همان طور که انتظار میرفت و نظرسنجیها در روزهای اخیر نشان میدادند، ژایر بولسونارو ۶۳ ساله در انتخابات ریاست جمهوری برزیل به پیروزی رسید. او سه هفته قبل و در دور نخست انتخابات با وجود ۰۳/۴۶ درصد آرا از دیگر رقبا به صورت چشمگیری پیش افتاده بود، اما برای کسب اکثریت آرا باید با فرناندو حداد از حزب کارگر در دور دوم انتخابات رقابت میکرد که ۲۹ درصد آرا را به دست آورده بود. تلاش گسترده تبلیغاتی وضعیت حداد را در رقابت با بولسونارو بهبود بخشیده بود، اما او در نهایت ۸۷/۴۴ درصد آرا را در دور دوم انتخابات به دست آورد و نتوانست بولسونارو را شکست بدهد که با ۱۳/۵۵ درصد آرا به پیروزی برسد. این نتیجه از انتخابات برزیل در حالی بود که آن سوی دنیا و در انتخابات محلی در ایالت هسه آلمان، حزب حاکم دموکرات مسیحی یک شکست تاریخی را تجربه کرد و حزب راست افراطی به نام «آلترناتیو برای آلمان» توانست با ۱۳ درصد آرا به یک پیروزی تاریخی دست یابد. به این ترتیب، مقایسه بین این دو انتخابات میتواند حکایت از روزهای افول لیبرالدموکراسی در جشن پوپولیسم باشد.
بولسونارو نظامیکهنهکاری است که نه تنها هوادارای خود از حکومت ۲۱ ساله نظامیان در برزیل طی سالها ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۵ را پنهان نمیکند حتی پا پیش میگذارد و از ژنرالی قدردانی میکند که در آن سالها خانم دیلما روسف، رئیسجمهور سابق برزیل، را شکنجه میکند و میگوید که اشتباه دیکتاتوری نظامی برزیل «شکنجه کردن و نکشتن» چپگراها بوده است. این تنها گوشهای از دیدگاه راست افراطی او است و باید حمایتش از آزادی حمل اسلحه، سخنان نژادپرستانه و تبعیضآمیز علیه سیاهپوستان، بومیان و زنان او را هم در نظر گرفت تا معلوم شود که چرا به او گفته میشود «ترامپ برزیل». بیجهت نیست که به محض پیروزی در انتخابات، این دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، بود که پیروزیاش را به او تبریک گفت و بعد هم جمعی از رهبران هممسلک با ترامپ مثل ماتئو سالوینی، وزیر کشور و معاون نخستوزیر دولت راستگرای ایتالیا و مائوریسیو ماکری، رئیسجمهور آرژانتین، به استقبال پیروزی او رفتهاند. از هم اکنون ترس بازگشت به سالهای دیکتاتوری در برزیل به راه افتاده و هرچند که بولسونارو از تحمل عقاید دیگران گفته، اما از طرف دیگر تهدید به پاکسازی کسانی کرده که حاضر نیستند گردن به نظر اکثریت بگذارند و گفته که این افراد باید «بین زندان و تبعید یکی را انتخاب کنند.» وجه دیگر موضوع ارتباط به سیاست خارجی او دارد که از حالا انتظار میرود او هم مثل ترامپ از معاهده آب و هوایی پاریس خارج شود. بیشک خروج از معاهده پاریس کمترین نگرانی از بولسونارو است بلکه ریاست جمهوری او به این معنا است که حالا نهمین قدرت اقتصادی جهان مبدل به نزدیکترین متحد ترامپ علیه نظم جهانی شده است.
ظهور بولسونارو در حالی اتفاق افتاده که لیبرالدموکراسی در انتخابات هسه آلمان نقطه ضعف خود را نشان داده و در حالی که حزب راستگرای افراطی آلترناتیو برای آلمان از این نقطه ضعف حداکثر بهرهبرداری را میکند، مدافع سرسخت لیبرال دموکراسی از خداحافظی از سیاست حرف میزند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، بعد از شکستهای پیاپی حزبش در انتخاباتهای ایالتی آلمان گفته که در کنگره حزب دموکرات مسیحی در ماه دسامبر دیگر نامزد رهبری این حزب نخواهد بود و در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۰ آلمان هم به طور کلی از سیاست کنار میرود. هرچند که ایالت هسه از ایالتهای کوچک آلمان به شمار میرود، اما انتخابات در این ایالت اهمیت خاصی دارد، زیرا این ایالت با داشتن شهری مثل فرانکفورت قطب اقتصادی و مالی آلمان به شمار میرود و این نکته است که مورد توجه فیگارو قرار گرفته و این روزنامه فرانسوی از مجازات خانم مرکل توسط رأیدهندگان ایالت هسه میگوید. در مقابل، حزب آلترناتیو برای آلمان مثل بولسونارو و هوادارانش سرخوش از پیروزی در انتخابات ایالت هسه است، زیرا نه تنها توانسته برای نخستین بار نمایندهای در پارلمان محلی این ایالت داشته باشد بلکه با این پیروزی، حالا در تمام ۱۶ پارلمان ایالتی به علاوه پارلمان فدرال، بوندس تاگ، نماینده دارد. خانم مرکل در ابتدای تشکیل دولت با مشکلات جدی هم از سوی متحد نزدیکش هورست زهوفر، رهبر حزب سوسیال مسیحی، و هم حزب سوسیال دموکراتها برای تشکیل دولت ائتلافی داشت، اما حالا با شکست در ایالت هسه و شکست ماه قبل در انتخابات ایالت بایرن دست به دست هم داده تا جدیترین مدافع نظام لیبرال دموکراسی آماده خارج شدن از گود سیاست شود. بحث جانشینی مرکل از هم اکنون در آلمان به راه افتاده و نام افرادی مثل آنه گرت کرامپ کارن باور، دبیرکل حزب دموکرات مسیحی آلمان، ینس اسپان، وزیر بهداشت آلمان و آرمین لاشت، وزیر کشور ایالت نوردراینوستفالن، بر سر زبانها افتاده، اما از همین حالا معلوم است که کسی نمیتواند خلأ مرکل را در آلمان و حتی اتحادیه اروپا پر کند تا نظام لیبرالدموکراسی غرب بتواند همچنان متکی به حمایت و رهبری کسی مثل او باشد. به این جهت است که میتوان کنار رفتن مرکل و ظهور بولسونارو را به مثابه غروب لیبرال دموکراسی در مقابل طلوع پوپولیسم و راست افراطی دانست چنانکه در نظم بینالملل در حال ظهور به جای سوق به سمت نظم نوین جهانی، بومیگرایی و ملیگرایی افراطی حرف اول را میزند.