تیمور بختیار اولین رئیس ساواک و صاحب لقب «قصاب تهران» پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به مرور و دلایلی چند، از محمدرضا پهلوی فاصله گرفت و رفته رفته در عداد مخالفان وی درآمد. وی پس از خروج از ایران، ابتدا به بیروت و سپس عراق عزیمت کرد و در آنجا ضمن فراهم آوردن یگانهای مسلح، شبکهای رادیویی را تأسیس کرد و در آن به حمله به محمدرضا پهلوی و حاکمیت وی پرداخت. او در ضمن این نطقها، به تمسخر شاه نیز میپرداخت و از کتاب مأموریت برای وطنم به «مأموریت برای بدنم» تعبیر میکرد. همانگونه که اشارت رفت، بختیار برای عزیمت به عراق، ابتدا در بیروت توقف کرد و در همان روزها دستگیر شد. دولت ایران خواستار استرداد وی گشت که عملی نگردید. مقالی که پیش روی دارید، به بازخوانی این رویداد پرداخته است. امید آنکه مقبول افتد.
تیمور بختیار پس از خوشخدمتیهای فراوان به محمدرضا پهلوی بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از سال ۱۳۴۲ تا سال ۱۳۴۷ به صورت غیرعلنی با ایجاد دستهبندیهای سیاسی در میان مخالفان رژیم پهلوی در اروپا به مبارزه مخفی با محمدرضا پرداخت. وی در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۷ به دعوت رهبران عراق، به بیروت رفت تا از آنجا به بغداد برود، ولی در فرودگاه بیروت به همراه دستیارش امیر شاپورزندنیا، به اتهام حمل غیرمجاز سلاح دستگیر شد. دستگیری، حبس، توقف ۹ ماهه در لبنان و ماجرای استرداد وی یکی از سرفصلهای پرماجرا و مهم زندگی سپهبد بختیار است.
چند و، چون یک دستگیری
فروردین ۱۳۴۷ خبرگزاریهای بزرگ دنیا، خبر از دستگیری و توقیف تیمور بختیار در فرودگاه بیروت دادند. این رسانهها اتهام بختیار را حمل سه قبضه اسلحه کمری و تفنگ شکاری بدون پروانه قانونی ذکر کردند. امیر شاپورزندنیا در مورد بازداشت خودش و همچنین سپهبد بختیار در شهر بیروت اینگونه وانمود میکند که تیمور بختیار درصدد شروع مرحله نظامی مبارزه خود در ایران بوده است و سلاحهای نظامی را برای انجام کودتا در ایران به بیروت حمل کرده است. وی در ادامه میافزاید:
«در پایان تابستان ۱۳۴۶ اردشیر زاهدی به فرانسه آمده از آنها [ دولت فرانسه]خواسته بود من و تیمسار بختیار را اخراج کنند. فرانسویها در پاییز به ما اخطار کردند که از قلمرو آنها خارج شویم. من اعتراض کردم، ولی تیمسار بختیار که مقیم ژنو بود و میتوانست برای دورهای سه ماه به فرانسه بیاید، اعتراض نکرد. در اسفند ۱۳۴۶ من برای تیمسار بختیار و خودم از دولتهای سوریه و عراق ویزا گرفتم (با مساعدت آقای فخریالطاهر) و آلن برگر را نیز در جریان حرکت خودمان به سوی ایران قرار دادم. تیمسار بختیار نیز به ایل بختیاری که قشلاق خود را نزدیک دزفول میگذراندند، اطلاع داد که در فروردین تا آمدن ما به منطقه ایلی در قشلاق بمانند. من از ایران دو شناسنامه دیگر با نامهای ناآشنا خواستم که توسط مسافری برایم فرستادند. با عکسهای تیمسار بختیار و خودم با لباس عشایری قرار شد از عراق از بیراهه که تیمسار بختیار میشناخت وارد ایران شویم و او در نقش راننده و من با کارتشناسایی شرکت نفتی خودم به عنوان مهندس نفت از جاده مرزی خوزستان تا دزفول و محل عشایر بختیاری برویم و عملیات را آغاز کنیم. البته پس از جریان دستگیری ما در بیروت، مرحوم مقدادی برکنار و بازنشسته شد. من شناسنامهها را در بیروت به دریا انداختم. تیمسار بختیار یک لندروراستیشن از انگلستان خریداری کرد که قطبنما داشت و من با اجازه حکومت آفریقای مرکزی مقادیری سلاح ضدتانک انرگا خریدم، زیرا تیمسار معتقد بود در برخوردهای اولیه عشایر که از تانک پروا دارند، باید بتوانند تانکهای دولت را از کار بیندازند تا فرودگاه دزفول تصرف شود. اتومبیل را در گاراژ یک یهودی طبق طرح من جاسازی کردیم و تعدادی واکیتاکی و دستگاه استراق سمع و تپانچه پرتاب منور و علائم رنگین هشداردهنده و چادرهای سبک سفری و لوازم و داروهای طبی سفری خریداری کردیم. قرار شد من با کشتی «اسپیریا» روز ۱۳ فروردین ۱۳۴۷ از بندر ژن در ایتالیا با وسایل و سلاحها حرکت کنم و یک هفته بعد که به بیروت میرسم، تیمسار بختیار نیز با هواپیمای «ایرفرانس» به آنجا بیاید و بیتوقف در بیروت که به نظر تیمسار پر از مأموران ساواک بود، به سوریه و عراق عزیمت کنیم و در عراق نیز که ساواک مأموران زیادی دارد، آفتابی نشویم و یکسره به مرز ایران بیاییم. البته تیمسار جریان حرکت ما را به آیتالله زادهاصفهانی نیز اطلاع داده بود. اشاره به این نکته لازم است که تیمسار یک تفنگ دوربیندار اختصاصی خود را که هدیه گرفته بود با یک هفتتیر مزین به نام خودش در کنار دیگر اسلحهها گذاشته بود و خودش نیز با یک هفتتیر دیگر بعداً به بیروت عزیمت کرد. از جانبی روزی که اتومبیل جاسازی شده را تحویل گرفتیم، ایشان از آشکار بودن نسبی جاسازی گله کرد و با مدیر فرانسوی گاراژ که یهودی بود، تندی نمود ولی، چون من چند ماه قبل در راه کاله به نیس خوابم برده و اتومبیلم خرد شده بود از همان گاراژ یک راننده گرفت تا اتومبیل را همراه من به بندر ژن در ایتالیا برساند. برخورد سرسری گمرکچیان در مرز فرانسه و ایتالیا و در بندر ژن با من و اتومبیل، مرا به اینکه آنها چیزی میدانند، مشکوک کرد. من از بندر ژن به تیمسار تلفن کردم و گفتم اگر مصلحت میداند من سلاحها را به دریا بریزم و نبرم که ایشان گفت: بد به دلت راه نده! پس از یک هفته کشتی به بیروت رسید و اتومبیل را پیاده کرد. من از بالای کشتی دیدم که از صف اتومبیلهای پیاده شده اتومبیل ما را بیرون کشیدند و به آخر صف بردند. به نظر میرسید که آنها به اتومبیل مشکوک هستند. من وضع را بررسی کردم و دیدم چند راهحل دارم: یکی آنکه اتومبیل را بگذارم و کاغذ تیمسار را برای ترخیص آن ارائه ندهم و با اسبابها به شهر و فرودگاه بروم و مراتب را به تیمسار بگویم. دیگر آنکه اقدام به ترخیص اتومبیل کنم ولی بگویم از جاسازی و محتویات آن اطلاعی ندارم. سوم آنکه بمانم و اتومبیل را ترخیص کنم و بگویم سلاحها را من در آن گذاشتهام. من راه سوم را اختیار کردم و ابتدا به مأموری که پرسید در اتومبیل چیست گفتم هر چه هست ربطی به لبنان ندارد و بیروت نیز بندر آزاد است. معلوم بود که مأمور گمرک فقط از جاسازی اطلاع دارد. من به او پیشنهاد کردم هزار دلار بدهم که اتومبیل را نگردد و او گفت: کم است (من هم پول بیشتری نداشتم و، چون بعداً روشن شد که پلیس بینالمللی جاسازی اتومبیل و آمدن من و تیمسار بختیار را اطلاع داده بود، قطعاً گمرکچی مذکور نمیتوانست قضیه را ندیده بگیرد و مسلماً منشأ اطلاع پلیس بینالمللی گاراژ سازنده جاسازی و راننده او بودهاند). در بازرسی گمرک من گفتم اسلحهها را من خریدهام تا در سفری که تیمسار بختیار میخواهد برای حج عمره به عربستان برود به یکی از شیوخ آنجا بدهد. تیمسار هم دو قبضه سلاح خود را برای هدیه به دوستانش در عربستان ارسال داشته است. عصر آن روز تیمسار را نیز از فرودگاه آوردند... از آن لحظه تلاش حکومت ایران برای آنکه بیسر و صدا ما را از لبنان تحویل بگیرند و به ایران بیاورند شروع شد.»
بازتاب گسترده یک دستگیری
اخبار مربوط به مراحل بازجویی و درخواست استرداد بختیار از سوی ایران، مدتها در صدر اخبار رسانههای بزرگ دنیا جای داشت. نشریات و رسانههای منطقه، بهخصوص ایران و لبنان نیز حجم وسیعی از اخبار و گزارشهای خود را به مباحث دستگیری و بازداشت تیمور بختیار سپهبد بازنشسته دولت شاهنشاهی اختصاص دادند. در همین حال تلاشهای دیپلماتیک وسیعی از طرف محافل و شخصیتهای مختلف سیاسی برای استرداد یا عدم استرداد تیمور بختیار انجام شد. از یک سو دولت ایران با رایزنیهای فراوانی که با مقامات سیاسی و قضایی لبنان نمود، تلاش گستردهای را برای بازگرداندن بختیار به ایران آغاز کرد و در همان حال همسر بختیار به پشتوانه ثروت بیکران و دلارهای انبوه، کوشش فراوانی را برای جلبنظر و حمایت افراد ذینفوذ سیاسی در لبنان انجام داد. سرانجام بهرغم تهدیدات و تطمیعات دولت ایران، لبنانیها بختیار را به مقامات ایرانی تحویل ندادند.
نخستین واکنشهای دولت ایران
نخستین واکنش دولت ایران در قبال دستگیری بختیار طرح تقاضای استرداد وی بود. دولت ایران بختیار را به عنوان «قاتلی که در ایران فردی را کشته است» معرفی نمود. مطبوعات داخلی نیز به شرح و بسط ماجرای دستگیری بختیار و عملکرد او در دوران ریاست ساواک پرداختند. آیندگان روزنامه صبح آن زمان واقعه را چنین توصیف میکند:
«سپهبد بازنشسته، تیمور بختیار هنگام ورود به فرودگاه پایتخت لبنان با اتهام همراه داشتن سه قبضه تفنگ و سه قبضه اسلحه کمری، بدون داشتن پروانه قانونی توسط پلیس فرودگاه توقیف شد و اینک در زندان قلعه بیروت زندانی است. تیمور بختیار پس از دستگیری توسط دادگاه بخش بیروت مورد بازجویی قرار گرفته است. علاوه بر اتهام حمل اسلحه غیرقانونی، یکی از موارد تعقیب نامبرده تقاضای دولت ایران برای دستگیری وی به موجب مقررات مجرمین از دولت لبنان میباشد... ولی مقامات لبنانی تصمیم دارند اطلاعات بیشتری در این باره به دست آورند.»
روزنامه اطلاعات واقعه را بدین شرح توضیح میدهد:
«طبق اطلاع، تیمور بختیار قبل از آنکه با هواپیما وارد بیروت شود، یک دستگاه اتومبیل جیپ که مقداری اسلحه در آن مخفی شده بود با کشتی وارد بندر بیروت میشود و در بازرسیهای گمرکی سلاحها کشف میگردد و وقتی از سرنشینهای جیپ تحقیق به عمل میآید، اعتراف میکنند که جیپ و محتویات آن متعلق به تیمور بختیار است که بهزودی با هواپیما وارد بیروت میشود. سرنشینان جیپ اظهار میدارند که ما عازم عراق هستیم و جیپ حامل اسلحه را توقیف میکنند. به این ترتیب مأموران پلیس از جریان امر آگاه میشوند و جیپ حامل اسلحه را توقیف میکنند و در فرودگاه منتظر ورود تیمور بختیار میگردند. مدتی بعد هنگامی که تیمور بختیار وارد فرودگاه بیروت میشود به جرم حمل اسلحه غیرمجاز دستگیر و زندانی میگردد.»
آغازی فرهمند برای بازگرداندن بختیار به ایران
از این زمان (دستگیری بختیار در لبنان به سال ۴۷) تا هنگام پایان این ماجرا، قسمت عمده دستگاه دیپلماسی ایران حول محور استرداد بختیار از لبنان دور میزند. در اولین حکمی که بازپرسی دادستانی لبنان در مورد بختیار صادر میکند، وی را به علت حمل کالای قاچاق مجرم معرفی مینماید، ولی پس از به دست آوردن اطلاعات بیشتر، چند ماهی پرونده را از جریان خارج نگه داشته و به تحقیق میپردازد. بالاخره حدود سه ماه پس از دستگیری بختیار مقامات قضایی لبنان نظر خود را اعلام میدارند که «تیمور بختیار به ایران تحویل میشود». در این خصوص و چگونگی تصمیم قاطع در مورد پرونده بختیار یک منبع قضایی وقت لبنان اظهار نمود: «این تصمیم توسط دادگاه استیناف گرفته شده است. تصمیم دادستان فقط به منزله یک توصیه به کابینه به شمار میرود و تصمیم نهایی را باید کابینه اتخاذ کند.»
این منبع در خصوص اتهام وارده علیه بختیار گفت: «بختیار هنگام بازجویی گفته است که دولت ایران به دلایل سیاسی تقاضای تحویل او را کرده است و این تقاضا باید رد شود. ولی منابع قضایی تأکید کردند که پس از رسیدگیهای قضایی متقاعد شدهاند که اتهام وارده از طرف دولت ایران به تیمور بختیار غیرسیاسی است.»
پس از دو روز که از تصمیم دادستانی لبنان مبنی بر استرداد بختیار به ایران میگذرد، دولت لبنان نیز تصمیم نهایی خود را اعلام میدارد:
«شورای وزیران لبنان... تصمیم دادستان بیروت را در مورد تحویل دادن ژنرال بازنشسته تیمور بختیار به مقامات ایرانی تحت بعضی شرایط تصویب کرد. لبنان مخصوصاً درخواست میکند که ژنرال بازنشسته، تیمور بختیار فقط به اتهام جنایتی که در درخواست ایران به آن اشاره شده یعنی ماجرای قتل راننده تاکسی، که در سال ۱۹۶۱ [ ۱۳۴۰]روی داده، محاکمه شود.»
در آخرین مرحله تصمیم، چندین روز پس از تصمیم نهایی دولت لبنان بالاخره وزیر دادگستری لبنان نظر خود را اعلام میدارد:
«سلیمان فرنجیه وزیر دادگستری لبنان حکم استرداد تیمور بختیار را امضا کرد و به این ترتیب تحویل او به ایران قطعیت یافته و تیمور بختیار ظرف یکی دو روز آینده به یک هیئت مخصوص ایرانی تحویل داده خواهد شد.»
پایانی ناکام و قطع ارتباط ایران با لبنان
به ظاهر به نظر میرسید که همه چیز تمام شده است و تلاشهای ایران جهت به دست آوردن بختیار راه موفقی را پیموده است، اما پایان ماجرا اختلاف ژرفی بود که میان مسائل حقوقی و سیاسی غالباً رخ میدهد: به بختیار توسط دولت لبنان دستور داده شد ظرف مدت ۲۴ ساعت خاک آن کشور را ترک کند! بدینسان صیدی که کاملاً اتفاقی به دام صیاد افتاده بود از قفس بیرون جست. مقامات ایرانی که بسیار متحیر و در عین حال خشمناک از این اقدام دولت لبنان گردیده بودند در واکنش نسبت به این موضوع، کلیه روابط خود را با دولت لبنان قطع نمودند و دولت پرزیدنت شارل حلو را دولتی بیاراده معرفی کردند! که از طرف عراقیها دستور میگیرد. اختلاف ایران و لبنان در موضع استرداد بختیار منجر به تیرگی روابط، فراخواندن سفیر، تحریم اقتصادی و جلوگیری از سفر اتباع ایرانی به لبنان شد. در واقع پس از ناکام ماندن تلاشهای گسترده ایران برای استرداد بختیار، دولت ایران در شهریورماه اعلام کرد که از گشایش اعتبارات برای امور تجاری با لبنان خودداری میکند. همچنین از مسافرت ایرانیان به لبنان جلوگیری میشود.
این تصمیم در حالی اتخاذ شد که واردات ایران از لبنان حدود ۵ میلیون دلار بود و روابط دو کشور در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی و جهانگردی در سطح بالایی بود. در آن زمان پیشبینی میشد که بازنده اصلی، دولت لبنان خواهد بود که هر ساله ۲۰ میلیون دلار درآمد توریستی از سفر جهانگردان ایرانی کسب میکرد. تحریمهای اقتصادی ایران علیه لبنان نتیجهای دربرنداشت و سرانجام پس از رأی نهایی دولت لبنان مبنی بر آزادی تیمور بختیار و عدم استرداد او، دولت ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۴۸ اقدام به قطع کامل روابط کرد. وزارت امور خارجه طی اطلاعیهای دلایل قطع کامل روابط با این کشور را به اطلاع عموم رساند. بعدها در مصاحبهای که پرویز ثابتی «به عنوان سخنگوی ساواک» پس از قتل تیمور بختیار با خبرنگاران انجام داد، علت قطع رابطه با دولت لبنان را چنین عنوان نمود:
«ممکن است پارهای از مردم تصور کنند تیمور بختیار چنین اهمیتی نداشته است که عدم تحویل وی موجب قطع روابط شود؛ البته این تصور کاملاً صحیح است ولی باید دانست که دولت ایران به این خاطر روابط خود را با لبنان قطع ننمود که حاضر به استرداد بختیار نگردید، بلکه به این جهت به این عمل مبادرت ورزید که دولت لبنان پس از دریافت پروندههای متشکله علیه تیمور بختیار و بررسی آنها و قبول یکی از پروندهها، از دولت ایران خواست که متعهد شود تیمور بختیار را فقط به استناد یک فقره پرونده محاکمه خواهد کرد تا ترتیب استرداد وی داده شود، لیکن پس از داده شدن این اطمینان از طرف دولت ایران، معهذا رئیسجمهور سابق لبنان (شارل حلو) که رشوه کلانی دریافت داشته و به همسر وی جواهرات گرانبهایی هدیه شده بود، علیرغم نظر مقامات صالحه قضایی لبنان از امضای حکم استرداد خودداری نمود و، چون این امر برخلاف دیپلماسی و نسبت به ملت و دولت توهینآمیز بود اقدام به قطع روابط گردید.»
علل واقعی قطع روابط ایران و لبنان
به نظر میرسد علل واقعی قطع روابط ایران و لبنان در جملاتی نبود که سخنگوی ساواک بدان اشاره نمود. با توجه به اطلاعاتی که در خصوص مسائل خاورمیانه و بحران دهه ۴۰ خورشیدی در این منطقه وجود دارد، میتوان به تحلیلهای زیر در خصوص عدم استرداد بختیار به دولت ایران توسط دولت لبنان اشاره نمود:
۱- دهه ۴۰ خورشیدی قرن حاضر (۶۰ میلادی) اوج جنگهای اعراب و اسرائیل بوده است. در این سالها دولت ایران به صورت ضمنی حمایتهای خود را از اسرائیل ابراز میکرد و دول عرب، ایران را به چشم همپیمان با اسرائیل مینگریستند. بنابراین دولت لبنان «در موضعگیری راجع به بختیار» به عنوان دولتی عرب و حامی اعراب سعی در ایجاد چالش برای دشمن اعراب و دوست اسرائیل کرد. به همین خاطر از استرداد بختیار به ایران جلوگیری نمود.
۲- احتمالاً با دیپلماسی عراق، لبنانیها نیز متقاعد شدهاند که بختیار را برای حمایت از اعراب و تزلزل در جبهه اسرائیل آزاد گذارند. چه اینکه با از بین رفتن ثبات در ایران توسط بختیار، به یکباره تزلزلی در جبهه متحد رسوخناپذیر اسرائیل ایجاد میشد. در این موقعیت ایران سعی در رسیدگی و رفع مشکلات ایجاد شده توسط بختیار مینمود تا حمایت و کمک به اسرائیل.
۳- احتمال دیگر که میتواند نقش کمرنگتری در ارتباط با عدم استرداد بختیار داشته باشد، وجود افکار عمومی مخالف حکومت دیکتاتوری ایران میباشد. در این رابطه از جمله افرادی که بر ضد تسلیم بختیار به ایران رأی دادند، کاردینال معوشی و ژانپل سارتر نویسنده و فیلسوف معروف بودند.
۴- فعالیت دامنهدار همسر بختیار و طرفداران وی جهت ممانعت از استرداد وی از یک سو و عدم شفافیت فضای ذهنی دولتمردان ایران به دلیل گزارشهای ارسالی اغراقآمیز و حتی غیرواقعی و در نتیجه عدم شناخت کافی از اوضاع داخلی لبنان از سوی دیگر از عوامل مؤثر در عدم استرداد بختیار بوده است.