی را به خصوص در نیمه دوم به نمایش گذاشت، این روزها تنهاتر از آن است که بتواند کاپ قهرمانی جام ملتهای آسیا را از چنگ حریفان قدرتمند خود در بیاورد و با افتخار بالای سر ببرد. این تنهایی را میتوان با نگاهی گذرا به سایتهای خبری و صفحات روزنامهها فهمید. در لابهلای خبرها درمییابیم که برخی به جای آرام کردن اوضاع برای مهیا شدن شرایط و نزدیک شدن تیم ملی به کسب نتیجه، گاه از کاه کوه میسازند و گاه نیز واقعیت را چنان با آب و تاب به خط میکنند که اوضاع بههم ریختهتر از آن چیزی شود که میبینیم. تیم ملی بیهیچ پشت و پناهی به لطف قطر برای برگزاری بازی دوستانه مقابل ونزوئلا به میدان میرود و رئیس تازه ابقا شده تیم ملی که شادی ماندگاری در پست ریاست را هنوز میتوان در چهرهاش دید به سادگی میگوید که دوست داریم بازیهای بهتر و بیشتری مهیا کنیم، اما دستمان خالی است. او، اما نمیگوید وقتی دستش آنقدر خالی است که حتی توانی برای مهیا کردن شرایط بهتر برای تیم ملی در مسیر جام ملتها را ندارد، چرا تا این اندازه برای ادامه خدمت به فوتبال اصرار و پافشاری دارد!
این روزها حرف و نقد زیاد است، اما همیشه وقت برای گفتن این حرفها و انتقادها هست. کیروش امروز سرمربی تیم ملی است. سرمربی تیم ملی ایران که نه متعلق به او و شاگردانش که متعلق به میلیونها ایرانی است. این یعنی حتی اگر اختلافسلیقه یا شخصی هم با او وجود دارد باید برای بعد گذاشت، نه، چون کرش فردا میرود پستی تند و تیز برای درآمدن از خجالت منتقدانش منتشر میکند نه، چون آرامش او، آرامش تیم ملی است و آرامش تیم ملی موفقیت آن را در پی دارد. تیم ملی امروز نه به انتقادهای مقرضانه و غیرضروری که به حمایت نیاز دارد. تیم ملی امروز نیازمند وفاق است، نه نفاق، چیزی که البته با وجود اهمیت زیاد کمتر به آن توجه میشود. کمبودی که بدون شک در صورت عدم جبران نتیجهای ناخوشایند در پی خواهد داشت.