هیئتقضایی دادگاه کیفری مردی را که همسرش را به قتل رسانده بود با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم کرد.
به گزارش خبرنگار ما، ششم فروردین سالجاری، مأموران پلیس پایتخت از قتل زن میانسالی در منزلش باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به حمیده ۵۰ساله بود که شوهرش سرش را از بدنش جدا کرده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران همسایهها را مورد تحقیق قرار دادند و یکی از آنها در توضیح گفت: «در خانه مشغول استراحت بودم که متوجه سر و صداهای حمیده شدم. شوهر حمیده مریض بود و بیماری روانی داشت این شد که خیلی اهمیت ندادم و فکر کردم بعد از کمی سر وصدا آرام میشوند و لازم نیست دخالت کنم تا اینکه یکدفعه صدای مقتول قطع شد. مشکوک شدم و بلافاصله از خانه بیرون رفتم که دیدم یاسر –شوهر مقتول- در راهپلهها در حالیکه دستانش خونی است در حال فرار است. از ترس همسایهها را خبر کردم و به خانه یاسر رفتیم که دیدم جسد مقتول غرق به خون روی زمین افتاده است.»
بعد از اظهارات زن همسایه، پرونده با موضوع قتل عمد در اختیار کارآگاهان پلیس قرار گرفت تا اینکه چند روز بعد از حادثه شوهر مقتول شناسایی و دستگیر شد. او در همان بازجوییهای اولیه به جرمش اعتراف کرد و گفت: به خاطر سوءظن مرتکب قتل همسرش شدهاست. متهم بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست و درخواست قصاص از سوی اولیایدم که فرزندان و پدر مقتول تکمیل و به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در اولین جلسه رسیدگی به پرونده که به ریاست قاضی متین راسخ تشکیل شد، ابتدا اولیایدم یک به یک در جایگاه قرار گرفتند و یکی از فرزندان مقتول اعلام گذشت کرد، اما دیگر اولیایدم همگی با پرداخت سهم دیه درخواست قصاص کردند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش در شرح ماجرا گفت: «با همسرم اختلاف داشتم و بارها با هم درگیر شده بودیم. روز حادثه وقتی به منزل آمدم او مشغول درست کردن غذا بود. حمیده میدانست من بیماری روانی دارم و نباید با من بحث کند، اما آن شب سر موضوعی حرفمان شد و من هم عصبانی شدم. از او خواستم حرفش را ادامه ندهد، اما او دست بردار نبود و مدام بحث میکرد. این شد که سرش داد زدم و او در جواب به من فحاشی کرد. آنجا بود که کنترلم را از دست دادم و ابتدا روسری را دور گردنش انداختم و گلویش را فشار دادم. وقتی مقتول از نفس افتاد با چاقویی که در آشپزخانه بود سرش را... و از خانه فرار کردم.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «من به همسرم سوءظن نداشتم و روز بازجویی مجبور شدم برای اشتباهی که کردم دلیل بیاورم. پشیمانم، اما فرزندانم میدانند که بیماری روانی دارم و کنترل رفتارم دست خودم نبود. از آنها طلب بخشش دارم.»
در پایان هیئت قضایی بعد از شور متهم را به قصاص محکوم کرد.