طی ۱۰ سال گذشته با وجود رشد جمعیت ۲/ ۱ در کشور، رشد جمعیت سالمندان چیزی حدود سه برابر و ۲/ ۳ درصد بوده است. پیشبینیهای جمعیتی هم از رشد سه برابری سالمندان کشورمان طی ۳۰ سال آینده خبر میدهد. اما بحران سالمندی از همین حالا در حال رخنمایی است. یکی از تبعات این بحران در بر هم خوردن توازن صندوقهای بازنشستگی کشور است که از یک سو نشانه بیتدبیری برای جورکردن دخلوخرج این صندوقها و از سوی دیگر خبر از ازدحام نیروهایی میدهد که امروز به دوران بازنشستگی خود رسیدهاند.
دوران پیری و بازنشستگی میتواند بهترین دوران زندگی افراد باشد، مشروط بر اینکه جوانیشان را چگونه پشتسر گذاشتهاند و هم خودشان و هم ساختار اجتماعی جامعه برای دوران بازنشستگی این افراد چه تدارکی را دیدهاند. وقتی شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعهای دچار افت و خیز باشد، خود افراد هم نمیتوانند برنامه مناسبی برای دوران کهولت و از کار افتادگی داشته باشند و هم ساختارهای اجتماعی جمعیتی را که میتوانسته مورد بهرهبرداری قرار دهد به دلیل فقدان برنامه کنار گذاشتهاند. اما دوران سالمندی نه از توان جوانی خبری هست و نه سرمایهای برای گذران زندگی. این حکایت امروز جامعه ماست و آمار قابل توجه بازنشستگانی که بهرغم ۳۰ سال خدمت و تلاش امروز و در دوران استراحت نیز برای جورکردن دخل و خرجشان ناگزیر از کار کردن هستند و بسیاری از این افراد برای تأمین معاش خود و خانوادهشان به مشاغل خدماتی روی میآورند. اما این تمام ماجرا نیست، سلامتی دوران سالمندی ارتباط مستقیمی با سبک زندگی و تغذیه در دوران جوانی و میانسالی دارد. به گفته وزیر بهداشت برای هزینه درمان سالمندان؛ سه برابر جوانان هزینه نیاز است و این قشر نیاز به مراقبتهای بیشتر و جدیتر دارند. اما با این اوصاف به نظر نمیرسد دستاندرکاران و برنامهریزان کشور برنامه مناسبی برای مواجهه با جمعیت سه برابری سالمندان طی دهههای آینده داشته باشند؛ سالمندانی که امروز در دوران جوانی یا میانسالی به سر میبرند.
حقوق ۳۱ میلیونی مدیر یک صندوق ورشکسته
چالش صندوقهای بازنشستگی ماجرای تازهای نیست؛ چند سالی میشود که زمزمههای ورشکستگی صندوقها و جورنبودن دخلوخرجشان به گوش میرسد، اما به موازات چنین اخباری برخی اسناد و شواهد به بیرون درز میکند که ماجرای ورشکستگی صندوقها را به دلیل فقدان توازن ورودیها و خروجیهایش به چالش میکشد و دلایل دیگری را به عنوان دلیل این ورشکستگیها اعلام میکند؛ نمونهاش رسانهای شدن خبر حقوق ۳۱ میلیون تومانی یکی از مدیران همین صندوقهایی که در شرف بازنشستگی بود، سال گذشته از سوی یکی از اساتید دانشگاهی رسانهای شد. سیداحسان خاندوزی عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در برنامهای تلویزیونی گفت: بررسی فیش حقوقی مجموعه مدیران یک صندوق بازنشستگی که در شرف ورشکستگی است، نشان میدهد که حقوق پایه مدیران این صندوق بازنشستگی ۱۹میلیون و ۳۰۰هزار تومان است که با جمع مزایا حقوق مدیران این صندوق بازنشستگی ۳۱میلیون و ۴۰۰هزار تومان میشود.
این اقتصاددان تصریح کرد: صندوقی که در حال ورشکستگی است و اعضای آن در ماهها و هفتههای اخیر بارها در مقابل مجلس تجمع کردهاند، مدیران آن اینگونه حق سایر اعضا را میخورند و نمیتوانند مطالبات آنها را برآورده کنند.
حیاط خلوت دولتها
رسول خضری، نماینده مجلس شورای اسلامی نیز در اینباره معتقد است: از تنگناهای مدیریتی در این حوزه نگاه دولتهای مختلف به این عرصه است؛ چنانکه صندوقهای بیمه و بازنشستگی به حیاط خلوتی برای دولتها بدل شده که وابستگان و خویشاوندان خود را برای مدیریت و تصمیمگیری آنها بر کرسی نشاندهاند. همچنین گرچه وضعیت صندوق بازنشستگی سازمان تأمین اجتماعی نسبت به دیگر صندوقها از شرایط مطلوبتری برخوردار است، اما به دلیل نقش حمایتی دولت که تضامنی بوده حمایتهای مالی چندانی دولت از این سازمان نکرده و حتی حدود ۱۵۰هزار میلیارد تومان به آن بدهکار است.
توازن برقرار نیست
با تمام اینها انوشیروان محسنی بندپی، سرپرست وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی میگوید: بار مالی که به صندوقهای بازنشستگی وارد میشود با منابع موجود برابری نمیکند و تعادل و موازنه برقرار نیست.
به گفته وی، در ۱۰ سال اخیر رشد سالمندی حدود ۲/ ۳ درصد و رشد جمعیت ۲/ ۱ درصد بود که نشان میدهد با پدیده سالمندی مواجه هستیم که البته عارضه بدی هم نیست، بلکه نشاندهنده ارتقای شاخصهای سلامت و بهداشت بوده که باید برای آن دوران برنامهریزی داشته باشیم.
چالشهای سالمندان در کشور و زمزمههای ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی در حالی است که به گفته وزیر بهداشت در سه سال گذشته ۶۵ سالهها در کشور هزینه درمانیشان سه برابر افراد عادی است و جبران فقیرشدن آنها به دلیل هزینهها سختتر از دیگران است. سیدحسن قاضیزاده هاشمی میافزاید: در سال ۹۳ مطالعهای که انجام شد، نشان داد مراجعه سالمندان به مراکز درمانی دو برابر سایرین است. بستری سالمندان دو برابر افراد معمول بود، یعنی اگر افراد عادی ۷ درصد میزان بستریشان برآورد شده این افراد ۱۶ درصد شاخص بستری داشتهاند.