نگاهی به اتفاقات روی داده در عرصه جهانی نشان میدهد دست و پای امریکا برای اعمال فشارهای تحریمی علیه ایران تا حدود زیادی بسته است، اما دولت به جای استفاده از فرصت فعلی تنها به فرصتسوزیهای گذشته ادامه میدهد.
چند ماه پیش و زمانی که دونالد ترامپ رئیسجمهور امریکا به صورت رسمی و در مقابل صدها میلیون بیننده تلویزیونی خروج رسمی امریکا از توافق هستهای وین را اعلام کرد، بسیاری از آوار شدن تحریمهای ثانویه بر سر ایران و احتمال از هم پاشیده شدن اقتصاد ایران خبر دادند.
در مقابل دولت نیز این امید را داشت که به واسطه ادامه برجام و همکاری با کشورهای اروپایی بتواند ضرب خروج از برجام را گرفته و امریکا را در همراه کردن سایر کشورها با اقدامات ضد ایرانی خود ناکام بگذارد. حالا با گذشت نزدیک به پنج ماه از آن روز صحنه بازی تا حدود زیادی شفاف شده است.
اگرچه تا ۱۳ آبان ماه سال جاری که موعد بازگشت تحریمهای جدیتر امریکا علیه صنایع نفتی و بخش بانکداری ماست، زمان زیادی باقی نمانده، اما از هم اکنون روشن است که بازی بزرگ خروج از برجام تا کجا پیشرفته است.
اروپاعرصه را به نفع امریکا خالی کرد
در جبهه اروپا دولت به رغم تمام تلاشهای خود برای برقراری روابط ویژه پولی و نفتی برای دور زدن تحریمهای اروپا به هیچ دستاورد ویژهای دست نیافته است. به روزسازی مقررات تحریمی مصوب سال ۱۹۹۶ نیز نتوانسته از خروج شرکتهای اروپایی جلوگیری کند. تاکنون نزدیک به ۶۰ شرکت اروپایی خروج خود را از ایران اعلام کردهاند و حتی شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی نیز برای تجارت با ایران به دلیل تحریمهای چندجانبه دچار مشکل هستند.
ماجرا به حدی جدی است که حتی برخی شرکتهای اروپایی نیز به این نکته اعتراض کردهاند که بانکهای اروپایی در رعایت تحریمهای امریکا افراطی عمل کردهاند. اگرچه اروپاییها قول دادهاند که با ایجاد یک نهاد واسط به توسعه روابط تجاری ایران و اروپا کمک کنند، اما هیچ اقدام جدی جز یک صدور بیانیه در این حوزه صورت نگرفته است، حتی برخی مقامات سابق اروپایی نیز در این باره دچار تردیدهای جدی هستند که این اقدامات بتواند به نقطه صحیح و درست خود برسد.
سفیر سابق فرانسه در ایران در همینباره میگوید: گذشته از اینکه موگرینی از زمان آینده استفاده کرد، به نظر من باید تا زمان ایجاد این سازوکار صبور بود. این سازوکار برای این ایجاد شده تا توافق هستهای ایران را پابرجا نگه دارد و برای تجارت با دلار امریکا نیست. این مشکل اصلی است که ریسکهای بیشتری برای شرکتهایی که تمایل به همکاری با ایران دارند، ایجاد میکند.
به این ترتیب به رغم اینکه امیدهای فراوانی به این مسئله که اروپا بتواند فشارهای تحریمی امریکا را منحرف کند در دولت وجود دارد، تاکنون هیچ راهحل اجرایی در این باره به صورت صریح ذکر نشده، حتی ذکر این نکته نیز جالب است که مقامات اروپایی به صراحت این نکته را مورد تأکید قرار دادهاند که اهداف آنها در خصوص ایران با امریکا یکی است و تنها روش آنها با هم فرق دارد، البته نمیتوان انتظار داشت ایران و اروپا مذاکره بر سر تحریمها را به صورت کامل کنار بگذارند، اما به نظر نمیرسد در آینده نزدیک اوضاع به صورت بنیادی تغییر کند.
ایران و ماجراهای شرق
در آن سو اوضاع در جبهه شرق برای ایران مساعدتر است. در سایه جنگ تجاری امریکا و چین بر سر تعرفههای تجاری مسیر تنفس جدیتری برای ایران باز شده است.
یکی از مهمترین اقدامات امریکاییها برای محروم کردن ایران از صادرات نفت خود و صفر کردن درآمد ایران در این حوزه جایگزینی نفت ایران با نفت صادراتی امریکا بوده، ولی این راهبرد عملاً شکست خورده است.
در این میان تلاش امریکاییها در مقابل چین به در بسته خورده است. گذشته از اینکه چین اعلام کرده است تجارت قانونی با ایران را در حوزههای گوناگون ادامه میدهد، جنگ تعرفههای بین دو کشور فرصتی طلایی برای ایران فراهم کرده تا بزرگترین مشتری نفت خود را در دنیا حفظ کند.
چینیها به صورت رسمی اعلام کردهاند دیگر از امریکا نفت وارد نمیکنند و همین مسئله سبب شده تا واردات نفت چین از سایر کشورها از جمله ایران افزایش یابد. اگرچه ایران در شکلگیری این فرآیند هیچ دخالتی نداشته، اما روشن است که اوضاع به نفع ایران جلو میرود. ماجرا زمانی جالبتر میشود که افزایش قیمت نفت را نیز در بازارهای جهانی مدنظر قرار دهیم؛ نکتهای که در سه ماه گذشته سبب شده ایران بیش از ۶۱ درصد درآمد نفتی بیشتری داشته باشد و بتواند شکاف ناشی از کاهش صادرات نفت خود را جبران کند. در کنار این پیش بینیها نیز نشان میدهد این روند همچنان ادامهدار خواهد بود و ایران درآمدهای خود را در این حوزه همچنان بدون هیچ مشکلی افزایش خواهد داد.
کار به آنجا رسیده است که جان بولتون نیز به صراحت به این ماجرا اعتراف میکند و میگوید: هدف امریکا این است که هیچ استثنایی از تحریمها علیه صادرات نفت و گاز ایران وجود نداشته باشد و خلاصه صادرات نفتی آن به صفر برسد. من نمیگویم که لزوماً به این هدف دست خواهیم یافت ولی هیچ کسی نباید درباره این هدف دچار وهم و خیال شود. شما میتوانید امکان کاهش تا رسیدن به نقطه صفر را در نظر بگیرید، گرچه شاید فوراً به تحقق نپیوندد. شاید این مهمترین اعتراف اخیر مقامات امریکا در خصوص شکست در به صفر کشاندن صادرات نفت ایران در طول ماههای اخیر باشد.
ضرورت عبرت دولت از اشتباهات پیشین
نگاهی به تمام اتفاقات اخیر نشان میدهد وضع به مراتب از آنچه برخی برای ایران تصویر میکردند، بهتر است و همانند سال ۲۰۱۲ نمیتوان انتظار داشت امریکا بتواند تحریمهای خود را علیه ایران تحمیل کند. با این حال آنچه سبب شده این اتفاق روی دهد نه دیپلماسی چندجانبه دولت بلکه اتفاقاتی در سطح جهان بوده که دست و پای امریکا را برای فشار علیه ایران بسته است. حالا بیایید و تصور کنیم که اگر دولت میتوانست از این فرصت به خوبی استفاده کند، فشار اقتصادی امریکا تا کجا کمرنگ میشد.
به نظر میرسد دولتهای یازدهم و دوازدهم استاد فرصتسوزی برای کاستن از فشارهای امریکا و تأکید بر راه حلهای غلطی هستند که در گذشته تأثیر معکوس داشته است، به عنوان مثال عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی دولت که دامنه اظهارات وی زمینههای گوناگونی از جمله حوزه دیپلماسی را نیز در برگرفته است، بار دیگر بر این نکته تأکید کرده که تنها راهحلی که در مقابل ایران در شرایط فعلی وجود دارد همراهی با اروپاست. صرف نظر از اینکه آخوندی چگونه به این تحلیل دست یافته، این اظهار نظر دقیقاً نشاندهنده تفکری است که در دولت جریان دارد.
جالب این است که تمام فرصتهای کنونی کشور در حوزه اقتصادی دقیقاً به دلیل تحولات در کشورهای شرق دنیاست و اروپاییها صحنه را به نفع تحریمهای امریکا خالی کردهاند. شاید زمان آن رسیده که دولت نگاهی به تجربیات سوخته قدیمی خود بیندازد و ثمرات و نتیجههای کمکاری خود را در مقابل انهدام شبکه ارزی کشور در سالهای ۹۵ تا ۹۶ بنگرد، البته احتمال اینکه دولت از چنین روندی عبرت بگیرد بسیار ناچیز است، اما نکته اصلی این است که شرایط فعلی کشور به قدری حساس است که اشتباه بعدی ممکن است سبب حذف دولتمردان فعلی از عرصه سیاسی کشور شود. وقت کم است و بدون شک التهابات فعلی هزینهها را برای تصمیمات غلط بعدی به شدت برای دولت افزایش خواهد داد.