مرد بوکسوری که با همسرش اختلاف داشت در جنایتی هولناک دو دختر جوانش و پدر زن و مادر زنش را به قتل رساند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت۱۵ بعدازظهر روز چهارشنبه ۲۵آبانماه مرد جوانی همراه برادر بزرگش به کلانتری۱۳۲ نبرد رفت و به جنایتی هولناک اعتراف کرد.
مرد جوان گفت که دو دخترش، پدر زن و مادر زنش را در خانهاش با چاقو به قتل رسانده است. برادر متهم نیز به مأموران گفت: همسر برادرم که مهین نام دارد هفته قبل با شوهرش درگیر شد و قهر کرد و به خانه برادرش در کرج رفت. ساعتی قبل برادر مهین با من تماس گرفت و گفت: پدر و مادرش برای دیدن نوههایشان به خانه برادرم رفتهاند، اما هر چقدر با آنها تماس میگیرد نه پدر و مادرش جواب میدهند و نه دختران برادرم. او نگران بود و از من خواست به خانه برادرم بروم و خبری از آنها بگیرم. پس از این من با برادرم کمال تماس گرفتم که او به من گفت: دو دختر و مادر زن و پدر زنش را به قتل رسانده است. در حالی که از حرفهای او شوکه شده بودم به سرعت به طرف خانه آنها راه افتادم که در خیابان پیروزی برادرم را دیدم. ابتدا فکر کردم که او شوخی میکند، اما او دوباره قتل دو دختر و مادر زن و پدر زنش را تکرار کرد. دلهره و ترس همه وجودم را گرفته بود و با او راهی خانهاش شدیم که آنجا با صحنهای هولناک روبهرو شدم. برادرم خیلی پشیمان شده بود، اما پشیمانی فایدهای نداشت و در نهایت او را به کلانتری آوردم تا خودش را معرفی کند.
پس از حرفهای متهم و برادرش تیمی از مأموران کلانتری راهی محل حادثه شدند. مأموران در طبقه اول ساختمان مسکونی با جسد دو دختر ۱۹و ۱۷ساله روی تختخواب در اتاق خوابشان و با جسد مرد و زن۷۹ و ۷۰سالهای داخل پذیرایی روبهرو شدند که همگی با اصابت چاقو به قتل رسیده بودند.
با اعلام این خبر بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی در محل به تحقیق پرداختند.
نخستین بررسیها نشان داد مادر دو دختر یک هفته قبل پس از درگیری با شوهرش از خانه قهر کرده و به خانه برادرش در کرج رفتهاست. همچنین مشخص شد مهین هفته قبل با خودرویامویام خودش از بیرون وارد پارکینگ خانهشان میشود، اما فراموش میکند که شیشههای خودرو را بالا ببرد و وقتی شوهرش متوجه پایین بودن شیشههای خودرو میشود به خاطر همین موضوع با او درگیر میشود و همسرش را کتک میزند که در ادامه همسرش از خانه قهر میکند و به خانه برادرش میرود.
مأموران در ادامه بررسیهای محل حادثه چاقوی دسته زرد رنگ بزرگی را پیدا کردند که قاتل با آن دست به جنایت زده بود.
متهم در محل حادثه مقابل تیم جنایی به چهار قتل اعتراف کرد. به گفته سرهنگ ظهیری، رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
چند سال داری؟
۴۷ سال.
شغلت چیه؟
کارم خرید و فروش موتورسیکلت است.
ورزشکاری؟
بله، ۲۵سال است بوکس حرفهای کار میکنم.
چند تا فرزند داری؟
دو دختر دارم که دختر بزرگم دانشجوی رشته حقوق بود.
با همسرت اختلاف داشتی؟
بله از چهار سال قبل با هم اختلاف داریم.
چه اختلافی؟
خانوادگی.
با همسرت اختلاف داشتی، چرا دو دخترت و مادر زن و پدر زنت را به قتل رساندی؟
واقعیتش قصد داشتم همسرم را به قتل برسانم، اما او به خانه برادرش رفته بود و از آنجایی که با برادرش هم اختلاف داشتم به خانه او نرفتم و در نهایت تصمیم گرفتم دخترانم و پدر و مادر او را به قتل برسانم. چون همیشه فکر میکردم پدر و مخصوصاً مادر همسرم باعث اختلاف بیشتر من و همسرم میشوند.
شب حادثه را توضیح بده؟
هفته قبل همسرم قهر کرد و به خانه برادرش رفت. شب حادثه متوجه شدم مادر زن و پدر زنم برای دیدن نوههایشان به خانه من آمدهاند. ساعت ۱۰شب چند کیلو موز و چند بطری شیر خریدم و به خانه رفتم. برای آنها شیر موز درست کردم و بعد مقدار زیادی داروی خوابآور داخل لیوان شیرموزهای آنها ریختم و به آنها دادم. دو دخترم در حال درس خواندن بودند و پدر و مادر زنم نیز تلویزیون تماشا میکردند. من هم در حال تماشای تلویزیون بودم که متوجه شدم دو دخترم خوابآلود شدند و در نهایت به اتاق خوابشان رفتند و خوابیدند. مادر زن و پدر زنم کمکم خوابشان گرفت و در رختخوابی که داخل پذیرایی برای آنها پهن کرده بودم، خوابیدند که ساعتی بعد چاقوی بزرگی از آشپزخانه برداشتم و به سراغ آنها رفتم.
زمان حادثه هیچ کدام از خواب بیدار نشدند؟
ابتدا به سراغ دختر بزرگم رفتم که از خواب بیدار شد و مقاومت کرد. پس از قتل با سر و صدای او دختر کوچکم بیدار شد که به سرعت او را هم به قتل رساندم و بعد به سراغ پدر زنم رفتم و در آخر هم که مادر زنم از خواب بیدار شده بود را به قتل رساندم.
پس از حادثه چه کار کردی؟
خیلی احساس تشنگی کردم و دو بطری از یخچال برداشتم و آب خوردم و در ادامه مقداری هم میوه خوردم که کم کم متوجه شدم چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدهام. خیلی پشیمان شدهبودم، اما فایدهای نداشت به همین خاطر به بالین جسدهای دخترانم رفتم و چند ساعتی گریه کردم. پس از آن از خانه بیرون آمدم تا اینکه روز بعد برادرم با من تماس گرفت و حادثه را برای او توضیح دادم.