خدمات و فعالیتهای بسیج اگرچه فراتر از مقطع دفاع مقدس است، اما در همان تاریخ هشت ساله جنگ تحمیلی بود که این نام نه تنها در ایران که در سراسر جهان طنینانداز شد. وصف قهرمانیها و حماسهآفرینیهای ملت ایران در دفاع مقدس که در قالب بسیج صورت میگرفت، گفتنیهای بسیاری در خود دارد. در حالی که هفته بسیج مستضعفین را بهتازگی آغاز کردهایم، به گفتوگو با حسنعلی براتی یکی از بسیجیان پیشکسوت تهرانی پرداختیم تا روایتگر گوشههایی از حماسهآفرینی بسیجیها در دفاع مقدس باشد.
شهردار محلهها
وقتی جنگ شروع شد، یک سال از تشکیل بسیج میگذشت، اما هنوز این نام در بین مردم رایج نشده بود. اوایل جبهه که میرفتیم، بیشتر به عنوان نیروی داوطلب مردمی از ما یاد میشد. من آن موقع ۱۸ سال داشتم، اما پیش بچههایی که از سن ۱۵، ۱۶ سالگی عزم جبهه کرده بودند، بزرگ به نظر میآمدم.
در محلهمان یک مسجد داشتیم به اسم بابالحوائج که بسیج فعالی داشت. بسیج آن موقع شهردار محلهها بود! هر کاستیای را جبران میکرد. از ایست بازرسی گذاشتن تا نگهبانیهای شبانه و ثبتنام رزمندهها و خیلی کارهای دیگر.... خود ما در همان مسجد بابالحوائج حتی نیازهای روزمره مردم را هم تأمین میکردیم. اغلب شبها پستهای ایست بازرسی میگذاشتیم که خطرهای زیادی داشت. گاهی با منافقین یا گروهکها درگیر میشدیم. مثلاً یک شب یک اتومبیل کادیلاک قدیمی به تعدادی از بچههای بسیج کوبید و فرار کرد. یا یک شب درگیری مسلحانه رخ داد که دو نفر از مهاجمین کشته شدند.
بسیجیها آن زمان سعی میکردند هر مشکلی که مردم داشتند را حل کنند؛ مثلاً اگر قرار بود نفت توزیع شود و امکان تجمع و شلوغی میرفت، مسئول توزیع نفت از بسیجیها تقاضا میکرد او را در توزیع و تأمین آرامش مردم کمک کنند. یا اگر اراذل و اوباش گردنکشی میکردند، مردم از بسیج تقاضای کمک میکردند. البته بعدها که نهادهای انتظامی بسط و گسترش پیدا کردند، برخی از این مسئولیتها از دوش بسیج برداشته شد، ولی مردم همچنان به عنوان حافظان امنیت و کسانی که حاضرند باری از دوششان بردارند به بسیج نگاه میکردند. یادم است خیلی وقتها دعوای دو همسایه با حکمیت مسئول پایگاه بسیج محله حل و فصل میشد. بسیج از بدنه مردم بود و مردم هم به آن اعتماد داشتند.
قداست بسیج
زمان جنگ قداست بسیج در نظر مردم بیشتر شد. من شنیده بودم که در گذشته برخی از مردم عرق باستانیکارها را به عنوان تبرک برمیداشتند. در زمان اعزام بسیجیها به جبهه، بارها شاهد بودم که خانمها روسریهای خود را زیر پای بچههای بسیجی میانداختند تا با قدومشان تبرک شود. این رسمی که الان در راهپیمایی اربعین میبینیم، موقع اعزام بسیجیها به جبهه به شکل دیگری اجرا میشد. مردم آنقدر شربت و شیرینی به ما میدادند که واقعاً شرمنده مرامشان میشدیم.
بانوان بسیجی
برخلاف تصوری که الان وجود دارد، زمان جنگ بسیج نه تنها وجههای مردانه نداشت، بلکه فعالیت خانمها در بسیج بیشتر به چشم میآمد. میدیدی که یک خانم بسیجی خانه دو طبقه کوچکشان را تبدیل به ستاد پشتیبانی از جنگ میکرد. یک طبقه کامل به این کار اختصاص پیدا میکرد. آنجا خانمها کمکهای مردمی را جمع میکردند و ساماندهی میکردند. یا همان جا لباس و دستکش و کلاه برای رزمندهها میبافتند. ترشی درست میکردند و کارهایی از این دست انجام میدادند.
معنی درست بسیج
جنگ معنی درست بسیج و حرکت داوطلبانه را به همه مردم نشان داد. از کمسوادترین تا باسوادترین آدمها در جنگ متوجه شدند که کار بسیجی یعنی چه. کار جهادی یعنی چه. اگرچه جنگ تلخیهای زیادی داشت، اما برکاتی هم داشت. یکی از برکاتش جا افتادن روحیه بسیج و بسیجی کارکردن در بین مردم بود. اصلاً روح بسیجی در جنگ صیقل یافت. شما کجای دنیا را میتوانید پیدا کنید که زن و مرد و کوچک و بزرگ یک خانواده همگی در یک نهاد و آن هم با یک نام مشخص «بسیج» فعالیت کنند. بسیج سن و سال نمیشناخت. همانطور که پیرمردها در جبهه فعالیت میکردند، همانطور که خانمها در پشت جبهه فعال بودند، بچهها هم یاد گرفته بودند که با وجود کوچکی و کم سن و سالی اگر قدمی در جهت حمایت از جبههها بردارند، یک بسیجی میشوند.