آنچه پیش روی دارید، روزنگاشته ۱۵ آبان ۱۳۵۸ به قلم دکتر محمدهاشم پوریزدانپرست است که طی آن به روایت و تحلیل نسبت دولت موقت و تسخیر لانه جاسوسی امریکا میپردازد. اهمیت این مقال در آن است که اولاً: در همان دوران نگاشته شده و میتواند حال و هوای آن روزها را به مخاطب منتقل کند و ثانیاً: گزارشی نسبتاً جامع از نسبت دولت مزبور با این رویداد است، بحثی که حکایت آن همچنان باقی است. امید آنکه مقبول افتد.
استعفا به مثابه ابزار فشار
امروز پانزدهمین روز از آبان ماه ۱۳۵۸ است. از دیشب شایعاتی مبنی بر استعفای دولت موقت به دانشجویان رسیده است. امروز جزئیات بیشتری از این استعفا به دانشجویان میرسد. بسیاری از دوستان از این موضوع ابراز خوشحالی میکنند. لانه جاسوسی مرکز اخبار شده است. موضوع لانه جاسوسی مهمترین خبر جهان در صدر اخبار جهان است. اخبار داخلی و خارجی نیز با سرعت در اختیار دانشجویان قرار میگیرد و بهتر است گفته شود که دانشجویان اخبار را به دست میآورند. با توجه به فشاری که در روز گذشته بعضی اعضای دولت بر «دانشجویان» و بر «امام» داشتند تا دانشجویان دست از مخالفت با امریکا و تسخیر سفارت او برداشته و گروگانها را آزاد سازند و دانشجویان به توصیهها و دستورها و تهدیدات آنان توجهی ننمودند و امام نیز نهایتاً کار دانشجویان را تأیید کردند، چنین چیزی پیشبینی میشد.
متأسفانه در دولت موقت، خط رابطه و سازش با امریکا، جریانی بسیار قوی بود. آنان خواهان ارتباط با امریکا و سازش با این ابرقدرت بودند و فکر میکردند کشور ما به خاطر وابستگی فراوانی که در زمینههای مختلف به این ابرقدرت دارد، امکان حیات بدون رابطه با او برای ملت ایران وجود ندارد و در نتیجه همین تفکر و به دنبال آن، بیایمانی به استعدادهای نهفته مردم کشور، به خصوص جوانان انقلابی و عدماستفاده از استعدادهای آنان برای حل مشکلات گوناگون پس از انقلاب، موج بدبینی همه مردم فداکار ایران نسبت به آنان را فراهم کرده بود. این فقط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نبودند که به راه و روش دولت موقت اعتراض میکردند، بلکه تمام دلسوزان انقلاب، نگران این نوع تفکر و این نوع عملکرد و آثار سوء آن بودند. چند روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی، روزنامه اطلاعات در سر مقاله خود از فشار دولتمردان برای جلوگیری از تهاجم به امریکا، توسط این روزنامه خبر داده بود و بسیاری از شخصیتهای انقلابی، بر خط امام که یکی از اصول آن عدم سازش با امریکاست، تأکید کرده بودند.
بزرگترین اشتباه دولتمردان نیز در روزهای اخیر ملاقات با مشاور امنیت ملی کارتر، یعنی برژینسکی در الجزایر طی جشنهای استقلال این کشور بود. اخبار این ملاقات و اینکه در جلسه این ملاقات نیز چه گذشته بود، ابتدا روشن نشد. با روشن شدن قضیه ملاقات و بعضی مطالب مطرح شده در آن جلسه، صدای اعتراض دلسوزان و مردم انقلابی نسبت به دولتموقت بلند شد. جریان ملاقات رئیس دولتموقت در حالی اتفاق افتاده بود که امام تهاجم خود به امریکا را در روزهای قبل از آن آغاز کرده بودند، لکن به رغم موضعگیری صریح امام، رئیسدولتموقت و وزیرخارجهاش دکتر ابراهیم یزدی در الجزایر این ملاقات را انجام داده بودند.
شایعات مبنی بر این بود که شب گذشتهاش در هیئت دولت، موضوع استعفا مطرح شده است و استعفا برخلاف دفعات قبل که توسط خود مهندس بازرگان و در قم به امام تقدیم شده بود، این بار توسط یکی از جوانان فامیل ایشان به قم برده و به امام تقدیم شده است و قبل از تسلیم آن به امام، برای اینکه ایشان نتواند در مقابل آن عکسالعمل نشان بدهد، تهدید نمودهاند که آن را از طریق رادیو تلویزیون پخش خواهند کرد. اما در اخبار ساعت ۲ رادیو گوشه و زوایای استعفا بیشتر روشن میشود.
در متن استعفانامه به دو نکته مهم اشاره شده بود:
۱ ـ. انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت به دلیل دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلافنظرها برای من و همکارانم مدتی غیرممکن شده است.
۲ ـ، چون اداره مملکت بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت ممکن نیست، لذا استعفا تقدیم میشود که یا شخصاً اداره امور مملکت را به عهده بگیرید یا داوطلبانی را که با آنها هماهنگی وجود داشته باشد، مأمور تشکیل دولت فرمایید.
همانطور که قبلاً بیان شد، موضوع اختلاف نظر رئیس و بسیاری از اعضای هیئت دولتموقت با امام و اختلافنظر آنان با جوانان طرفدار انقلاب که در کمیتهها، سپاه، ارتش و جهاد سازندگی برای حفظ انقلاب گرد هم آمده اندو جان خود را برای حفظ انقلاب در دست گرفته و در برابر ضدانقلاب، به فداکاری و ایثار مشغولند و نیز با روحانیون انقلابیای که در شورای انقلاب و ارگانها حضور دارند، از مدتها قبل مشخص بود.
دولتموقت آماج انتقاد نیروهای انقلاب
سیاست گامبهگام و غیرانقلابی رئیس دولتموقت که به قول خود ایشان در سخنرانی دانشگاه تهران: «من نمیتوانم مانند امام انقلابی عمل نمایم» و «من یک فولکسواگن هستم که فقط در جادههای صاف میتوانم حرکت نمایم» و «من نه قاطع هستم و نه انقلابی، بلکه یک چاقوی بیتیغه هستم»، موجب شده بود بسیاری از دلسوزان انقلاب، چه در موضوع کردستان، چه در موضوع اداره کشور و سایر مسائل داخلی و چه در رابطه با امریکا و سایر مسائل خارجی، به دولت اعتراض کنند. آخرین، بزرگترین و شکنندهترین اعتراض نیز اعتراض دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود که حتی نامی که برای خود انتخاب نمودند، نشان اعتراض به سیاستهای سازشکارانه دولتمردان موقت در رابطه با امریکا بود.
اعتراض به دولت نیز همواره با زبان و قلم و تظاهرات نبود، بلکه در بسیاری از موارد با سرپیچی از انجام دستورها و حتی جلوگیری از انجام دستورها صورت میگرفت. مثلاً در موضوع صدور اجازه خروج بدون بازرسی به امریکاییان که عباس امیرانتظام سخنگوی دولتموقت مسئول صدور اجازه آن بود، مأموران کمیته انقلاب که اکثراً از جوانان انقلابی بودند، در مواردی برخلاف دستورها، به بازرسی وسایل آنان میپرداختند و در بعضی موارد هم موجب رسوایی امریکاییها و رسوایی کسانی که چنین دستورهایی را صادر کرده بودند، شده بودند یا دستور دولتموقت به نیروهای ارتشی و پاسدار جهت بیرون آمدن از شهرها و روستاهای کردستانـ که این دستور، شهرها و روستاهای کردستان را به دست گروهکها داد و نتیجه آن یأس و ناامیدی جوانان و مردم انقلابی کرد را که خالصانه در راه انقلاب فداکاری میکردند فراهم آوردـ موجب اعتراض آنان را فراهم کرد و نتیجه آن نوعی مخالفت و عدم اطاعت از دستورهای سازشکارانه دولتمردان و اعتراض به آنان بود. این سیاستها همانطور که بیان شد، موجبات اعتراض امام را نیز فراهم کرد و امام طی یک سخنرانی به غیرانقلابی بودن دولت اعتراض کرد.
هدف دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از تسخیر لانه جاسوسی، سرنگونی دولتموقت نبود، بلکه هدف اصلی اعتراض به امریکا به خاطر دخالت در امور داخلی ایران و سازماندهی توطئههای گوناگون علیه انقلاب اسلامی و نیز بردن شاه به امریکا بود، اما بیشک در درون این اقدام، اعتراضی آشکار به سیاستهای سازشکارانه دولتموقت در رابطه با امریکا نیز نهفته بود، اما دولتموقتیها که نتوانسته بودند دانشجویان پیرو خط امام را مجبور به خروج از لانه جاسوسی کنند یا امام را به این کار ترغیب کنند و تمام اقدامات خود را طی ۹ ماه گذشته نقش بر آب میدیدند، برای فشار به امامـ که نه تنها با اخراج دانشجویان موافقت نکرده، بلکه شدیداً از آنها حمایت کرده بودندـ تصمیم به استعفا گرفتند ولی با عدم اعلام رسمی در رسانهها، از آن به عنوان وسیلهای برای فشار به دانشجویان و امام استفاده کردند یعنی همان کاری که دو هفته قبلش در مورد انحلال مجلسخبرگان انجام دادند و امام را تهدید به استعفای دستهجمعی اعضای دولت کرده بودند. اعجابانگیز اینکه این بار مهندس بازرگان برای تقدیم استعفا شخصاً به قم نرفت، بلکه یکی از نزدیکان خود را برای این منظور به قم فرستاد.
سند جدایی «خط سازش» با «خط امام»
اعتراف رئیس دولتموقت در نامه استعفا به ناهماهنگی با امام و توصیه به ایشان که خود یا داوطلبانی که با شما هماهنگ باشند، مأمور تشکیل کابینه فرمایید، بهترین سند بر جدایی این دولت از خط امام و ناهماهنگی آن با امام و مردم انقلابی و شهید داده بود. در حقیقت آنچه رئیس دولتموقت در استعفانامه خود به آن اشاره کرده است، اشاره به همان چیزی است که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با زیرکی و فراست انقلابی و اسلامی آن را به خوبی دریافتند؛ یعنی جدایی «خط سازش با امریکا» از «خط امام». تنها دلیل استعفای دولتموقت نیز تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام نبود، اما این موضوع را نمیتوان نادیده گرفت که به هر صورت تسخیر سفارت امریکا از عمدهترین دلایل و به قول خود رئیس دولتموقت، از عمدهترین دخالتها و مزاحمتها و مخالفتها و اختلافنظرها بود. دولتمردان پس از اینکه با فشار بر دانشجویان و از طریق تماسهای متعدد با امام و دفتر ایشان در روز ۱۳ آبان نتوانستند دانشجویان را از سفارت بیرون بیاورند و امام نیز در روز ۱۴ آبان، تسخیر لانه جاسوسی را تأیید کردند و دولتمردان را که تلاش میکردند دانشجویان را از ادامه گروگانگیری باز دارند، «ریشههای فاسد» نامیدند، طوفان این بار آنچنان ناگهانی، مهیب، خردکننده و رسواکننده بر سر دولتمردان موقت فرود آمد که تنها راه باقیمانده برای آنان استعفا بود. آنها در طولانیترین جلسه هیئت دولت که درست در همان روز ۱۴ آبان و ساعاتی پس از پخش سخنان امام تشکیل شده بود، تصمیم به استعفا گرفتند. متن استعفانامه نیز خود روشنتر از هر سند دیگری این موضوع را نشان میدهد. دلایل مطرح شده در نامه استعفا، مانند ماجرای گم شدن کودکی بود که پدرش پس از جستوجوی فراوان و زحمات زیاد او را یافته بود و کودک با ناراحتی، گله، عصبانیت و طلبکارانه، به پدرش اعتراض میکرد که چرا گم شدهای؟! یعنی دولتمردان مستعفی، خود را معیار و امام و مردم انقلابی را کسانی میدانستند که باید بر گرد محور آنان میچرخیدند! و این موضوعی است که آنان بارها آن را تکرار و بر آن تأکید نمودهاند.
آنان خود را آگاه به سیاست روزگار و شناخت امریکا و قدرتهای درونی حاکم بر آن میدانستند و امام را فاقد این شناخت و بینش تصور مینمودند. همین اشتباه بزرگ، یعنی خودبزرگبینی و ندیدن شخصیت عظیم امام، موجب موضعگیری سازشکارانه آنان در برابر امریکا شده بود. در صورت ادامه حاکمیت آنان و تداوم این سیاست، نهایتاً انقلاب به دست آنان تسلیم امریکا و کودتای ۲۸ مرداد مجدداً تکرار میشد، اما امام و مردم انقلابی و مسلمان ایران با پیروی از راه سالار شهیدان و با تأسی از ایشان، نه در چارچوب اندیشهها و سیاستبازیهای زمانه و روزگار که بر فراز آن حرکت میکردند و میخواستند اسلام علوی را با تمام ابعادش، در زندگی بشر گمگشته این زمانه پیاده نمایند و هدفشان در هم ریختن روابط سلطهگرانهای بود که توسط دو ابرقدرت مادی و ضدانسان حاکم بر جهان، بر روزگار ما حاکم شده بود. میان این نوع از سیاست که برخاسته از بینش اصیل اسلامی است، با بازیهای سیاسی در چارچوب روابط ظالمانه ابرقدرتها، از زمین تا آسمان فاصله است. میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. به طور مثال میتوان تفاوت این دو نوع سیاست را در پیشنهاد رئیس دولتموقت به امام، در پاریس در اوایل آبان ۱۳۵۷ دید: در حالی که مردم شهید میدادند و مقاومت میکردند و امام خواستار درهم ریختن نظام شاهنشاهی و تشکیل جمهوری اسلامی بود، ایشان از امام درخواست کرده بود امام بپذیرد که شاه در مسند شاهی باشد، اما دست از حکومت برداشته و در چارچوب قانوناساسی مشروطه سلطنت کند!
استعفا برای تحت فشار گذاشتن امام
این بار نیز استعفا وسیلهای برای تحت فشار قرار دادن امام قرار گرفت. عدم شناسایی نیروهای انقلاب برای اداره امور اجرایی کشور و نیازی که به این رجال به اصطلاح باسابقه وجود داشت، موجب این سوءاستفاده دائم بود. متأسفانه آنان از به کارگیری نیروهای جوان انقلابی به شدت احتراز میکردند و در چارچوب تنگ باند ملیگرایان، نیروهای اجرایی را انتخاب میکردند و از به کارگیری توان جوانان یک ملت انقلابی و آمادهسازی آنان برای بهعهده گرفتن مسئولیتها خودداری میکردند. دلیل آن نیز این بود که آنان را رقیب خود میدانستند و نمیخواستند زمینه بر سر کار آمدن آنان را فراهم سازند، اما شرایط خفقان قبل از انقلاب و مبارزه طولانی و خونین سالهای انقلاب و حوادث کردستان و تلاش آنان در ردههای میانی اجرایی کشور برای حفظ و اداره امور کشور در شرایط به همریخته روزهای اول انقلاب و به حرکت درآمدن جوانان انقلابی و صفبندی آنان در برابر نیروهای ضدانقلاب در تمام صحنهها، به تدریج نیروهای متعهد را آماده بهعهدهگرفتن مسئولیتها مینمود و دانشجویان خط امام نیز از همین نیروهای دلسوزی بودند که با اقدام خود، تمام آرزوها و خواستههای این قشر از مردم را بیان و نمایندگی میکردند.
مهندس علیاکبر معینفر، وزیر نفت دولتموقت در این رابطه بیان کرده است: «دولتموقت تصمیم به استعفا گرفت و استعفایش را شبانه به قم فرستاد. وقتی آقا استعفا را دیدند، گفتند که روحانیون عضو شورای انقلاب و چند نفر دیگر، شاید قطبزاده هم بود، خودشان را به قم برسانند. این بار مهندس بازرگان بعد از تقدیم استعفا منتظر نمیماند و به رادیو هم استعفا را اعلام میکند که در اخبار ساعت ۷ صبح، استعفا را قرائت کنند. آقایان بهشتی، رفسنجانی، خامنهای، مهدویکنی و موسوی اردبیلی صبح به قم میروند و آقای خمینی میگویند: کاری کنید که مهندس بازرگان استعفایش را پس بگیرد و آنها با این مأموریت از خانه امام خارج میشوند و وقتی وارد ماشین میشوند، رادیو را روشن میکنند و استعفا را از رادیوی ماشین میشنوند و برمیگردند و میگویند که مهندس بازرگان به مردم اطلاع داده است و آقای خمینی این استعفا را میپذیرند. اینطور نبود که بلافاصله پس از استعفا مورد قبول قرار گرفته باشد.»
سؤالی در اینجا مطرح میشود و آن این است که جلسه استعفای دولتموقت در ساعت ۹ شب چهاردهم آبان پایان یافته بود. حال چرا آن را در همان ساعت شب اعلام نکردند و به صبح موکول کردند؟! مگر در جریان توطئه انحلال مجلسخبرگان تمام مطبوعات و خبرگزاریها و خبرنگاران تلویزیونها و رادیوهای داخلی و خارجی را از سراسر جهان جمع نکرده بودند تا خبر انحلال مجلسخبرگان را اعلام کنند؟ پس چرا اینجا این کار را نکردند تا امام در برابر عمل انجام شده قرار گیرد؟! دلیل آن چیزی جز اینکه تصمیم آنها بر استعفا همانند دفعات قبل جدی نبوده است و میخواستهاند در این فاصله با سلاح استعفا بر امام فشار وارد کرده تا امام قبل از خوانده شدن استعفا از رادیو تلویزیون، دانشجویان را از لانه جاسوسی بیرون کنند. برای روشنتر شدن بیشتر این موضوع، سخنان آیتالله موسویاردبیلی در زیر آورده میشود تا میزان صحت مطالب فوق روشن گردد:
«آن روزها اینطرف و آنطرف شنیده میشد که دولتموقت میخواهد استعفا دهد. یک شب خبر رسید آقایان اعضای دولتموقت تصمیم گرفتهاند استعفا بدهند و پیش از آنکه شورای انقلاب بلکه حضرت امام را در جریان بگذارند، اعلان کنند و شورا را در مقابل کار انجام شده قرار دهند. من با قم تماس گرفتم و گفتم جریان را به عرض امام برسانند. گفتند حضرت امام میفرمایند فردا با چند نفر به قم بیایید. فردای آن شب، صبح زود شهید مرحوم دکتر بهشتی و شهید مرحوم دکتر باهنر و اینجانب عازم قم شدیم. در طول راه صحبت از این بود که چه باید کرد و اگر امام از ما نظر خواستند خدمت ایشان چه گفته شود تا اینکه به قم رسیدیم و به حضور امام رفتیم. امام فرمودند: دولت موقت استعفا داده است، سپس افزودند: به نظر من بهتر است استعفا را بپذیریم..؛ که استعفا را پذیرفتند و شورای انقلاب را مأمور فرمودند که کشور را اداره کنند.»
زحمات شما فراوان، اما سیاست شما غلط بود
پس از استعفای دولتموقت، نوید انقلابی عمل نمودن و باز شدن راه جدید در اداره انقلاب و کشور، مطلب جالبی است که در عکسالعمل همه اقشار و گروهها و شخصیتها مشاهده میشود. البته این نکته را باید تذکر داد که تلاشهای فراوان دولتمردان دولتموقت که در بدترین شرایط و بحرانیترین دوره انقلاب انجام شده است، نباید نادیده گرفته شود و سیاستهای غلط و غیرانقلابی و سازشکارانه، با خیانت عالمانه و عامدانه تفاوت دارد؛ اگرچه ضربات کاری این نوع از سیاستها به انقلاب اسلامی غیرقابل محاسبه و غیرقابل اغماض است. نکته دیگری را نیز نباید فراموش کرد و آن این است که بعضی از اعضای دولت عالمانه و عامدانه و در زیر پوشش سیاست سازشکارانه، اهداف خیانتکارانه خود را پیگیری میکردند و ارتباطی پنهانی با دشمنان انقلاب از جمله امریکا، آن هم از طریق سفارت آنان در تهران داشتند.
چه کردید که مردم از استعفای شما خوشحال شدند؟!
در هر صورت استعفای دولتموقت، موجب شادمانی بسیاری از مردم، به خصوص جوانان انقلابی را فراهم آورد و در دل آنان این امید را به وجود آورد که انقلاب بتواند مسیری تازه را طی کند و به اهداف خود برسد. دولتموقت یکی از مراکزی را که مخالف خط مشی خود میدانست، شورای انقلاب اسلامی بود که اکثر چهرههای روحانی و انقلابی آن مورد اعتماد امام و مردم بودند. پس از استعفای دولت موقت، امام جهت اداره کشور، شورای انقلاب را برگزیدند و عهدهدار مسئولیت اجرایی کشور کردند.